يك جمله و چند پرسش
برخي اظهارات، ظاهري عادي دارند، ولي هنگامي كه پوسته ظاهري آن كنار گذاشته شود، تعدادي از پرسشهاي ريشهاي و سخت را پيش روي شنونده يا خواننده قرار ميدهد. اين روزها در حال نزديك شدن به انتخابات مجلس و خبرگان رهبري هستيم، بنابراين بايد نسبت به ماهيت انتخابات و كاركرد آن در ايران بيشتر صحبت كنيم. يكي از موضوعات مورد بحث، توجه به دورههاي انتخاباتي گذشته و مسائل رخ داده در آنها است. چند روز پيش يكي از اعضاي جامعه روحانيت مبارز جملهاي را از قول مرحوم آيتالله مهدوي كني، رييس مجلس خبرگان رهبري و نيز رييس جامعه روحانيت مبارز تهران و از روحانيون مبارز پيش از انقلاب نقل كرد كه چندان مورد توجه قرار نگرفت، در حالي كه اگر پوسته ظاهري آن جملات را كنار بگذاريم، با پرسشهاي گوناگوني مواجه ميشويم كه بايد به آنها پاسخ جدي داد. وي گفت كه: «در مورد انتخابات رياستجمهوري نهم هم بايد بگويم كه آقاي احمدينژاد مورد حمايت جامعه روحانيت نبود بلكه آقاي هاشمي كانديداي جامعه روحانيت در سال ٨٤ بود. اما در انتخابات رياستجمهوري دهم، شرايطي پيش آمد كه آيتالله مهدوي فرمودند بين و «بد» و «بدتر»، ما به احمدينژاد راي ميدهيم. يعني در مقابل آن ميرحسين موسوي بود كه آقايان، وي را قبول نداشتند و بعدا ثابت شد كه تشخيصشان درست بوده است». بحث اين يادداشت درباره درستي ادعاي مطرح شده عليه دو نامزد انتخاباتي نيست، بلكه نقد تبعات چنين حكمي است.
1- هميشه از سوي برخي اصولگرايان مطرح بوده كه انتخابات در ايران مثل نظامهاي غربي نيست كه هر كس بتواند در آن وارد و نامزد شود. در ايران همه افرادي كه نامزد و تاييد ميشوند، بايد صالح باشند تا مردم در انتخاب خود اصلح را بر صالح ترجيح دهند و انتخابات به معناي انتخاب اصلح و حذف صالح است. حال چگونه ممكن است به شرايطي برسيم كه نه تنها ميان نامزدان هيچ فرد خوب و صالحي وجود ندارد، بلكه بايد ميان «بد» و «بدتر» يكي را انتخاب كرد؟ البته انسان هميشه با چنين موقعيتهايي در زندگي خود مواجه ميشود، كه ميان دو راه بد و بدتر مجبور شود راه بد را انتخاب كند، ولي اين به وجودآورندگان اين موقعيتها را با صفت عادل و منصف معرفي نميكند. در حالي كه گوينده اين سخنان كه خود دو دوره عضو فقهاي شوراي نگهبان بوده، چگونه ميتواند بپذيرد كه نامزدهاي تاييد شده بد باشند و قدرت انتخاب او نيز فقط ميان بد و بدتر باشد؟
2- فرض كنيم كه اين توصيف درست باشد، آيا نبايد پرسيد چرا هيچ فرد صالح و خوبي نامزد انتخابات نشد، يا اگر شده رد صلاحيت شده است؟ آيا ممكن است سه دهه پس از انقلاب، هيچ فرد صالحي براي نامزدي رياستجمهوري پيدا نشود يا اگر بشود، تاييد شود يا آنكه اگر هم باشد و تاييد شود، رغبتي به نامزدي نداشته باشد؟ آيا مرحوم مهدوي كني يا جامعه روحانيت مبارز نميتوانستند يكي از اين افراد صالح را به نامزد شدن ترغيب يا حتي مجبور كنند و با خيال راحت به وي راي دهند؟
شايد گفته شود مردم به افراد صالح راي نميدهند و مقبوليت لازم را ندارند و نامزد كردن آنان بيفايده و غيرموثر است؛ اگر اين پاسخ داده شود، عذر بدتر از گناه است. زيرا پس از سه دهه از انقلاب كارمان به جايي رسيده كه جامعهاي را درست كنيم كه فرد صالح مطلوب نظر مردم نباشد و راي خود را به افراد ناصالح و بد ميدهند. خوب اگر اين است، پس اساسا دستاورد اين سه دهه براي اصلاح جامعه و مردم چه بوده است؟ اينكه عقبگردي آشكار است.
3- اگر افرادي همچون اعضاي جامعه روحانيت مبارز، چنين نگاهي به نامزدهاي رياستجمهوري داشتهاند، طبيعي است كه نگاه آنان به نامزدهاي نمايندگي مجلس، تندتر و منفيتر باشد. در اين صورت مردم چرا بايد به اين نامزدهاي بد راي دهند؟ شايد جامعه روحانيت چارهاي نداشت جز اينكه اعلان حمايت از يك نامزد كند، ولي مردم كه چنين اجباري را ندارند. چرا بايد در دام انتخاب ميان بد و بدتر بيفتند. اگر آقايان در برابر اين پرسش قرار گيرند كه دستاورد 37 سال گذشته عملكردتان چه بوده، با توجه به اين نقل قول چه پاسخي خواهند داد؟ پاسخي كه حداقل بتواند برخي جوانان را قانع كند.
4- يك احتمال ديگر هم وجود دارد و اينكه نگاه مذكور به نامزدها از منطق درستي تبعيت نميكند. با معيارهاي اخلاق فردي و سنتي نميتوان، نامزدهاي انتخاباتي را ارزشگذاري و درباره آنان داوري كرد. به قول شاعر، در نگاه به جامعه و سياست جديد، چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. شرح اين نكته و اينكه چرا به اينجا رسيدهايم نيازمند نه يك يادداشت كه چندين يادداشت ديگر و يكي از دلائل آن حذف نيروهاست. تا وقتي اين نوع نگاهها و معيارها به سنجش صلاحيتهاي افراد براي حضور در انتخابات وجود دارد، شاهد ادامه همين وضع خواهيم بود. اين اظهارات رفع مسووليت از گويندگان آن نميكند. به راحتي ميتوانيم هر نامزدي را بد بدانيم، ولي تاثيرات قدرت و موقعيت و مسووليتهايي را كه در 35 سال گذشته بر وضعيت امروز داشتهايم نميتوانيم ناديده بگيريم.