• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3131 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۳ آذر

براي نجف دريابندري

مردي از جزيره

ماندانا صادقي


يك/ نجف متولد خيابان پرويزي، جنب حمام جرمني، نجف دوره اوج وشكوفايي آبادان است. دوره‌يي كه در دبيرستان رازي‌اش، معلم‌هاي انگليسي ابدا فارسي حرف نمي‌زنند. دوره‌يي كه محمود تفضلي روزنامه‌نگار، در مدرسه‌هاي آبادان سخنراني مي‌كند و سينماها فيلم خارجي خوب نشان مي‌دهند و ابراهيم گلستان و هوشنگ پزشك‌نيا اداره انتشارات شركت نفت را مي‌چرخانند. دوره‌يي كه احزاب وگروه‌هاي سياسي وآدم‌هاي اسم و رسم‌دار پايتخت، به اين جنوبي‌ترين نقطه چشم دوخته‌اند و مردمش (به قول نجف) برعكس تهراني‌ها هول نمي‌زنند كه سوار اتوبوس بشوند و مثل آدم‌هاي شهر‌هاي حسابي صف مي‌گيرند.
آبادان آن روزها، آبادان نفت، توسعه، اركستر شهرداري و هم البته صداي اعتراض‌هاي كارگري است. در اين ميان نجف استعمارستيزي را انتخاب مي‌كند وتا پاي اعدام مي‌رود و با يك درجه تخفيف (حبس ابد) از پاي چوبه‌دار به كنج زندان فرستاده مي‌شود.
دو / نجف در يابندري در 17 يا 18 سالگي «گل سرخي براي اميلي» را ترجمه مي‌كند از فاكنر. ترجمه اين داستان براي نجف دريابندري كه ديويد كاپر فيلد رابه زبان اصلي خوانده (وقتي بچه مدرسه‌يي است) شايد كار سختي نباشد. اما اينكه از ميان اين همه نويسنده راحت خوان و آسان نوشت، سراغ فاكنر را مي‌گيرد نشان مي‌دهد هوشمندي در انتخاب همانقدر كه مي‌تواند راه آدم را سخت كند، آينده را هم تضمين مي‌كند. ترجمه وداع با اسلحه در سال 1333سرآغاز راهي است براي دريابندري كه باعلاقه وآگاهي دست به انتخاب‌هاي برتر بزند. اينكه سماجت جنوبي دريابندري (مثل وقتي كه براي آوردن رسم درس هندسه به خانه رفت وهرگز به مدرسه باز نگشت) يا شك به ايدئولوژي حزب توده، به او كمك مي‌كند تا در زندان «تاريخ فلسفه غرب» را ترجمه كند، پاسخ هرچه باشد نويسنده مرغ پاكوتاه يكي از بهترين مترجم‌هاي معاصر شد. نجف دريابندري از معدود مترجمان خوش قريحه‌يي است كه براي كتاب‌هايي كه ترجمه مي‌كند يادداشت مي‌نويسد (گاهي بلند، گاهي كوتاه) از يادداشت‌هاي او به خوبي مي‌توان فهميد كه در اغلب موارد دريابندري با درك ضرورت تاريخي اثردست به انتخاب و ترجمه زده است. اوگاهي در مقام يك منتقد خبره به رمزگشايي از متن مي‌پردازد و گاهي مثل يك مورخ تاريخ سياسي – اجتماعي- ادبي دوره‌يي را توضيح مي‌دهد. نجف دريابندري به خواننده‌اش احترام مي‌گذارد. در همه مقدمه‌هايش بخش‌هايي را به خود ترجمه اختصاص مي‌دهد و هيچ ابايي ندارد كه مثلا بگويد هر كس منطق ترجمه دكتروف را نمي‌پسندد مي‌تواند اين نام را دكتر يا داكت‌رو تلفظ كند. يا اينكه عمدا از نوشتن يك پانويس طولاني به خاطر وارد كردن يك عنصر خارجي به فضاي داستان سر باز مي‌زند. دريابندري مترجم دلبخواهي نيست اما با سليقه و با وسواس است و بر خلاف عده‌يي كه ايراد‌هاي ترجمه را به گردن ناكارآمدي زبان فارسي مي‌اندازند او از ظرفيت‌هاي زبان فارسي براي بهتر شدن و روانخوان شدن متن خارجي استفاده‌هاي قشنگي مي‌كند. ورزا را جايگزين گاو نر مي‌كند و ريگ را به جاي ماسه و شن. و تا آنجا پيش مي‌رود كه «همچون كه دراز كشيده بودم و داشتم مي‌مردم» فاكنر را مي‌كند «گور به گور». هركس كه طعم هم‌نشيني با اين جنوبي بلندبالا را چشيده باشد مي‌داند كه او چقدر رك و صريح است آنقدر كه با خودش هم رودربايستي ندارد و قضاوت‌هاي آينده را خودش برملا مي‌كند: «شايد براي برخي خوانندگان اين تصور پيش بيايد كه مترجم هم مانند بيلي (بيلي باتگيت) قواعد نقطه‌گذاري را هرگز ياد نگرفته، يا اخيرا از ياد برده است.»
سه/ من مي‌توانم به اوبگويم استاد يا... اما توي اين جزيره بچه‌ها به بزرگ‌ترها مي‌گويند «عامو». خيلي كيف دارد عامو گفتن به او. عامو نجف گفتن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون