گفتوگوي «اعتماد» با علي محمد ذوالفقاري
معاون حمايت و سلامت كميته امداد
فقر در كشور قابل كنترل است
بنفشه سامگيس/ فقر در ايران در حال توسعه است. شايد حتي به يكي از شاخصهاي مهم در پايش سالانه تغيير وضعيت اقتصادي كشور تبديل شده باشد. اگر در پايان دهه 70 و نيمه دهه 80، تعداد جمعيت زير خط فقر از رقم 5 الي 6 ميليون نفر تجاوز نميكرد، امروز تعداد اين جمعيت، دورقمي شده و دو دهك قابل توجه از دهكهاي درآمدي كشور را شامل ميشوند. تنها تفاوت فقر، امروز با 15 يا 20 سال گذشته اين است كه امروز، كسي از فقر نميميرد. اما زمينگير شدن ناشي از فقر، خاطره مشاهدات تمام مسوولان نهادهاي حمايتي كشور است. دو نهاد حمايتي در ايران؛ كميته امداد و سازمان بهزيستي كشور طبق تاكيدات برنامه پنجم توسعه موظف شدهاند هرساله به ميزان 10 درصد از مددجويان تحت پوشش خود را توانمند كرده و از حيطه حمايت خارج كنند. اين تاكيد در جهت كاهش تعداد جمعيت تحت پوشش بوده با اميد به اينكه از تعداد جمعيت تحت پوشش هم كاسته شود اما مسوولان هر دو نهاد اذعان دارند كه در طول اجراي اين برنامه پنج ساله، با فرض خوشبينانه اگر پشت نوبتيها را هم به صفر رساندهاند، به ازاي همان تعدادي كه توانمند شده و از دايره حمايت خارج شدهاند، ورودي جديد به پروندههاي پرشمار هر دو نهاد اضافه شده است. عليمحمد ذوالفقاري، معاون حمايت و سلامت كميته امداد در گفتوگويي كه با «اعتماد» دارد درباره دلايل ماندگاري فقر در برخي خانوادههاي تحت پوشش اين نهاد حمايتي توضيح ميدهد. دلايلي كه شايد معدود باشد اما دايره و زير مجموعههاي وسيعي دارد. خبرنگار «اعتماد» در بازديد از مناطق محروم استان هرمزگان به همراه تيم رسانهاي شاهد بود كه حتي در استاني كه به دليل درآمدزايي مستقل و بدون اتكا به كالاهاي استراتژيك، به منطقه آزاد شهرت يافته، فقر به سبب خشكسالي، نبود حمايتهاي بيمهاي مستمر و قدرتمند، كمسوادي، بيتوجهي دستگاههاي اجرايي به توزيع مناسب امكانات و خدمات در سراسر كشور و ناديده گرفتن حق
بهرهمندي تمام شهروندان ايران از منابع طبيعي و درآمد ناخالص ملي، چنان ميتواند زمينگير كند كه دايره نگاه يك انسان از هر سوي اميد به فرداي بهتر خالي شود.
طي چند سال گذشته اظهاراتي در مورد به صفر رساندن آسيبهاي اجتماعي مطرح شده است. شما كه در اين سالها با نيازمندان روبهرو شده و شاهد شرايط زندگي آنها بودهايد فكر ميكنيد واقعا به صفر رساندن فقر در ايران ممكن است؟
اگر تمام مسوولان در بخشهايي كه مسووليت دارند به درستي عمل كنند، امكان كند شدن سرعت توليد فقر وجود دارد. به عنوان مثال، اگر در برخورد با مواد مخدر، توزيع ثروت در كشور، برقراري عدالت آموزشي و ايجاد فرصتهاي برابر در كشور به درستي عمل كنيم ممكن است سرعت توليد فقر مهار شود. امروز يكي از عوامل توليد فقر در كشور حوادث طبيعي است. اگر بيمههاي اجتماعي فعال شوند، سرعت شاخص توليد فقر بر اثر حوادث طبيعي كند ميشود. يكي از شاخصهاي توليد فقر در كشور، طلاق است. اگر مشاوره، مقدمه ازدواج باشد و مشاوره پيش از طلاق هم اجباري شود و خانوادهها نقش مثبتي در زندگي زوجين داشته و خودشان عامل محرك طلاق نباشند، طلاق كاهش مييابد و به دنبال آن، از تعداد زنان سرپرست خانوار نيازمند خدمات حمايتي كاسته ميشود. اگر دستگاههاي دولتي و غيردولتي نقش خودشان را به درستي ايفا كنند و با افكار راهبردي و نه روزمره، وظايف جاري خود را انجام دهند، حتما ميتوانيم سرعت توسعه و توليد فقر را كاهش دهيم.
اما فقر به صفر نميرسد؟
شايد در كوتاهمدت به صفر نرسد اما امكان كند و ضعيف شدن آن در بلندمدت وجود دارد.
مشاهدات عيني و پيگيري اخبار رسمي درباره نيازمندان نشان داده كه متاسفانه در بعضي خانوادهها، فقر به صورت نسلي منتقل ميشود. شما اين پديده را چگونه تحليل ميكنيد؟
جمع قابل ملاحظهاي از مددجويان امداد، خانوادههاي يك و دو نفرهاي هستند كه اغلب هم سالمند هستند و اصلا نسلي در بين آنها وجود ندارد چون فرزندانشان در دورهاي كه سالمند در سن جوانتري بوده، ازدواج كرده و رفتهاند و امروز، آن سالمند، به يك نيازمند تبديل شده اما فقير نيست، بلكه نيازي دارد كه بايد برطرف شود. شايد محروم از بيمه بوده يا براي تامين معيشت دچار مشكل شده كه به امداد مراجعه كرده است. اما تعداد بسيار كمي از خانوادههاي تحت پوشش امداد، فرزنداني دارند كه اگر براي اين فرزندان سرمايهگذاري لازم انجام نشود كه امداد اين سرمايهگذاري را انجام داده و ميدهد، فقر باعث ميشود اينها به جايگاه واقعيشان نرسند و در واقع، استعدادهايشان شكوفا نشود كه تمام تلاش امداد اين است نگذاريم فقر مانع از شكوفايي استعدادها شود چون در اينصورت ممكن است عوارض ناشي از فقر والدين، بخشي از سرنوشت فرزندان را تحت تاثير قرار دهد.
شما اين بحث را مطرح كرده بوديد كه بايد بين فقير و نيازمند مرزي قايل شويم. چه تعريفي از فقير و نيازمند داريد؟
فقير كسي است كه زيرساختهاي خانوادگي و فكري او امكان نجات زودرس خانواده را نميتواند مهيا كند. فرد هم فقير عقلي است هم فقير معيشتي است و هم در داخل خانواده روزنه اميدي براي نجاتش نيست. فقير، قدرت تغيير وضعيت خودش را ندارد. فقير، ويژگي و شرايط سرمايهگذاري براي تغيير وضعيت خودش را ندارد. تعداد افرادي كه در قالب اين تعريف تحت پوشش امداد هستند كم است.
اما هستند.
خيلي كم هستند. در حالي كه بسياري از خانوادههاي تحت پوشش امداد از استعدادهايي برخوردارند كه قابليت سرمايهگذاري و نجات از شرايط فعلي و رسيدن به يك شرايط آرماني ديگر را دارند. اين خانوادهها را فقير نميدانيم بلكه آنها نيازمند خدمت هستند. امروز در خانوادههاي تحت پوشش كميته امداد 100 هزار دانشجو داريم. اين دانشجو حاصل تلاش و تفكر پدر و مادر است. درست است كه سرمايهگذاري را ما انجام دادهايم اما اين فرد در چه بستري رشد كرده؟ بين مددجويان امداد تعداد قابل ملاحظهاي طرح اشتغال داريم كه حاصل تفكر، بينش و يقين خانواده است. اگر خانواده احساس نميكرد بايد با دسترنج خودش زندگي خودش را اداره كند اين اتفاق نميافتاد. پس نميتوانيم بگوييم اين خانواده فقير است. ما امروز مددجويي تحت پوشش داريم كه نماز شب ميخواند و زندگي متدينانهاي دارد اما از نظر اقتصادي دچار مشكل شده در حالي كه ابعاد اجتماعي و فرهنگي فقر او را گرفتار نكرده است. اغلب افراد تحت پوشش امداد، نيازمند هستند اما با نيازهاي متفاوت در تعداد متفاوت. خانوادهاي تحت پوشش امداد است كه 5 نياز دارد و خانوادهاي تحت پوشش امداد است كه 7 نياز دارد. هرچه تعداد نيازهايشان بيشتر است راهكار نجاتشان مشكلتر است.
