• 1404 شنبه 1 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3497 -
  • 1395 پنج‌شنبه 19 فروردين

حالا ديگه وقتشه

سروش صحت

راننده گفت: «خب اين هم از 95.» بعد گفت: «دوباره همه چي عين سابق شد انگار نه انگار كه 20روز پيش همه داشتند اينور و اونور مي‌دويدند.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «بله ديگه... هر سال همينه...» راننده دوباره گفت: «انگار نه انگار ... اون همه شلوغي... اون همه بدوبدو... تموم شد.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود هم دوباره گفت: «هر سال همينه.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «البته ترافيك هنوز شروع نشده.» راننده گفت: «نترسين اون هم دوباره شروع ميشه.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود گفت: «چرا دم عيد همه جا اينقدر شلوغ پلوغ ميشه؟» زن گفت: «عيده ديگه... سال جديد... همه كار دارن كلي برنامه براي سال جديد دارن.» مرد گفت: «برنامه‌هايي كه هيچ كدومشون را هم انجام نمي‌دن.» زن گفت: «از كجا مي‌دونين؟» مرد گفت: «مي‌دونم ديگه، هر سال همينه.» زن گفت: «ولي بعضي‌ها، بعضي از برنامه‌هاشون را انجام ميدن.» مرد گفت: «خداكنه.» راننده گفت: «الان وقتشه.» زن پرسيد: «وقت چي؟» راننده گفت: «وقت اينكه اگه برنامه‌اي براي امسال داريم شروع كنيم... عيد هم تموم شد... هفته اول بعد از تعطيلات هم گذشت... ديگه‌ بهانه‌اي نيست... اگه برنامه‌اي براي امسال داشتيم از امروز ديگه وقت عمل كردنه.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود و مردي كه جلوي تاكسي بود ديگر حرفي نزدند، راننده هم همين طور... سال 95 شروع شد و يك ماه آن هم گذشت...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون