• 1404 شنبه 1 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3497 -
  • 1395 پنج‌شنبه 19 فروردين

هواي تازه مي‌خواهد

اسدالله امرايي

«كلمه‌ها مثل گنجشك بي‌قرار غروب ارديبهشت دور سرش پرپر مي‌زدند و ميل نوشتن شعر تازه‌اي را در نوك انگشت‌هايش بارور مي‌كردند. با اينكه آفتاب بي‌رمق صبح بر شانه‌اش نشسته بود گرم نمي‌شد. هيچ‌وقت گرم نمي‌شد و بخار غليظ رودخانه «تيمز» او را در فضاي وهم آلود پلي كه دو طرف خيابان را به هم مي‌دوخت، مثل هيمه گم مي‌كرد. تا به خانه برسد، آنقدر دير شده بود كه گنجشك‌ها از خيالش پريده بودند و مداد بي‌ثمر در ميان انگشتانش به خوابي ژرف رفته بود. شاعر، تبعيدي كلمه‌هايي بود كه نه از تبار شعر آن روزهايش، بلكه از جنس دلتنگي‌ها و حرف و سخن‌هاي اين زمانه، به غربت ابدي او مهر رسانه‌اي زده بودند...» پرسه در خيابان‌هاي سرد» مجموعه داستان ناهيد كبيري است كه انتشارات مرواريد روانه بازار كتاب كرده.
ناهيد كبيري نويسنده، شاعر و مترجم در ايران و امريكا علوم اجتماعي و تئاتر خوانده. داستان‌هايش غالبا روايتي ساده دارند اما گاهي به شعر پهلو مي‌زند تا خواننده يادش نرود كه با نويسنده‌اي شاعر طرف است. از آثار او مي‌توان به «دامنم را مي‌تكانم از ابر» اشاره كرد كه در نشر ثالث منتشر شده. «طرحي براي سنگ، شرحي براي سار»، «جمعه‌هاي باراني»، «روياي شيرين»، «پيراهن آبي»، «مرا به بغداد نبريد» و «شبي كه ستاره‌اش را گم كرده بود» از ديگر آثار اوست.» مادرم با ژست دلسوزانه‌اي مي‌گويد: «حالا چرا دارد اينقدر لاغر مي‌شود اين زنت؟ مد روز بودن و رژيم زيادي گرفتن هم آدم را از ريخت و قيافه مي‌اندازد!»
رضا و زهرا با صداي بلند مي‌خندند. پدر سينه‌اش را صاف مي‌كند: «اين هم از بدشانسي ماست ديگر كه مريم به آن زيبايي و نجيبي را بگذاريم و برويم عاشق دختر نديده نشناخته همسايه‌مان بشويم! يك غريبه غربتي. » مجموعه داستان «با دمپايي‌هاي لنگه به لنگه» در نشر پوينده منتشر شده كه مجموعه 10 داستان كوتاه است. مولا و ماهي‌ها، شام دوم، خليج تنها نيست، سرگيجه و بازنشستگي، هديه بيست و چهار سالگي، رستم كيف پولش را جا گذاشته است. از جمله داستان‌هاي مجموعه است. «انگار آن همه ماهي جمع شده بودند تا او را از ميان درياچه تماشا كنند. تازه يك پايش را در آب گذاشته بود و از اينكه بايد پا به پاي ماهي‌ها شنا كند دلهره شوق‌انگيزي داشت. مادر گفته بايد تا ساعت شش به خانه بازگردد و خودش را براي شام ساعت هفت آماده كند.
گفته باشد مادرش…. او سال‌ها به مادر گفته بود چشم! و تنها براي ماهي‌ها خرده‌هاي نان را آورده و در آب ريخته بود.»
مجموعه شعر «بي‌سرزمين» را هم انتشارات مرواريد به بازار كتاب فرستاده كه احساس غربت، مضمون اصلي اين مجموعه و محور شعرهاست. «ضيافت شيشه و باران» شامل گزيده‌اي از 9 مجموعه شعر اين شاعر است كه نشر پوينده منتشر كرده. بال‌ و پرهاي شكسته/ جغد پير و زشت و خسته/ گويد از توفان رهايي نيست/ دلم بر مرگ ماهي‌ها مي‌سوزد/ دلم از فكر ديوار بلند شهر مي‌گيرد/ دلم در اين شب سنگين/ هواي تازه مي‌خواهد/ طلوع ساده خورشيد/ صداي گرم يك باران/ گياهي سبز در گلدان. . . / دلم فرياد مي‌خواهد/ رهايي زندگي پرواز/ مي‌خواهد/ دلم در سينه مي‌گيرد/ دلم در سينه مي‌ميرد/ دلم بر مر‌گ ماهي‌ها/ به آرامي درون سينه/ مي‌گريد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون