• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3379 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۷ آبان

گفت‌وگو با دكتر اقليما در مورد بي‌انگيزگي نسل جوان

نسلي كه در جواني پير مي‌شود

رضا يوسف دوست/ برچسبي كه همواره به نسل امروز ما نسبت داده مي‌شود اين است كه جامعه جوان ما را جوانان بي‌حوصله تشكيل داده‌اند كه نمي‌دانند مي‌خواهند در زندگي چه كار كنند و به كجا برسند، هدف و انگيزه ندارند و مدام سرشان در فضاي مجازي گرم است. اينكه اين موضوع را تا چه حد مي‌توان درست يا غلط دانست بحثي است كه مي‌شود ساعت‌ها در مورد آن صحبت كرد و براي درست يا نادرست بودنش دليل‌هاي منطقي ارايه داد، اما هر كسي در ظاهر علت‌هاي خودش را براي اين به ظاهر بي‌انگيزگي دارد. هر چند كه اگر دقيق به موضوع نگاه كنيم مي‌بينيم همه اين دلايل ريشه‌هاي مشتركي دارند و بسياري از اين بي‌انگيزگي‌ها ريشه‌هاي اجتماعي دارد. ما قصدمان اين بود كه به دنبال اين ريشه‌ها بگرديم و اگر راهكاري وجود دارد ارايه كنيم. شايد راهكاري كه ما ارايه مي‌دهيم به گوش كسي برسد كه بتواند تاثيرگذار باشد. براي بررسي مشكلاتي كه امروزه گريبان جوانان را گرفته است به يك آسيب شناس رجوع كرديم. گفت‌وگويي انجام داديم با دكتر مصطفي اقليما، مددكار اجتماعي و در مورد بحران بي‌انگيزگي در جوانان و راهكارهاي مقابله با آن گپي كوتاه با ايشان داشتيم تا ببينيم ريشه اين بي‌انگيزگي و بي‌هدفي كجاست، آن هم از نگاه يك مددكار اجتماعي كه به واسطه شغلش كه استاد دانشگاه است، بيشتر با جوانان در ارتباط است.

 

به نظر شما علل بي‌انگيزگي در اين نسل چيست؟

من فكر مي‌كنم كه مهم‌ترين مشكلي كه باعث مي‌شود يك جوان انگيزه خود را براي فعاليت از دست بدهد مساله بيكاري است. اين آمار بزرگ بيكار‌ها در جامعه باعث بي‌انگيزگي مي‌شود. شما فكركنيد در شش سال گذشته ما استخدام رسمي نداشتيم. در چهار سال دوران رياست‌جمهوري آقاي احمدي‌نژاد و دو سال دكتر روحاني جلوي هر‌گونه استخدام رسمي گرفته شده است. تمام افرادي كه امسال در مقطع ليسانس فارغ‌التحصيل شده و وارد بازار كار مي‌شوند براي‌شان كار وجود ندارد همين اتفاق براي فوق‌ليسانس و دكترا مي‌افتد. يك جوان پس از ليسانس با چه انگيزه‌اي به ادامه تحصيل فكر كند وقتي كه مي‌داند
در فوق ليسانس و دكترا هم براي او كاري نيست. او با خودش اين سوال را مي‌پرسد كه درس مي‌خوانم كه به كجا برسم. كارخانه‌ها تعطيل شده‌اند و بازار كار كساد است. كساني كه كار هم مي‌كنند پول چنداني در نمي‌آورند. حقوق يك جوان به‌طور متوسط در ماه 700 هزار تومان است و كرايه يك خانه 45 متري در ماه 800 هزار تومان. اين جوان با اين درآمد چگونه مي‌خواهد زندگي كند؟ چه اميدي به آينده خواهد داشت؟ در همه جاي دنيا وقتي يك جوان كار مي‌كند و درس مي‌خواند اميدوار است كه بعد از چند سال ثمره اين تلاش‌هايش را ببيند ولي اين اتفاق در ايران نمي‌افتد يك جوان وقتي پس از چند سال درس خواندن مي‌بيند كه آينده‌اي درپيش رويش براي او وجود ندارد نا‌خود‌آگاه نااميد و بي‌انگيزه مي‌شود. در جامعه ما همين امسال 32000 فارغ‌التحصيل روانشناسي خواهيم داشت كه حتي يك مراجعه هم نداشته‌اند. چگونه مي‌خواهيم كه اين افراد وارد بازار كار شوند. اكثر مردم حتي به سلامت خود هم اهميت نمي‌دهند به دليل نداشتن توانايي مالي تا زماني كه در شرايط بسيار سختي نباشد به دكتر مراجعه نمي‌كنند.

اين نسل توجيهي كه براي بي‌انگيزگي و بي‌هدفي‌اش دارد اين است كه به آينده اميدي نيست، به نظرشما اين توجيه چقدر منطقي است؟

بحث انگيزه، بحث اميد به آينده است و چيزي كه جوان‌هاي ما ندارند اميد به آينده است و اين باعث مي‌شود كه درجا بزنند و خلاق نباشند. وقتي كه مي‌گويند استخدام رسمي ممنوع، يعني هر سال بايد با قرارداد در يك شغل بود و رييس اگر دوست نداشت بلافاصله كارمندش را اخراج كند. هر سال هم مي‌تواند آنها را بسنجد. اين باعث مي‌شود كه شخص شاغل به اين فكر كند كه به دنبال كار ديگري باشد. بي‌انگيزگي و نداشتن حس آرامش، از مشكلات مهمي است كه كارمندان هم به آن دچارند. وقتي نتوانند خود را بروز بدهند و خلاق باشند سر خورده و بي‌انگيزه و راحت طلب مي‌شوند. خود فكر كردن به امكان اخراج شدن باعث بي‌انگيزگي مي‌شود. همه از جمله دولت و خانواده‌ها مي‌گويند جوانان بايد ازدواج كنند ولي چگونه ازدواج كنند وقتي كه هيچ امكانات و شرايطي براي اين كار مهيا نيست. يك خانم مدام فكر مي‌كند كه بايد يك همسر خوب پيدا و ازدواج كند ولي وقتي كه اين مرد نمي‌تواند از پس هزينه‌هاي زندگي بر بيايد چه كار بايد بكند. مي‌گويند كار زياد شده است و بيكاري كاهش يافته است ولي وقتي به تعريف كار نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم دولت به تبعيت از دولت‌هاي قبلي ساعت تعريف كار را به يك ساعت در روز كاهش داده است، در نتيجه بيكاري در آمار كاهش يافته است، ولي واقعيت اين است كه جوانان ما كار ندارند. من خودم فوق‌ليسانس‌هايي را مي‌شناسم در مملكت كه در مترو دستفروشي مي‌كنند. اين فرد اميد و هدف نسبت به آينده ندارد. در اين جامعه كه قشر باسواد مملكت مجبور به دستفروشي شود سطح تخصص‌گرايي به صفر مي‌رسد.

اين بي‌انگيزگي از چه سني آغاز مي‌شود؟

اين‌گونه نيست كه جوانان از اول هم بي‌انگيزه باشند. از كودكي خانواده به آنها مي‌گويد كه درس بخوانند و زحمت بكشند و آنها در اين دوران تا دانشگاه با پشتكار فراوان مشغول درس خواندن مي‌شوند ولي وقتي به دانشگاه مي‌رسند، مي‌بينند تمام زحمات‌شان بي‌نتيجه بوده، به پوچي مي‌رسند و به قولي در جواني پير مي‌شوند. وقتي با آنها صحبت مي‌كنيد انگار شكسته شده‌اند و هيچ هدفي ندارند. اما در اين ميان تنها دولت است كه بايد براي اين قشر فكري كند. وظيفه دولت پول دادن نيست، وظيفه او ايجاد شغل و كار در جامعه است. كسي كه كار دارد نسبت به خود حس بهتري دارد. جامعه به او نگاه مثبتي دارد سطح اجتماعي و روحي او از يك فرد بيكار بالاتر است. به جرات مي‌توانم بگويم در كشور هيچ ارگان و نهادي براي قشر جوان برنامه‌ريزي نمي‌كند؛ اين قشري كه آينده‌ساز جامعه است و جامعه قرار است كه آينده خود را به دست اين گروه بسپارد. تا وقتي هيچ كاري براي اين آينده‌ساز‌ها نكرده است و هيچ برنامه‌ريزي مدوني نداشته باشد وضعيت همين است. به جوانان مي‌گوييد اگر مي‌خواهيد ازدواج كنيد، برويد وام بگيريد. اما به اين فكر نمي‌كنيد كه جواني كه شغل ندارد چگونه بايد اين وام را پرداخت كند. به نظرم مي‌توان اين دو رهنمود رهبر انقلاب را براي بهبود اين شرايط استفاده كرد: شايسته‌سالاري و پاسخگويي. شايسته‌سالاري در انتخاب مسوولان و پس از انتخاب آنها اين مسوولان انتخاب‌شده بايد در مقابل مردم پاسخگو باشند. اگر ما يك دولت شايسته و پاسخگو داشتيم وضعيت كشور اين‌گونه نمي‌شد. آقاي نوبخت مي‌گويند كه براي خريد خودرو 20 ميليون وام مي‌دهند ولي مگر اين وام جز براي اين است كه چرخ، چرخ دنده معيوب خودروسازي به حركت درآيد.