از خانوادههاي فقير تحت پوشش امداد مصداقي هم داريد؟
برخي خانوادههاي تحت پوشش امداد دچار فقر مركب و فقر چند علتي هستند. وقتي سرپرست خانواده، هم بيسواد است و هم معتاد، نجات اين خانواده بسيار سخت است. وقتي سرپرست خانواده، هم بيسواد است و هم در منطقه محروم زندگي ميكند و هم بيمار صعبالعلاج است و هم طلاق گرفته، نجات اين خانواده بسيار سخت است، خيلي سخت است. اين خانوادهها، هم دچار فقر محيطي هستند و هم، دچار فقر انساني هستند و هم بيسوادند و هم، ارادهاي براي تغيير وضعيت خودشان ندارند. ما خانوادههايي را تحت پوشش داريم كه با فقر خو گرفتهاند. خانوادههايي كه فقر را بخشي از قضا و قدر ميدانند. اگرچه تعداد اين خانوادهها در مجموع جمعيت تحت پوشش كميته امداد بسيار كم است اما به هر حال، آنها هم تعدادي دارند.
با مسوول رفع سوءتغذيه كودكان كميته امداد كه صحبت كردم ميگفت خانواده نميتوانسته غذاي مناسب را براي كودكش فراهم كند و به همين دليل تحت پوشش سبد رفع سوءتغذيه قرار گرفته است. ارزش ريالي سبد غذايي امداد 60 هزار تومان است. مواردي در كشور داريم كه در يك ماه نتواند به اندازه 60 هزار تومان مواد غذايي مفيد براي كودكش تهيه كند ؟
نه، نداريم. مفهوم سوءتغذيه به معناي ناتواني از تهيه مواد غذايي نيست. مفهوم سوءتغذيه، درست مصرف كردن يا درست مصرف نكردن مواد غذايي در خانوادههاست. حداقل معيشت خانوادههاي تحت پوشش امداد با دريافت يارانه و مستمري و كمك خيرين و حاميان در قالب طرح اكرام تامين ميشود. اما بعضي خانوادههاي تحت پوشش امداد دچار مشكلات وراثتي هستند و بعضي مشكلات حاصل سوءتغذيه خانواده است به اين معنا كه شايد مادر خانواده، تدبير لازم در پخت غذا و تامين كالري مورد نياز كودكش را نداشته باشد. گاهي اوقات هم ميزان توزيع غذا بين اعضاي خانواده ناهمگون است. امروز تعداد مددجويان تحت پوشش كميته امداد كه سبد غذايي براي رفع سوءتغذيه ميگيرند بسيار كمتر از تعداد كودكان غيرمددجوي دريافتكننده سبد غذايي است. سوءتغذيه ربطي به دارا بودن يا ندار بودن خانواده ندارد. خانواده با وضعيت مالي بسيار خوب هم فرزند دچار سوءتغذيه دارد. سوءتغذيه نميتواند به معناي نداري مطلق تلقي شود بلكه مشكلات ديگري در اين اتفاق دخيل بوده است.
در تمام سالهاي فعاليت كميته امداد، مددجويي بوده كه با وجود كمكهاي امداد همچنان زير آن خط فقري كه دولت تعريف ميكند مانده باشد ؟
مديريت اقتصاد خانواده به عهده سرپرست خانواده است و دخالت كميته امداد در خانواده در حدي نيست كه از سرپرست خانواده سلب مسووليت كند. ممكن است در خانوادهاي، مديريت اقتصادي با وجود تذكرات همكاران ما به درستي اعمال نشود كه البته اين موارد نادر است.
يعني خانواده زير خط فقر ميماند چون مديريت درستي بر اقتصاد خانوار اعمال نشده است؟
بله. به عنوان مثال، خانوادهاي كه چهار فرزند در سن اشتغال دارد اما فرزندان، علاقه يا ارادهاي براي ورود به بازار كار ندارند، خانوادهاي كه سرپرستش جوان است يا خانوادهاي كه مديريت مصرف منابع نداردو ممكن است ميزان هزينه كرد اين خانواده براي كالاي مصرفي، بيش از سرمايهگذاري براي آموزش فرزندان خانواده باشد. اين خانوادهها كه تعدادشان هم كم است زير آن خط فقر ميمانند.
خانوادهاي كه فقط مشمول مستمري امداد ميشود، مثل سالمندان كه قابليت توانمندسازي ندارند، اين افراد را ميتوانيم همچنان زير خط فقر بدانيم؟
امداد خدمات خودش را در قالب اضطرار و اورژانس ارايه ميدهد. ما مدعي نيستيم كه خدمات كميته امداد كل نياز خانوار را پوشش ميدهد. ما سهمي را براي تحرك بخشي خود خانواده قائل شدهايم چون خدمات كميته امداد، نافي نقش فرزندان يك سالمند و نقش جامعه نسبت به سالمند نيست. نميخواهيم هم باشد. بين سالمندان، افراد زمينگير داريم اما تمام سالمندان هم زمينگير نيستند. واقعا اين طور نيست كه تمام سالمندان قادر به تحرك اقتصادي و اجتماعي نباشند. واقعا اين طور نيست كه فرزندان سالمندان هيچ مسووليت اقتصادي و اجتماعي در قبال والدينشان نداشته باشند. كميته امداد، حداقلي براي تامين نيازها پرداخت ميكند به اين اميد كه نقش فرزندان در زندگي سالمند قطع نشود.
اما سالمند با دريافت مستمري
70 هزار توماني زير خط فقر است.
اگر مجموعه دخالت اطرافيان و مستمري و حمايتهاي كميته امداد را در نظر بگيريم، سالمند زير خط فقر نيست.
اگر سالمند تنها باشد و فرزندي نباشد چطور؟
آن وقت مددكار، خدمات امداد و ميزان مستمري و كمكهاي خيرين را رصد ميكند و اگر نياز به مساعدت بيشتري باشد اعمال ميشود.
اما دولت ميگويد دريافتي كمتر از يك ميليون تومان در ماه، خط فقر است و اين افراد كمتر از اين رقم دريافتي ماهانه دارند.
ارقام مدنظر دولت، درآمد در كنار سقف هزينه است. بسياري از سالمندان تحت پوشش ما در روستاها، در منازل مسكوني خودشان ساكن هستند و بسياري از اين افراد در استفاده از انرژي اقل مصرف را دارند پس زير خط فقر نيستند چون اجاره مسكن ندارند و ماشين ندارند كه هزينه بنزين داشته باشند و هزينه مسافرت و بسياري هزينههاي ديگر را ندارند. بنابراين اگر زندگي سالمند روستايي را با يك گروه گواه در حد آرماني در سقف روستا مقايسه كنيم، سالمند ما زير خط فقر نيست اما بسته هزينهاياش كوچك است.
كميته امداد خط قرمزهايي دارد.
در خدمت رساني.
در خدمترساني و در بخش حمايت خطوط قرمزي دارد. به عنوان نمونه، خانواده داراي سرپرست معتاد، تا زماني كه سرپرست، اعتيادش را ترك نكرده باشد تحت حمايت امداد قرار نميگيرد.
خدمات امداد به هيچ عنوان نبايد به يك امتياز براي فقير شدن تبديل شود. نبايد كشش خدمات امداد آنقدر زياد باشد كه فردي احساس كند فقير شدن، شغل يا يك امتياز است.
يا اميدوار باشد كه اگر فقير شد كميته امداد به او كمك ميكند.
خدمات امداد در داخل شهرستانها و روستاها نبايد به افزايش تعداد فقرا، كاهش نقش شان در زندگي، مهاجرت بيرويه، بلاتكليفي سرپرست نسبت به عائله و
عدم تحرك اجتماعي در حوزه اشتغال و كسب درآمد تبديل شود. تمام تلاش ما اين است كه خدمات كميته امداد به گداپروري ختم نشود. خدمات امداد مشوقي براي بهبود خانواده است. خدمات امداد، مشروط است. ما به شرطي به خانواده يك فرد معتاد كمك ميكنيم كه سرپرست خانواده ظرف 6 ماه اعتياد خود را ترك كند. ما به مهاجرت از روستا به شهر خدمت نميدهيم مگر پيرمردي كه به دليل بيمارياش و با تاييد پزشك مهاجرت كرده باشد. ما به خانوادهاي كه توان انجام كار دارد خدمت نميدهيم، مگر خدمات ما باعث رونق اقتصادي در داخل خانواده بشود.
مثلا تسهيلات ميدهيد؟
يا كمك ميكنيم كه فرد وارد عرصه اشتغال شود. خدمات امداد، مشروط به اقدام از جانب خانواده براي بهبودي خانواده است نه براي درجا زدن در فقر. خدمات امداد با نگاه موقت بودن ارايه ميشود و دايمي نيست. ما در داخل كميته امداد ضمن اينكه فقير نوازي ميكنيم اما فقر نوازي نميكنيم. ضمن اينكه مسووليت داريم به افراد دچار مشكل خدمت كنيم اما مسووليت نداريم كه فقر كشور را توسعه بدهيم بلكه عملكردمان وقتي قابل قبول است كه بتوانيم فقر را مهار كرده و خانواده فقير و نيازمند را به عناصر فعال در جامعه تبديل كنيم. عناصري كه در جامعه نقش بازي كنند، نه عناصري كه از نقشهاي اجتماعي دور و محدود شوند و با نشان فقر، تحرك اجتماعي از آنها گرفته شود. امداد دنبال چنين اتفاقي نيست.
