نوشتاري درباره روش آسانسازي متون كهن
انقطاع را بشكنيم
بهاءالدين خرمشاهي
ادبيات كهن ايران پر از حكمت است. گنجينهاي گرانبها كه آموزههاي مختلفي دارد. با خواندن اشعار عطار، خيام، فردوسي و داستانهاي قديمي ميتوان از اين آموزهها بهره گرفت. ادبيات فارسي بيش از صد ديوان شعر دارد. اشعاري كه خواندن آنها براي گروههاي مختلف جامعه پرفايده است. عادت به مطالعه متون كهن، توانمندي افراد را در واژگان، جملهسازي و تركيببندي نسبت به باقي افراد جامعه بالاتر ميبرد. متون كهن زبانپارسي را بايد آگاهانه و خودجوش مطالعه كرد اما ميتوان براي درك بيشتر مفاهيم اين متون، از اساتيد ادبيات هم كمك گرفت.
حتي ميتوان نام كتابها و ترتيب مطالعه آنها را از كسي پرسيد كه به اين حوزه اشراف بيشتري دارد. پيشنهاد من اين است كه هميشه يك فهرست ده يادوازدهتايي كتاب را براي خود داشته باشيد و هر چند وقت يكبار باز سراغ متوني كه خواندهايد، برويد و آنها را دوباره بازخواني كنيد. مثلا اگر ميخواهيد فهم درستي از شاهنامه داشته باشيد بايد آن را چند بار بخوانيد.
درك آثاري مثل مثنوي، شاهنامه و خمسهنظامي حتي براي اساتيد ادبيات معاصر هم دشوار است اما مطالعه اين آثار پر از حكمت و انديشه است. محمود دولتآبادي ميگويد: «ما ملت انقطاع هستيم.» يعني دانش ما درباره گذشتگانمان گسسته و جسته و گريخته است. نبايد اين انقطاع را دامن بزنيم و تا پايان عمر حفظ كنيم. ما بايد انقطاع را بشكنيم. اين شكستن به معناي بازگشت به گذشته است. همه كارشناسان ميگويند كه ادب پارسي در همه جهان بيهمتا و تراز اول است. ما هستيم و اين گنجينه، گنجينهاي كه مثل دريا ميماند، حالا براي دريا چه فرقي ميكند آنها كه از آن بهره ميبرند، از چه راههايي اينكار را ميكنند، يكي كشتيراني ميكند، ديگري قايقراني و برخي هم موجسواري و شنا ميكنند. هيچكدام از اين موارد براي دريا فرقي با ديگري ندارد، اما براي افراد فرق دارد كه با چه راه وروشي از دريا بهره ميبرند. آسانسازي متون كهن جوانان را به ادبيات كهن نزديكتر ميكند، مثلا متن و كليات آثار شكسپير براي يك تحصيلكرده انگليسي زبان هم دشوار است.
اگرچه شكسپير در قرن 15 و 16 از دنيا رفت و فاصله زيادي با دوران ما ندارد. (چهار قرن فاصله دارد) اگر كمي كوشا باشيم و تنبلي را كنار بگذاريم، ميتوانيم مطالعه متون كهن را براي خود آسان كنيم، يكي از راههاي آسانسازي متون كهن مراجعه به لغتنامه است، از اين راه ميتوان معاني لغات را فهميد و مفهوم عبارات را درك كرد. عدم درك و فهم معاني متون كهن يكي از دلايلي است كه افراد را از مطالعه آن دلسرد ميكند. وقتي فردي معني چيزي را نميفهمد، نسبت به آن موضع پيدا ميكند. با آسانسازي متون قديمي ميتوان افراد بيشتري را جذب متون قديمي كرد. مثلا من كه با كامپيوتر آشنايي ندارم، حس خوبي هم نسبت به آن ندارم و ميگويم زمين و زمان را كامپيوتر گرفته است. كامپيوتر باعث ركود خواندن، نوشتن، مطالعه و شمارگان شده.
چون افرادي كه معني يك لغت را نميدانند بهجاي مطالعه لغتنامه دهخدا يا داير\المعارف مصاحب، بهآساني آن را در اينترنت سرچ ميكنند. همين است كه كاهش مطالعه و كاهش شمارگان در ايران روزبهروز بيشتر ميشود. اما وقتي از فرصتهايي كه كامپيوتر در اختيار بشر قرار داده، بهره ميگيرم، ميتوانم با حس بهتري با آن روبهرو شوم. بنابراين بهياد داشتهباشيم مطالعه متون گذشتگان باعث پند و عبرتآموزي از تاريخ ميشود. فردي كه با تاريخ خود بيگانه است، همچون آدمي است كه آلزايمر فرهنگي دارد و از تاريخ خود چيزي بهياد نميآورد. با مطالعه متون كهن ارزش نياكان پارسيزبان را بيشتر ميدانيم. تاريخ ادبيات ايران پر از نام نويسنده و شاعر است، نامهايي كه مطالعه زندگينامه و آثارشان راهو رسم خوبي براي زندگي ما خواهند بود. تاريخ ادبيات را قدر بدانيم و بدانيم اين آثار براي ما خلق شدهاند. هدف از خلق آثار ادبي در طول ادوار تاريخي اين بود كه ما امروز در ميان همهمههاي دنياي مكانيكيمان گاهي نيمنگاهي هم به آنها بيندازيم و كام روزگار خود را با سخنهاي آن بزرگان شيرين كنيم؛ ديوان حافظ را ورق بزنيم تا راهورسم عاشقي و مهرورزي را بياموزيم، شاهنامهخواني كنيم تا رستم و سهراب و اساطير سرزمينمان را بشناسيم و از آنها درس ايستادگي و پايمردي بگيريم. گلستان سعدي را بخوانيم و از آداب اخلاق و صحبت آگاه شويم. اين آثار گنجينههاي تاريخ ملي ايران هستند و نبايد به دست فراموشي
سپرده شوند.
فاصله گرفتن نسل جوان از آثار ادبي باعث ميشود آثار ادبي كمكم رو به زوال و فراموشي روند. در كنار پيشرفتهاي صنعتي و تكنولوژي، به زندهنگهداشتن آثار ادبي و تاريخي هم اهميت بدهيم. اين اهميت سرشار از ارزشافزوده خواهد بود و به سرمايههاي اجتماعيمان ميافزايد. نسل جواني كه وارد عرصه هنر و ادبيات شدهاند، تا با آثار كهن سرزمينشان آشنا نشوند، نميتوانند به سبكهاي جديد روي آورند و درك درستي از هنر مدرن پيدا كنند. اگر هنرمندان جوان ساختار ادبي سرزمين خود را كشف كنند، جايگاه بهتري در عرصه هنر پيدا خواهند كرد. كشف ساختارهاي جديد ادبي نيازمند شناخت ساختارهاي قديمي است كه ما از آنها غافل هستيم.
هنرمندان جوان به عنوان گروههاي مرجع و الگو با آموختن و خواندن ادبيات كهن،ميتوانند نقش موثري در همراهي نسل خود با ادبيات كهن داشته باشند. ساختارهاي ادبي به هنرمندان جوان كمك ميكند تا در دنياي امروز بتوانند با گنجينهاي از آموختههاي كلاسيك بهتر و موثرتر در جامعه هنري حاضر شوند و نقش موثري از به ميراث رسيدن اين آثار در نسلهاي بعد داشته باشند.