آيا رابطه‌اي بين بي‌انگيزگي جوانان و شبكه اجتماعي وجود دارد؟

جامعه مجازي در همه كشور‌هاي دنيا در بين جوانان‌شان براي انجام كار‌ها استفاده مي‌شود. ولي چون جوانان ما بيكار هستند از اين شبكه‌ها براي وقت‌گذراني و
دوست‌يابي استفاده مي‌كنند. پدر و‌مادر‌ها هم كه نمي‌خواهند جوانان‌شان به راه‌هاي خلاف كشيده شوند و از خانه بيرون بروند اين امكان را براي‌شان فراهم مي‌كنند كه از جامعه مجازي استفاده كنند. خطري كه همه اينقدر از آن دم مي‌زنند و مي‌گويند كه اين شبكه‌ها خطرناك است بسيار كمتر از دنياي بيرون است. اينكه يك شخص بيكار سرش به فضاي مجازي گرم باشد بسيار بهتر از اين است كه برود و در كارهاي خلاف بيفتد. جوانان وقتي كه مي‌بينند در راه‌هاي قانوني و درست نمي‌توانند كاري كنند به سمت كارهاي خلاف گرايش پيدا مي‌كنند. اگر مشكل جوانان حل شود آمار جرم و كار‌هاي خلاف هم كاهش پيدا مي‌كند. جامعه مجازي براي خيلي‌ها كه هر مقداري كه در آن وقت مي‌گذرانند راه رسيدن به آرامش است. در آن مدتي كه در اين فضا هستند به چيز ديگري فكر نمي‌كنند. در كوتاه‌مدت اين براي آنها بسيار هم خوب است ولي حتما آسيب‌هاي بلند‌مدت خود را هم دارد.

نقش خانواده در اين بي‌انگيزگي چيست ؟

خانواده‌ها تقريبا در بي‌انگيزگي فرزندان نقش خاصي ندارند. به دليل اينكه هم پدر و هم مادر در خانه نيستند و از صبح تا شب مشغول كار كردن هستند وقت نمي‌كنند كه به فرزندان خود رسيدگي كنند. در بهترين حالت مي‌توانند كه صرفا نياز‌هاي مالي فرزند را برطرف كنند. اين وظيفه ايجاد انگيزه هم به عهده آموزش و پرورش است كه آن هم با مشكلات عمده‌اي دست و پنجه نرم مي‌كند.

به نظر شما راهكار اين مشكل چيست؟

دولت بايد زمينه‌هاي اشتغال را ايجاد كند يعني پول به بازار تزريق نكند، بلكه اشتغال ايجاد كند. از تورم هم بايد جلوگيري شود، وقتي كه دولت خودش وام مي‌دهد با 17 درصد سود و تورم حدود 15،14 درصد است يعني خودش براي پول خودش سود قايل مي‌شود. ولي وقتي مي‌گويد كه بانك‌ها بيايند و سود سپرده‌ها را كاهش دهد يعني براي اين پول‌ها ارزش قائل نيست. بايد قيمت دلار واقعي باشد كه كالاي تمام‌شده وارداتي ارزان‌تر از كالاي توليد داخل نشود. الان حتي ميوه و مركبات هم ارزان‌تر از توليدات داخلي وارد مي‌شود. ارزش گذاشتن به جوانان و فرهنگ اشتغال بسيار مهم است. جوانان كار خودشان را كرده‌اند رفته‌اند تحصيلات كرده‌اند و هر راهي را كه به رويشان بسته شد راه جديدي را امتحان كردند، راه‌هاي مجازي و... ما هيچ كاري براي جوانان‌مان نكرديم هر نهادي كه بيايد اين حرف را بزند من مي‌گويم شما اشتباه مي‌كنيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون