• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3131 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۳ آذر

سيستم توازن قواي اروپا و پايان آن

هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف

ديپلماسي كه هنوز با روش‌هاي سنتي كار مي‌كرد- كه چيزي مفرحانه بود- ارتباطش را با فناوري‌هاي نوظهور و نتيجه جنگ‌طلبانه آن از دست داده بود. ديپلمات‌هاي اروپا به اين گمانه خود كه درگير يك سازمان عمومي هستند ادامه مي‌دادند و در اين روند هم تقويت مي‌شدند زيرا هيچكدام از بحران‌هاي پيشين قرن تازه [ قرن بيستم ] مسائل را به نقطه شكننده نرسانده بود. در دو بحران مراكش و بوسني، جدول زمان‌بندي بسيج نيروهاي نظامي اثر عملياتي نداشت زيرا رخدادها با وجود خودنمايي‌هاي شديد هرگز به نقطه تقابل نرسيدند. آن روي سكه همين طور بود، حل موفقيت‌آميز اين بحران‌ها يك ديدگاه كوته‌نظرانه‌يي را پرورش داد كه مي‌توان از هر منافعي كه في‌الواقع به خطر مي‌افتد، آنها را از آن خطر رهانيد. اين رفتار هم كه مانورهاي فريادهاي شوق كه براي پيروزي‌هاي تاكتيكي در مطبوعات ملي‌گراها سر داده مي‌شود يك روش طبيعي سياست‌هاي اجرايي به حساب ‌آيد يك امر بديهي شده بود – [زيرا] قدرت‌هاي مهم اين جرات را نسبت به هم دارند تا بر سر جدل‌هاي سطحي بدون آنكه نمايش نيرويي نشان دهند آخر سر يكديگر را پايين بكشند.
اما تاريخ دير يا زود استراتژي‌هاي سطحي را تنبيه مي‌كند. جنگ جهاني اول به اين خاطر شعله‌ور شد كه رهبران سياسي كنترل‌شان را بر تاكتيك‌هاي خودشان از دست دادند. تقريبا يك ماه بعد از ترور وليعهد اتريش در ژوئن سال 1914 توسط يك ملي‌گراي صرب، ديپلماسي روي يك مدل پوسيده‌يي به اجرا درآمد كه توانسته بود در دهه اخير بر بسياري از بحران‌ها فايق ‌آيد. چهار هفته هدررفت در حالي كه اتريش آماده يك اولتيماتوم مي‌شد. مشورت‌ها صورت مي‌گرفت اما از آنجا كه اوج تابستان بود، دولتمردان در مسافرت به سر مي‌بردند. اما زماني كه اولتيماتوم اتريش در ماه جولاي 1914 تسليم شد، مهلت داده شده آن، يك فوريت تصميم‌گيري را تحميل كرد و در كمتر از دو هفته اروپا به سمت جنگي رفت كه هرگز از آن بهبود نيافت.
تمام اين تصميمات زماني گرفته شد كه اختلافات ميان قدرت‌هاي اصلي در نسبت معكوس با خودنمايي‌شان قرار داشتند. يك مفهوم تازه از مشروعيت – آميزه‌يي از دولت و امپراتوري – بروز كرد به اين ترتيب كه هيچ يك از قدرت‌ها نهادهاي ديگري را يك خطر اصلي براي موجوديت خود در نظر نمي‌گرفتند. توازن قوا آن طور كه وجود داشت صلب بود اما سركوب‌كننده نبود. روابط ميان پادشاهان دوستانه بود، حتي اجتماعي و خانوادگي. به جز تعهدي كه فرانسه براي خودش داشت تا آلزاس – لورن را پس بگيرد، هيچ قدرت اصلي ادعايي عليه قلمروي همسايه‌اش نداشت. مشروعيت و قدرت در توازن اساسي قرار داشتند. اما در بالكان در ميان باقيمانده‌هاي مايملك عثماني، كشورهايي بودند كه اتريش را با ادعاهاي نامطلوب خودمختاري ملي تهديد مي‌كردند كه در اين ميان صربستان پيشاپيش اين كشورها قرار داشت. اگر هر كشور مهمي از چنين ادعايي حمايت مي‌كرد احتمال يك جنگ كلي وجود داشت زيرا اتريش با يك ائتلاف به آلمان متصل بود همچنان كه روسيه به فرانسه. جنگي كه پيامد آن بررسي نشده بود بر سر يك مورد بسيار محدود يعني ترور وليعهد اتريش توسط يك ملي‌گراي صرب، بر تمدن غرب نازل شد و آتش آن طوري اروپا را دربرگرفت كه يك قرن صلح و نظم آن را نابود كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون