• 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3417 -
  • 1394 پنج‌شنبه 26 آذر

به چه فكر مي‌كني؟

سروش صحت

تاكسي پر بود. من و يك مرد ميانسال چاق و يك خانم ميانسال كه داشت چاق مي‌شد عقب نشسته بوديم. روي صندلي جلو مردي با صورتي استخواني كه چانه‌اي محكم و مربع‌شكل داشت، نشسته بود و از پشت عينك كائوچويي و مشكي رنگش بي‌حركت به روبه‌رو خيره شده بود. مرد ميانسال چاق گفت: «چقدر هوا سرد شده.» زن ميانسال كه داشت چاق مي‌شد، گفت: «اينكه چيزي نيست، يه جبهه هواي سرد داره از كانادا مياد سمت ما، وقتي برسه هوا منفي 40 درجه ميشه.» مرد ميانسال چاق گفت: «نه بابا، شايعه است.» زن گفت: «شايعه چيه، همه مي‌دونن تو راهه.» مرد گفت: «شايعه است، هواي سرد كجا بود.» زن گفت: «خودتون گفتيد هوا سرد شده.» مرد گفت: «بله، ولي اين سرما، اون سرما نيست.» زن گفت: «اون سرما هم تو راهه...» مرد ميانسال چاق دوباره گفت: «شايعه است.» راننده گفت: «من شنيدم كره زمين داره گرم ميشه كه... مي‌گفتن تو قطب يخ‌ها داره آب ميشه.» زن گفت: «بله، هم كره زمين داره گرم ميشه، هم يه موج سرماي منهاي 40 درجه داره مياد.» مردي كه روي صندلي جلو نشسته بود عينكش را برداشت شيشه‌اش را پاك كرد و دوباره گذاشت. مرد ميانسال چاق گفت: «اينها همه شايعه است مثل پارسال كه هي مي‌گفتن زلزله مياد، زلزله مياد.» زن گفت: «خب وقوع زلزله هم قريب‌الوقوعه» مرد گفت: «چي؟» زن گفت: «يعني زلزله هم ممكنه بياد، چون ما روي گسليم.» راننده گفت: «عجب وضعي شده، گرما، سرما، زلزله.» مرد گفت: «برادر من اينها همه‌اش حرفه، كدوم گرما و سرما و زلزله.» راننده گفت: «ولي دنيا عجيب و غريب شده، اينو كه قبول داريد؟» مرد ميانسال چاق گفت: «دنيا هميشه همينجوري بوده.» مردي كه با صورت استخواني جلو نشسته بود، خيره و مستقيم بيرون را نگاه مي‌كرد و هيچ واكنشي نداشت... از توي آينه به چشم‌هايش نگاه كردم؛ چشم‌هايي كه به روبه‌رو خيره شد بود و نمي‌شد فهميد به كجا نگاه مي‌كند. خيلي دلم مي‌خواست بدانم به چي فكر مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون