• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5442 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۵ اسفند

معرفي كتاب «تمساح» نوشته فيودور داستايوسكي

آرمان‌هاي متعالي در قعر شكم تمساح!

رويا صدر

داستان بلند تمساح  (The Crocodile) اثر معروف‌ و مناقشه‌‌انگيز داستايوسكي يكسره طنز است و در زمان انتشار، بحث‌ها و نقدهايي تند را به خاطر محتواي هجوآميز و انتقادي‌اش برانگيخته است. شايد همين نقدها باعث شده كه نويسنده، اين اثر را (كه در سال 1865 در يك مجله روسي منتشر شد) نيمه‌تمام رها كند و پايانش را كاملا باز بگذارد! داستان، تخيلي است؛ مردي «بافرهنگ» در يك مركز خريد توسط تمساحي (كه مالكان آلماني‌اش آن را براي نمايش به روسيه آورده‌اند) بلعيده مي‌شود. نويسنده، اين اتفاق عجيب را دستمايه قرار مي‌دهد تا سراغ روابط اجتماعي، سياسي، اقتصادي و همچنين رويكردهاي فكري، ادبي و هنري زمانه خود برود و با هجوي گزنده و كنايي نقدشان كند. زاويه ديد داستان، راوي اول‌شخص است. راوي كه دوست و همراه ايوان (مرد بلعيده‌شده) است از رهگذر شرح چگونگي برخورد آدم‌هاي داستان با اين اتفاق عجيب، روايت را پيش مي‌‌برد. آدم‌هاي اين داستان مثل بقيه آدم‌هاي آثار داستايوسكي بلاتكليف‌اند و شخصيت‌هاي متناقضي دارند، با اين تفاوت كه اين‌بار اين شخصيت‌ها گردهم آمده‌اند تا بلاتكليفي و تناقض شخصيتي‌شان با قرار گرفتن در ظرف يك رخداد فراواقعي، در خدمت تلقي خاص نويسنده از جريانات فكري جهان پيرامونش قرار گيرد؛ بنابراين در داستان تمساح كمتر ردي از رويكرد اگزيستانسياليستي نويسنده و روايت عميق دردها و شكنجه‌هاي روحي آدم‌هاي آثارش ديده مي‌شود. داستايوسكي در اين اثر از همدلي و همدردي با قهرمان‌هاي آثارش فاصله مي‌گيرد و به‌ جاي بيان مصايب ابدي انسان و شناسايي مجدد روح و روان آدمي، با نگاهي هجوآميز به كشف طنز برخاسته از تضاد ميان گفتار و رفتار آدم‌ها و غافلگيري ناشي از آن مي‌پردازد و پيامدهاي اجتماعي، اقتصادي و فكري آن را با زباني هجوآلود و در طنزي چندلايه بيان مي‌كند. راوي كه شاهد ماجراست چنان خونسرد و به‌ دور از احساس، بلعيده شدن دوستش را شرح مي‌دهد كه انگار واقعه‌اي عادي رخ‌داده و اين‌ همه جنجال بر سر هيچ و پوچ است. اين رويكرد، فضايي پوچ و ابزورد را بر اثر حاكم مي‌كند و فضاي داستان‌هاي گوگول به خصوص داستان كوتاه و استعاري «دماغ» او را در ذهن مي‌آورد. اين خونسردي و بي‌تفاوتي در برابر سرنوشت يك انسان كه مثل هاله‌اي داستان تمساح را 
در بر گرفته در برخورد آدم‌هاي ديگر اثر نيز متجلي است، انگار هيچ ملاحظه انساني در برابر اين پديده وجود ندارد. راوي با تماشاي بلعيده شدن دوستش، عنصري خنده‌آور مي‌بيند و تنها وقتي جلوي خنده‌اش را مي‌گيرد كه حس مي‌كند كاري دور از ادب و نزاكت انجام داده است! يلنا ايوانونا همسر ايوان (مرد بلعيده‌شده) كه مايل است براي مردان فرهيخته! (ازجمله همسرش) اشك بريزد تا زيباتر به نظر برسد، با اين استدلال كه شوهر بايد سر خانه و زندگي‌اش باشد نه در شكم تمساح، بلافاصله به فكر طلاق مي‌افتد. دوست ديگري كه از او تقاضاي كمك و همفكري مي‌كنند، تمساح را در رديف سرمايه خارجي مي‌داند كه بايد جذبش كرد و بنابراين وجود ايوان را در شكم اين موجود براي بالا بردن ارزش سرمايه خارجي مايه خوشحالي مي‌داند و در مورد دريافت مرخصي باحقوق و بدون حقوق مرد گرفتار در شكم تمساح و مغاير قانون بودن اعزام كارشناس ويژه به قعر تمساح! نظرات كارشناسانه مي‌دهد. در اين ميان صاحب تمساح هم به جاي اينكه نگران جان ايوان باشد، نگران حيوانش است و در ضمن به اين فكر مي‌كند كه چگونه از رهگذر اين ماجرا به مال‌ و منالي برسد و موقعيتي اجتماعي كسب كند. ولي اوج اين تضاد و غافلگيري در شخصيت اصلي به گفته نويسنده «فرهيخته و بافرهنگ» اثر متجلي مي‌شود كه در كام تمساح گرفتار است. او به ‌جاي اينكه فكر نجات خود باشد به فكر راه‌اندازي يك جنبش اجتماعي در شكم تمساح است تا تريبوني براي آموزش بشر شود! او كه اولويت را بر اقتصاد مي‌داند و در عصر بحران اقتصادي شكافتن شكم حيوان را بدون بررسي زواياي مادي آن درست نمي‌داند درباره جذب سرمايه‌هاي خارجي (تمساح) به ميهن بحث مي‌كند!  اما اين فضاي ابزورد و سراسر تناقض و تضاد و غافلگيري در خدمت نگاه استعاري نويسنده درمي‌آيد. او در آغاز داستان، تمساح پرخور و ميان‌تهي و آدمخوار را يكي از ساكنان بومي اروپا معرفي مي‌كند تا حضور نمادينش كنايه‌اي از تجددطلبي غرب‌گرايانه‌اي باشد كه انسان‌ها را درون خود اسير مي‌كند و انديشه سنت‌گرايانه و مسيحيت عرفاني داستايوسكي آن را برنمي‌تابد.  شگردهاي طنز اين اثر متعدد است. نويسنده از كنايه، نقيضه‌سازي جملات قصار، واژه‌سازي و استفاده از طنز واژگاني (استفاده از لمكده براي كنايه به‌ نظام فاسد اداري و ديوانسالاري)، وارد ساختن لحن طنزآميز (روسي حرف زدن صاحب آلماني تمساح) استفاده مي‌كند، جمله «اولويت با قوانين اقتصادي است» را بارها با شيوه‌اي طنزآميز بر زبان آدم‌هاي داستان جاري مي‌كند تا به هجو اقتصاد سرمايه‌داري بپردازد و البته در اين ميان از اشارات كنايي و هجوآميز به برخي شخصيت‌ها و جريانات ادبي و هنري پرگو و بي‌سواد يا مدعي نيز غافل نيست و خبرسازي نشريات را نيز به طنز مي‌كشد كه چطور در وارونه‌سازي خبرها و جعل اخبار مهارت دارند! او در اين اثر كوتاه و استعاري انواع شگردهاي طنز را 
به كار مي‌گيرد تا نگاه خود را به دنياي پيرامونش بازتاب دهد. اين داستان نشان مي‌دهد كه چگونه اثري طنزآميز كه رنگ برخورد با مسائل روز را دارد، مي‌تواند فارغ از محتواي مناقشه‌پذيرش به ماندگاري برسد و در هر عصري خواندني باشد و چه بسا خواننده در آينه فضاي شگفت‌انگيز و باورناپذير آن بتواند خودش را ببيند!  تا به ‌حال ترجمه‌هايي از اين اثر با عنوان «كروكوديل» و «در كام تمساح» به زبان فارسي ترجمه ‌شده است. به تازگي ترجمه‌اي از آن با عنوان «تمساح» به همت نشر برج و با ترجمه بابك شهاب انتشار يافته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون