• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5314 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۹ مهر

داستان پسيان، روايت بهار (1)

مرتضي ميرحسيني

تقريباً همه كساني كه به قوام نزديك بودند يا با او همكاري داشتند، محمدتقي‌خان را به خودسري و جاه‌طلبي‌هاي خطرناك مي‌شناختند. در ميان‌شان بهار منصف و متفاوت بود و شرافت و درستكاري او را ناديده نمي‌گرفت و انكار نمي‌كرد.
 بهار در بازخواني خاطراتش، آنجا كه به ماجراي كشته شدن محمدتقي‌خان (11 مهر 1300) مي‌رسد مي‌نويسد «كلنل محمدتقي‌خان، فرمانفرماي خراسان، و اردوي فداكار و تمام اسلحه‌اي در زير فرمان اوست كه نظير آنها در تهران و ساير نقاط كمتر يافت مي‌شود، و جماعتي از اهالي خراسان نيز او را دوست مي‌دارند زيرا خوب حرف مي‌زند، خوشگل است، صحبت‌هاي وطن‌پرستانه را از روي احساسات مي‌گويد و با مردم گرم مي‌جوشد و در عوض سخت‌گير و شديدالعمل است و مخالف را حبس مي‌كند و امان نمي‌دهد، و خلاصه آنكه اسباب و آلات رياست و بزرگي براي او
 فراهم است.» 
پيش از آن، او به دستور دولت سيدضيا، قوام را دستگير كرده و دست‌بسته به تهران فرستاده بود. اما در تهران ورق برگشت و سيدضيا مجبور به ترك كشور شد و خود قوام - با كينه‌اي كه از كلنل به دل داشت - رياست دولت را به دست گرفت. «دولت كلنل را متمرد و مجنون معرفي مي‌كند. كلنل، قوام‌السلطنه را خائن و مغرض مي‌خواند و افكار مردم خراسان را بر ضد دولت و قوام‌السلطنه مي‌شوراند و به هيجان مي‌آورد. كلنل مي‌خواهد كاري كند كه دولت ناچار سقوط نمايد، و قوام‌السلطنه از كار بركنار شود و ايالت خراسان با خود كلنل باقي بماند و كسي متعرض وي نشود، دولت هم اين را مي‌داند و سعي دارد او را به تسليم وادار سازد.» شماري از چهره‌هاي ملي و موجه كوشيدند ميان اين دو وساطت كنند و جلوي جنگ احتمالي ميان خراسان و تهران را بگيرند. اما تلاش‌هاي آنان به جايي نرسيد. قوام به چيزي كمتر از تسليم بي‌قيد و شرط كلنل راضي نمي‌شد و كلنل هم تن به سازش با
 قوام نمي‌داد.
 شايد كنش و واكنش‌هاي آنان لجاجت به نظر برسد، اما واقعيت اين بود كه اين دو متعلق به دو دنياي متفاوت بودند. پسيان باور داشت بخشي از مشكلات ايران از سياستمداراني مثل قوام‌السلطنه ناشي مي‌شود و قوام و امثال قوام -كه آشكارا فساد مالي دارند و براي حفظ قدرت‌شان از هيچ زدوبندي شرم نمي‌كنند - مانع اصلاح امور كشور 
هستند. 
در يكي از بيانيه‌هاي دولت خراسان آمده بود «اين همان قوام‌السلطنه است كه در مدت دو سال دو كرور ثروت خراسان را به بانك‌هاي خارجه فرستاد. با اين همه از چند رأس اسب و يك اتومبيل كه به حكم دولت ضبط شده و به سربازان رشيد و مدافعين حقيقي مملكت داده شده بود، نتوانست صرف‌نظر كند. در صورتي كه آنها از خراسان و به خدمت خراسان گذاشته شده بود. 
لكن حرص و طمع و لجاجت او را وادار كرد كه يك ايالت بزرگي، مثل خراسان را فداي غرض شخصي كند و از هر گوشه و كنار، هرچه اشرار نشان دارد برانگيزد و آنها را به انواع مواعيد، بر ضد امنيت خراسان مسلح كند تا آنكه به غرض فاسد خود نايل شود و اينك به مساعي آن كسي كه خود را رييس دولت ناميده، در عاشورا و در ماه حرام خون ايراني مسلمان به دست برادر ديني و وطني ريخته مي‌شود، زيرا كه اراده حضرت اشرف (قوام) اين‌طور تعلق گرفته...» (ادامه دارد).

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون