• 1404 شنبه 20 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3400 -
  • 1394 دوشنبه 2 آذر

آيا تدبير و عقلانيت راه موفقيت جامعه است؟

سندروم نابخردي بايد درمان شود

احمد پورنجاتي

پيامبر اسلام، بيشتر از آنكه درباره باورهاي مذهبي، اعتقادات مذهبي و انجام فريضه‌هاي ديني امت اسلامي نگراني داشته باشند، نگران بي‌تدبيري و سوءتدبير بودند. يكي از مهم‌ترين نگراني‌هاي ايشان بي‌تدبيري و سوءتدبير بود كه بارها آن را گوشزد كرده‌اند و جمله معروفي دارند كه فرموده‌اند: «اني ما اخاف علي امنيتي الفقر ولكن اخاف عليهم سوءالتدبير» به معناي «من نگران ناداري و تهي‌دستي براي امت خودم نيستم، من نگران بي‌تدبيري آنها هستم.»
چنين سفارش و نگراني از رهبري ديني و قدسي اسلام، نشان از اهميت «تدبير» در جامعه دارد. نشاني از اهميت درست تدبيركردن و آگاهانه و همه‌جانبه تصميم‌گرفتن. بخش مهمي از آنچه سرنوشت آدم‌ها را در زندگي فردي و اجتماعي رقم مي‌زند، «تدبير» است. اگر باور داشته باشيم كه وضعيت ما در برهه زماني كنوني، حاصل بي‌تدبيري‌هاي گذشته و عدم بررسي همه‌جانبه و خردمندانه تصميم‌هاي گذشته است، آن وقت بسياري از فرافكني، توجيه و تحليل‌هاي نادرست براي سنجش وضعيت موجود اتفاق نمي‌افتد و در گرفتاري در هروضعيت نامطلوبي دنبال يك عامل پس و پنهاني نمي‌گرديم و به مجموعه عواملي كه جاي خالي بي‌تدبيري و بي‌خردي ايجاد كرده، واضح و درست نگاه مي‌كنيم. هرجامعه‌اي براي ارزيابي خود در اولويت اول و مهم، بايد به اين پرسش پاسخ دهد آنچه در شرايط موجود مي‌بيند و به هردليلي نامطلوب است تا چه اندازه نتيجه تصميم‌گيري‌هاي نا بخردانه در آن جامعه است. در جامعه ايراني متاسفانه اين بيماري پيش‌رونده وجود دارد كه چه اشخاص حقيقي و چه اشخاصي كه در يك نهاد دولتي يا يك نهاد اجتماعي فعاليت دارند، آخرين نكته‌اي كه مورد توجه قرار مي‌دهند، سنجش ميزان تصميم‌هاي همراه با تدبير است. آنها سهم تدبير را در تصميم‌گيري خود ناچيز مي‌دانند و معمولا به عوامل ديگر مي‌پردازند و فرافكني مي‌كنند. شايد اگر بخواهيم علت‌كاوانه به كم‌توجهي به تدبير در تصميم‌گيري‌ها بپردازيم، گمان مي‌كنم يكي از علل اين مساله وجود امكانات و برخورداري‌هاي خدادادي در كشور ما است. اين گزاره بارها و بارها پرسيده شده: «اگر نفت نبود و ما از اين ثروت و نعمت خدادادي بي‌بهره بوديم چه مي‌شد؟ در نوع كشورداري ما اگر در بزنگاه‌هاي تصميم‌گيري، دچار اشتباه محاسباتي مي‌شديم، كشور چه وضعيتي پيدا مي‌كرد و در شرايطي كه چنين امكاناتي داريم، اين ثروت آماده براي لاپوشاني و جبران بي‌تدبيري ما چه نقشي دارد؟» عوامل اجتماعي ساختاري در جامعه ما كه جبران‌كننده برخي تصميم‌گيري‌هاي كلان فارغ از تدبير بوده، وجود نعمت خدادادي نفت است، امكانات طبيعي ما باعث شده تا هرجا تصميمي نابخردانه گرفته شده، ضرر و زيان آن‌هم با همين امكانات پوشش داده شده و در نظر نيامده. اما حالا اگر كسي بپرسد اين ثروت اتفاق خوبي بوده يا اسباب زحمت و يكي از دلايل وضعيت فعلي ما، جواب مي‌دهم كاش ما نفت داشتيم اما به جاي عقل، تدبير و خرد آن را مصرف نمي‌كرديم و از آن با تدبير بهره‌برداري مي‌كرديم. با چنين بهره‌برداري شرايط متفاوت رقم مي‌خورد.
نكته ديگر اين است كه در جامعه ما سازو كار و حساب‌كشي و پاسخگويي وجود ندارد. در مسووليت‌ها، معمولا هيچ‌كس پاسخگو نيست و نمي‌شود از مديراني كه تصميم مي‌گيرند براي اتلاف منابع، سوالي پرسيد يا تصميم‌هاي بي‌خردانه زير سوال برد. اين‌هم عاملي است كه محصول كم‌توجهي به خرد و تدبير است كه بايد به عنوان مطالبه ملي به چالش كشيده شود. درست مثل اين مثال كه پدري ثروتي را به دست فرزندش مي‌سپارد، اگر آن فرزند خيالش راحت باشد كه اين سرمايه هميشه هست و كسي براي اتلاف آن از او بازخواست نمي‌كند، سازو كار پرسشگرانه‌اي براي استفاده از اين سرمايه نداشته باشد، اين عادت ناهنجار هم در فرزند نهادينه مي‌شود كه رفتار چه با تدبير و چه دلبخواه و نابخردانه، فرقي ندارد.
نمي‌خواهم زلف تدبير را به تعالي با پول نفت گره بزنم، چون خوشبختانه در برهه‌هايي كه وضعيت بازارنفت مناسب نبوده، مديريت ايراني را ناگريز كرده تا به برنامه‌ريزي‌هاي متكي به كارشناسي روي بياورد. اما ناپيوستگي اين نگاه است كه باعث مي‌شود به اين نتيجه برسيم كه ما در تمام سطوح مختلف نيازمند به شخصيت‌هاي متكي به تصميمات خردمندانه هستيم و بايد اين شرايط را ايجاد كنيم كه خردمندي به مثابه شخصيت مطلوب و محبوب ارزيابي شود و كار به جايي برسد كه آدم‌ها هنگام ارزيابي شخصيت‌ها و تصميم‌گيرندگان جامعه، پيش از هر ويژگي ديگري (چه ويژگي‌هاي شخصيتي و حتي موقعيت‌هاي اجتماعي و باورهاي اعتقادي) از اين مساله بپرسند كه آن شخص تا چه حد همراه با تدبير و سنجش خردمندانه است و اين ويژگي شاخص مهمي براي ارزيابي و انتخاب براي مسووليت‌ها باشد. اگر رويكرد در جامعه به اين سمت پيش برود، آن وقت مساله ديگري هم حل مي‌شود. مساله‌اي كه در جامعه ايراني فراگير شده و آن داوري‌هاي احساسي و ناشي از تحريكات مختلف بيروني است. در حال حاضر ما در مواجهه با پديده‌اي هستيم كه داوري‌هاي ناگهاني، برانگيخته و قضاوت‌هاي سريع است. با همراهي تدبير و خردمندي است كه اين داوري‌هاي ناگهاني، چه مخالف و چه موافق، به داوري‌هايي همراه با خرد و سنجش معيارهاي خردمندانه تبديل مي‌شود و ديگر موردي و احساسي قضاوت نمي‌كنيم. مجموعا بايد بدانيم اگر كشورها، ملت‌ها و جامعه‌ها از يك نقطه ضعيف و ناخوشايند به نقطه‌هاي مطلوب رسيده‌اند، بي‌ترديد مولفه موثر و مهم براي اين حركت روبه تعالي، وجود تصميم‌گيري‌هاي همراه با تدبير و همسونگر بوده و فارغ از اتكا به سليقه‌هاي فردي و تمايلات و خيال شخصي آدم‌ها. ما بايد بدانيم كه اگر هر فرد برخوردار از انواع دانش‌ها باشد، اما نتواند در تصميم‌گيري‌هاي كلان و ملي مدبرانه عمل كند، نمي‌تواند كمكي به جامعه خود كند. تصميمات ما زماني مي‌تواند كارساز و بادوام باشد كه به اتكاي عقل‌جمعي و بهره‌گيري از نظر اهل فن و كارشناسان باشد.
متاسفانه خسارت‌ها و آسيب‌هاي فراواني به‌خصوص در سال‌هاي اخير به دليل تصميمات مبني بر كم‌تدبيري، سوءتدبير و بي‌تدبيري آسيب‌هاي فراواني را ايجاد كرده و به نظرم بايد اين فرهنگ تدبير در تصميم‌گيري‌ها خواست ملي و مطالبه عمومي باشد و شاخص براي مسووليت‌ها. اين نوع نگاه حتي مي‌تواند مرزبندي‌هاي سياسي را هم پشت‌سر بگذارد و شاخصي باشد كه به التيام ملي كمك مي‌كند و همدلي عمومي براي اداره كشور را به وجود مي‌آورد. اتفاقي كه به بهبود زندگي اجتماعي ما كمك مي‌كند. در كنار اين بايد توجه داشته باشيم كه تنها تدبير و تصميم‌هاي خردمندانه كافي نيست. پاسخگويي، سنجش و پايش هم بايد براي تصميمات خردمندانه و مديريت خردمندانه وجود داشته باشد. تنها تصميم‌گيري كافي نيست. كسي كه تصميم مي‌گيرد، حتي تصميمي خردمندانه بايد بداند كه در مقابل هر آري و نه، بايد پاسخگو باشد و تصميماتش در سنجش و ميزان قرار مي‌گيرد و در نهايت هم اجراي آنها مطالبه مي‌شود.
اگر چنين شود، سندرمي كه بي‌خردي در جامعه ايجاد مي‌كند هم درمان مي‌شود. بي‌خردي تنها يك نتيجه ثابت و عيني ندارد. بي‌خردي يك سندرم است كه به دنبال خود سلسله‌اي از مشكلات را در وجوه مختلف ايجاد مي‌كند، تصميمات مديريتي بي‌خردانه يا دچار سوءتدبير، جامعه را بي‌اطمينان و بي‌اعتماد مي‌كند و در بحران كاهش اعتماد، مردم نه تنها همدلي و اميدواري خود را از دست مي‌دهند كه حتي دست به تصميم‌گيري‌هاي سليقه‌اي مي‌زنند و خود را از جمع جدا مي‌كنند. چنين است كه بايد از برآيند خرد جمعي استفاده كرد و نابساماني و بي‌اعتمادي را در جامعه از بين برد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون