چالش زهابهاي كشتوصنعت نيشكر
در خوزستان؛ بلاي جان كارون
تورج فتحي٭
رودخانهكارون بزرگترين و پرآبترين رودخانه كشور است كه سرشاخههاي اصلي آن از استانهاي مجاور سرچشمه ميگيرد و به جلگه خوزستان وارد ميشود. اتفاقاتي كه سبب ايجاد بحران آلودگي كارون شده را بايد در دو بخش عمده جستوجو كرد: بخش سرشاخههاي كارون و بخش جلگه كارون. در سرشاخهها فعاليتهاي انساني خاصي رخ داده و در جلگه فعاليتهاي ديگري. در اين گزارش نگاهي به اين دو دسته رخداد كرده و عوامل اصلي آلودگي كارون در جلگه خوزستان را ريشهيابي ميكنيم. چالش در سرشاخههاي كارون و پيامدهاي آن بر جلگه خوزستان: در مورد فعاليتهاي انساني اثرگذار بر رودخانهكارون در مناطق كوهستاني، اجراي طرحها و پروژههاي بزرگ و كوچك سدسازي و انتقال بينحوضهاي آب از رودخانه كارون به حوضههاي مجاور، تعادل هيدرولوژيكي و اكولوژيكي كارون را در مناطق بالادست به هم زده و در حالحاضر اين رودخانه در حوضه آبريز بالادست خود با زنجيرهاي از سدهاي ساخته شده مديريت ميشود. در بهرهبرداري از سدها پيش از اينكه به شرايط اكولوژيك رودخانه، رهاسازي حقابه و نحوه اجراي آن براي حفاظت زيستمحيطي توجه شود، در رابطه با نحوه مديريت سدها در بالادست و پاييندست، برنامهريزي دقيقي
به اجرا درميآيد. هرچه تعداد سدهاي ساخته شده روي كارون و سرشاخههاي آن بيشتر ميشود، فرآيند و نحوه مديريت اين سدها در طول مسير رودخانه پيچيدگيهاي بيشتر و بيشتري پيدا كرده و در نتيجه پيامدهاي زيستمحيطي آن كمتروكمتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. براي مثال سدهاي گتوند، مسجدسليمان، كارون4 و كارون3 روي هم ميتوانند رقمي بيش از 10 ميليارد مترمكعب آب را ذخيره كنند. نكته مهم در هيچ يك از سدهاي ساخته شده حقابه زيستمحيطي، ميزان، نحوه مديريت و چگونگي رهاسازي آن در بازهها و سرشاخههاي مختلف رودخانه كارون پيشبيني نشده است. در نتيجه مديريت سدها در مناطق بالادستو كوهستاني رودخانه كارون، شوربختانه «با نگاه و رويكرد بهرهبرداري از رودخانه» بوده و «نيازهاي آبي در سطح جلگه خوزستان و توسعه آن مناطق در سالها و دهههاي آينده»، در هيچكدام از سدها مورد توجه قرار نگرفته است. برآوردها نشان ميدهد چنانچه سدهاي در حال مطالعه يا ساخت به بهرهبرداري برسند (سدهاي كلات، خرسان 3، 2، 1، بازفت، كارون2 شامل دو سد) با احتساب سدهايي كه درحالحاضر درحال بهرهبرداري هستند (چهار سد) بالغ بر 25 ميلياردمترمكعب آب ذخيره خواهد شد. رودخانه كارون در محل ورودي به جلگه خوزستان تنها رقمي حدود 14 ميلياردمترمكعب آب دارد، درحاليكه «سدهايي ساخته شدهاند كه حداقل 10 ميليارد مترمكعب در سال ظرفيت بيشتري نسبت به آورد طبيعي رودخانه»! داشته و با توجه به كاهش بارشها و بروز خشكساليها در سالهاي آينده اين رقم افزايش بيشتري نيز خواهد داشت! از سوي ديگر همه درياچه سدها مقادير معتنابهي آب را طي تبخير از دست خواهند داد و اين كسريهاي چشمگير بيشتر نيز خواهند شد! گرچه اين موضوع درجاي خود بحث مفصلي را ميطلبد، اما روشن است كه تعادل هيدرولوژيك و آورد سالانه كارون در مناطق كوهستاني به علت تعدد سدها و از آن بدتر اجراي طرحهاي انتقال آب بينحوضهاي و خروج بخشي از آب آن از حوضه آبريز، دستخوش تغييراتي قرار گفته كه علاوه بر كميت بر كيفيت آن نيز اثرات منفي جدي وارد ساخته است.
چالش آلودگيهاي كارون در جلگه خوزستان و نقش زهابهاي كشت و صنعت نيشكر خوزستان بر آن: فعاليتهاي آلودهكننده كه در سطح جلگه خوزستان وجود دارد را به طور عمده ميتوان به فعاليتهاي انساني پس از جنگ تحميلي مرتبط دانست. در دوره پس از جنگ تحميلي فعاليتهاي انساني آلودهكننده در حد انفجارگونه و در بازه زماني كوتاهي رخداد. فعاليتهاي تصاعدي توسعهاي صنعت نفت و گاز، افزايش جمعيت شهرهاي پيرامون رودخانه كارون و تخليه فاضلابهاي انساني، افزايش تعداد صنايع مختلف و تخليه مقادير چشمگير فاضلابهاي صنعتي كه وارد رودخانه ميشدند، از آنها مهمتر و بيشتر «فعاليتهاي بخش كشاورزي» توسعه يافتند. توسعه اين فعاليتها از يكسو و عدم توجه جدي به مسائل و آلودگيهاي محيط زيست از سوي ديگر موجب ايجاد شرايط ناگوار امروز براي اين رودخانه شده است. با توجه به نقش عمدهاي كه توسعه كشت و صنعت نيشكر بر رودخانهها و تالابهاي استان خوزستان و به ويژه كارون بزرگ دارد، لذا در ادامه به علل و پيامدهاي اين صنعت ميپردازيم.
«بافت سنگين خاك، كم بودن عمق آبهاي زيرزميني و نيز شوري يا قليايي بودن خاكها» در سطح جلگه خوزستان از ويژگيهاي طبيعي خاك در اين مناطق است. اين ويژگيها باعث شده تا در انجام فعاليتهاي كشاورزي «محدوديتي به نام توليد زهاب» شكل بگيرد. پس از جنگ تحميلي دولت اقدام به اجراي طرحهاي كشاورزي با ايجاد و توسعه فعاليتهاي كشت و صنعت نيشكر كرد. به تدريج طي «كمتراز يك دهه هفت شركت بزرگ كشت وصنعت» در پيرامون كارون و دز (در شرق و غرب آن) سر برآوردند. نام و ميزان زمينهاي زيركشت اين واحدها عبارتند از: كشت و صنعت امام خميني(ره) 16000، اميركبير 15000، دعبل خزايي 15000، ميرزاكوچكخان 15000، سلمان فارسي 15000، فارابي 15000، دهخدا 15000 و هفتتپه با 24000 هكتار (سطح كل اراضي بيش از 24500 هكتار بوده و هر ساله حدود 12000هكتار آن به كشت نيشكر اختصاص مييابد). گرچه كل زمينهاي فوق بالغ بر 130000 هكتار است اما معمولا به دلايلي به طور ميانگين هرسال بالغ بر 95000 هكتار زمين زير كشت نيشكر دارند. در همين حال هدف از ايجاد و توسعه اين شركتها به طور عمده توليد شكر بود، «محصولي كه در چند دهه پيش يك كالاي استراتژيك» محسوب ميشد، اما امروز با توجه به افزايش سطح آگاهي مردم ازيكسو و افزايش دانش بشر در مورد مضرات بهداشتي و سلامتي استفاده از قندوشكر در تغذيه ازسويديگر، «حالا يك كالاي استراتژيك به حساب نميآيد». در نتيجه با افزايش سطح زيركشت نيشكر توسط اين واحدها چند اتفاق مهم از نظر زيستمحيطي در جلگه خوزستان رخداده است.
اول: «بالغ بر 11 ميليارد مترمكعب از آب رودخانه كارون بزرگ توسط اين واحدها مصرف ميشود». دوم: «رقمي بالغ بر 5/5 ميليارد مترمكعب زهاب تشكيل و به رودخانههاي دز، كارون و تالابهاي ديگر تخليه ميشود». سوم: پس از چند سال كشت پيوسته، خاك حاصلخيزي خود را ازدست ميدهد، براي جبران اين مشكل عملياتي به نام آبشويي خاك انجام ميشود كه طي آن خاكها را در آب غرقاب كرده و سپس زهكش ميكنند، بعد از سه تا پنج بار تكرار اين عمليات تمام املاح و ناخالصيها و مهمتر از آن آلودگيها از خاك شسته شده و با افزودن كودهاي شيميايي زمين بار ديگر براي كشت آماده ميشود. شوربختانه اين عمليات بارآلودگي زهابها را بهشدت افزايش ميدهد. ازآنجا كه همه ساله بخشهايي از زمينهاي زيركشت، تحت عمليات آبشويي خاك قرار ميگيرند، بنابراين بار آلودگي زهابها بسيار بالاست. چهارم: «عميق بودن زهكشهاي» اجرا شده از يكسو و نيز «بالا بودن سطح آبهاي زيرزميني» باعث ميشود تا «آلودگيهاي موجود در زهكشها به آساني با آبهاي زيرزميني تبادل شده و سبب انتشار آلودگيها در آبهاي زيرزميني» شود. پنجم: در زمينهاي زير كشتي كه روي «آبخوانها» قرار گرفتهاند، مانند زمينهاي زيركشت پيرامون رودخانه دز و دشت دزفول- انديمشك، علاوه بر آبهاي سطحي، آبهاي زيرزميني نيز آلوده ميشوند. ششم: آلايندههاي موجود در آبهاي سطحي و زيرزميني همواره داراي مقادير بالاتر از استانداردهاي زيستمحيطي بوده و شامل «انواع كودهاي شيميايي، انواع سموم دفع آفات و ديگر املاح» است كه اصطلاحا به آنها «آلودگيهاي غيرنقطهاي» گفته ميشود. هفتم: گرچه تاكنون مطالعه يا اندازهگيري دقيقي روي چاههايي كه مصرف شرب داشته و در مناطق اطراف شهرهاي مناطق قرار دارند انجام نشده، اما به هيچوجه آلودگي اين چاهها از عوامل فوق دور از ذهن نيست. ازسويديگر زهابهاي توليد شده به صورت يك شبكه گسترده پيرامون دو «رودخانه كارون و دز» گسترده شده است. اين شبكه زهكشي زهابها را به علاوه برخي فاضلابهاي ديگر دريافت و به دو رودخانه دز و كارون تخليه ميكنند. به علت عدم رعايت و رهاسازي حقابه زيستمحيطي، آب جاري در بستر رودخانه دز بعد از عبور از محدوده شهر دزفول، به طور عمده توسط زهابها تغذيه ميشود. در نتيجه با توجه به اينكه در حال حاضر هيچگونه حقابهاي كه متضمن تامين شرايط اكولوژيكي رودخانه كارون باشد، وجود ندارد و به خصوص در فصول كمآبي و دورههاي خشكسالي به علت كم شدن آورد رودخانه از يكسو و تخليه ميلياردها مترمكعب زهاب كشاورزي به رودخانههاي دز و كارون، ميتوان با قاطعيت چنين گفت كه مهمترين عامل آلودگي كارون زهابهاي كشاورزي (و عمدتا زهابهاي كشت صنعت نيشكر) است كه شامل افزايش شوري، هدايت الكتريكي، سختي، سموم، كودهاي شيميايي، املاح آب و حتي فلزات سنگين (ناشي از آزادشدن آنها از برخي كودهاي شيميايي) و افت شديد كيفيت آب است.
٭ كارشناس حوزه منابع آب و محيط زيست