به مديريت پس از واقعه نيازمنديم
زهره ارزني٭
طلاق هم مثل بسياري از مشكلات اجتماعي عوامل خود را دارد، اما آنچه بيش از عوامل وقوع طلاق اهميت دارد، آسيبهايي است كه طلاق به دنبال دارد. بدون شك وقتي روابط زناشويي به جايي ميرسد كه يكي از دو نفر به جدايي فكر ميكند، اين يعني زندگي مشترك تا حدي براي او عذابآور بوده كه تصميم به جدايي ميگيرد و در چنين موقعيتي اگر حتي زن و مرد به شكل رسمي هم (طلاق) جدا نشوند و طلاق عاطفي بين آنها رخ دهد، باز هم جدايي لطمات روحي و رواني خود را نشان ميدهد. در اين ميان بيشترين صدمه به كسي ميرسد كه آسيبپذيرتر باشد، بنابراين آسيبهاي بعد از طلاق بيشتر به زن و بچهها ميرسد. آسيبهايي كه از خانواده فراتر ميرود و به اجتماع ميرسد و فرهنگ جامعه را شكل ميدهند. نوع برخورد مردم جامعه با پديده طلاق و زن مطلقه به شكل يك عملكرد خودكار در آمده كه در بيشتر موارد افراد تا در چنين شرايطي قرار نگيرند هيچ توجيه قابل قبولي براي اين عملكرد خود ندارند. البته با گذشت زمان و افزايش آمار طلاق برخوردهاي اجتماعي هم تغيير كرده است، اما همچنان مشكلاتي كه بچههاي طلاق را آزار ميدهد به قوت خود باقياست. تلاش مددكاران اجتماعي در دهههاي اخير بيشتر حول اين محور است كه نگاه زنها را بعد از جدايي تغيير دهد و آنها را به اين آگاهي برسانند كه زن بدون داشتن همسر هم ميتواند روي پاي خود بايستد و به زندگي خود ادامه دهد. بايد اين تفكر را ترويج دهيم كه بدون داشتن آقا بالا سر هم ميتوان زندگي خوبي داشت و اگر زندگي مشترك موفقي نداشتهايد بعد از جدايي حق زندگي را از خود نگيريد. مديريت زندگي پس از طلاق يكي از مهمترين مشاورههايي است كه جامعهشناسان و روانشناسان در دهههاي اخير به آن سرگرم هستند. ٭حقوقدان