اين مطالبه دولت يا رهبري از كميته امداد است يا در خود امداد بعد از اين همه سال نهادينه شده؟
هم تجربيات امداد اين را ميگويد و هم مطالعات تطبيقي در فرآيند خدمت رساني ساير كشورها اين را ميگويد و هم تذكرات و راهنماييهاي بزرگان كشور نسبت به امداد اين را به امداد القا ميكند كه مسير خدمت رساني امداد، توانمندسازي است. توانمندسازي يك عنصر كليدي در امداد است و تعداد افراد تحت پوشش امداد، براي كشور يك امتياز محسوب نميشود بلكه بايد چرخهاي اقتصادي به گونهاي بچرخد كه تعداد اين فقرا روز به روز كاهش پيدا كند. هر جا كه رونق اقتصادي اتفاق افتاده و عدالت، ضميمه رونق اقتصادي بوده، تعداد مددجويان تحت پوشش كاهش پيدا كرده است.
اگر بخواهيد نقشه فقر را ترسيم كنيد، كدام مناطق و كدام گروههاي سني دچار مشكلات بيشتري هستند؟
سالمندان، زنان سرپرست خانوار و كودكان بيشترين جمعيت مددجويان امداد را تشكيل ميدهند كه البته تعدادشان هم هيچگاه ثابت نبوده و ورود و خروج دايم دارند. تمام تلاش ما براي كودكان تحت پوشش كميته امداد اين است كه مدل زندگي آنها به گونهاي شكل بگيرد كه مشكلات گذشتگانشان در زندگي آنها تكرار نشود. زنان سرپرست خانوار تحت پوشش امداد دو گروه هستند. زنان سرپرست خانوار سالمند كه نگاه امداد در مورد اين گروه كاملا حمايتي است و زنان سرپرست خانوار غيرسالمند كه نگاه امداد در مورد اين زنان، توانمندسازي و اشتغال، توسعه آموزش و تحصيل، توسعه آموزش مهارتهاي زندگي، توسعه ازدواج مجدد همراه با ارايه خدمات مشاورهاي و آموزشي و توسعه بيمههاي اجتماعي براي تامين آتيه اين زنان است تا مجموع اين اقدامات بتواند به تغيير ماهيت فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي در اين زنان و بازسازي آنها به سمت نقشپذيري جديدتر در اجتماع منجر شود. اما نگاه امداد به سالمندان تحت پوشش اين است كه سالمند قبل از ورود به دوران سالمندي، مهارت زندگي در دوره سالمندي را ياد بگيرد و اطرافيان سالمند هم مهارت رفتار و برخورد با سالمند را ياد بگيرند و عزت نفس او را زير سوال نبرند. كاملا آگاهيم كه اگر معيشت سالمند محدود بشود، سالمند تواني براي تغيير معيشت خودش ندارد و بنابراين، مهم است كه در مورد سالمندان، اولويت نيازها مشخص شود كه بهداشت و درمان از مهمترين اولويتها و اساسيترين مشكل آنهاست.
با گزارشهايي كه داريد كدام مناطق كشور دچار مشكلات بيشتري هستند؟
نسبت جمعيت مددجويي ما در بعضي نقاط كشور نسبت به بعضي نقاط ديگر كمي بيشتر است. در نقاطي كه توليد روانتر است و بازارچههاي مرزي فعالتر است و خيريهها فعالتر هستند و مشاركت اجتماعي مردم در برخورد با فقر قويتر است و بين افراد جامعه، بين دارا و ندار، توازني وجود دارد، در اين نقاط، تعداد مددجويان ما كمتر است.
مثل چه استانهايي؟
مثل تهران، سمنان، قم و اصفهان. استانهايي كه از توازن بين تعداد نيازمندان و افراد مرفه برخوردارند و در اين استانها، توليد فعال است و مشاركت اجتماعي مردم بالاست. اما در بعضي مناطق، به خصوص در مناطقي كه منطقه محروم خطاب ميشوند، كل منطقه اقتصاد ضعيفي دارد و بعضي اوقات، اشتغال، اشتغال پايداري نيست ضمن آنكه اين مناطق از چشم خيرين و خيريهها دور مانده و مردم آن محل هم با وجود انگيزههاي قوي، ثروت لازم براي حركتهاي اقتصادي قدرتمند را ندارند. در بعضي نقاط كشور به دليل ضعف توليد در آن مناطق، شاخص سرانه درآمدي پايينتر است و بنابراين در اين مناطق، مددجوي بيشتري داريم و ممكن است تعداد نيازمندان اين مناطق به نسبت جمعيت كمي بيشتر باشد هرچند كه در همين مناطق هم انگيزههاي قوي داريم. ما در مناطق محروم كشور هم دانشآموزاني با امتيازات قوي داريم و درصد قبولي دانشگاه مان قابل قبول است. در همين مناطق هم ما از سرمايهگذاري در اشتغال نتايج خوبي گرفتهايم و در همين مناطق هم ازدواجهاي موفقي اتفاق ميافتد و روحيه دينداري مردم بالاست و كاهش آسيبهاي اجتماعي قابل توجه است. بالا بودن تعداد افراد تحت پوشش امداد در بعضي مناطق كشور به معناي توسعه فقر اين مناطق نيست بلكه به اين معناست كه در اين مناطق، فعل و انفعالات اقتصادي تا حدي محدود است و بنابراين، تعداد نيازمندان اين مناطق بيشتر از ساير نقاط كشور است. جهتگيري كميته امداد اين است كه هر جا خيريهها حضور ندارند ما حاضر شويم و هر جا خيريهها هستند، كار را به خيريهها بسپاريم. جهتگيري كميته امداد اين است كه هر جا رونق اقتصادي نيست ما حضور داشته باشيم.
اين ايراد به سازمان بهزيستي و كميته امداد وارد است كه منتظر نشستهاند فرد نيازمند به آنها مراجعه كند و دنبال نيازمنديابي و فقيريابي نميروند. اين ايراد چه زمان قرار است برطرف شود؟
ما در داخل روستاها نيازمندان را ميشناسيم و در خدمتشان هستيم. تعداد كمي از اينها خودشان مراجعه كردند و تعداد بيشترشان از سوي معتمدان و آشنايان و شوراي روستا و امام جماعت روستا به امداد معرفي شدهاند. ما در روستا مشكلي در شناسايي نيازمند نداريم مگر آنكه نيازمند جديدي ايجاد شود. درون شهرها و به دليل وسعت شهرها، پيچيده بودن كيفيت زندگي در شهرها و ميزان داراييهاي مشهود يا نامشهود، مددجوپذيري امداد كمي سختتر است. ميخواهيم تا جايي كه امكان دارد، ورودي كميته امداد، آن درِ بازي نباشد كه افراد زيادي احساس كنند با كمك امداد ميتوانند زندگي كنند. ضمن آنكه بخش اعظم داراييهاي مردم، داراييهاي نامشهود است و سرمايهگذاري در بورس و بانك و خريد املاك، شواهد آشكاري نيست و بنابراين، شناسايي نيازمندان در شهرها هم دشوارتر ميشود. تعدادي از نيازمندان هم در سفرهاي رهبري و رياستجمهوري و وزرا و مسوولان امداد به استانها و در دورههاي مختلف شناسايي شدهاند اما در حال اجراي نرم افزار جامعي هستيم كه قابليت اتصال به بانكهاي اقتصادي سازمانهاي حمايتي را دارد و از طريق درگاههاي ايجاد شده مددجويان به امداد معرفي خواهند شد. مطلوبترين شرايط براي كميته امداد، زماني است كه روزِ اول نيازمندي يك فقير، ما از وجود او اطلاع پيدا كنيم، قبل از آنكه يك نيازمند به دليل نيازمندي و به دليل ناآشنايي با روشهاي رفع نيازمندياش، نياز خود را متورمتر و پيچيدهتر كند. ما بايد زن سرپرست خانوار را آن روزي كه شوهرش روي تخت غسالخانه است شناسايي كنيم.
نه آن زمان كه شد زن آسيب ديده.
ولي اين اتفاق نيازمند آن است كه تمام بانكهاي اقتصادي، روز آمد باشد و امكان ارتباط نهادهاي حمايتي به اين بانكها فراهم شود. اگر اين اطلاعات تكميل بود، آن وقت كسي كه از تمام تواناييها محروم است، مشتري امداد خواهد بود.