• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3144 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۱ دي

بررسي و چيستي «كرامت انساني از ديدگاه اسلام» در گفتارهايي از غرويان و محلاتي

بدون حفظ كرامت انساني زندگي معنايي ندارد

كرامت انسان از مباحث مهم در حوزه انسان‌شناسي است كه درمكاتب مختلف الهي و بشري رويكردهاي متفاوتي را موجب شده است. در اديان آسماني به ويژه دين مبين اسلام و بالاخص دركتاب آسماني مسلمانان و سيره نبوي و ائمه اطهار(ع) مباني گران سنگي از كرامت انسان ارايه شده است. اما پژوهش درحدود و ثغوركرامت انسان، مباني و خاستگاه آن و چيستي و ماهيت آن، عناصر كرامت ستيز و پرداختن به آثار و لوازم و مولفه‌هاي كرامت انسان در طول تاريخ اسلامي كمتر مشاهده مي‌شود؛ كه ضرورت پرداختن به اين امر، به ويژه در دنياي معاصر، جهت تبيين ديدگاه‌هاي اسلام در زمينه حقوق بشر، ضروري است. به‌گونه‌يي كه عدم رويكرد اسلام نسبت به كرامت انسان موجب اتهام آموزه‌هاي اسلامي به تناقض با حقوق بشر شده است

گروه انديشه| امروزه در ادبيات حقوقي و اجتماعي معاصر، كرامت انساني عبارت است از اينكه انسان بما هو انسان عزيز و شريف و ارجمند است و نيز در تدوين حقوق بشر آنچه مبناي اصلي قرار گرفته، ملاحظه انسان است از آن حيث كه انسان است، نه معيارهايي چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافيا، طبقه اجتماعي، اعتقاد ديني و... كه اين امور، هيچ كدام ذاتي انسان‌ها نيستند و به تعبيراستاد مطهري «اين اعلاميه، نمي‌گويد مومنان برابرند يا هموطنان برابرند، مي‌گويد انسان‌ها برابرند». كرامت انسان، (human dignity) در اعلاميه حقوق بشر براصل حقوق طبيعي بشر مبتني است؛ يعني بشر از آن جهت كه بشراست و صرفا به اعتبارانسان بودنش حقوقي دارد و هيچ امر خارجي و عارضي نبايد مانع از برخورداري وي از اين حقوق باشد و عزت و رأفت و كرامت وي بايد حفظ گردد. اگرچه اصطلاح كرامت ذاتي در قرآن به صراحت نيامده است، اما انطباق كرامت انسان (human dignity) يا حيثيت و كرامت ذاتي (inherent dignity) بر كرامت انسان در قرآن جاي تامل و بررسي دارد. اگرچه آيات متعددي در قرآن كريم بيان شده‌اند كه بر كرامت انسان، دلالت دارند و مشهورترين آن آيه 70 سوره اسراء است: «و لقد كرمنا بني‌آدم و حملنهم في البر و البحر و رزقنهم من الطيبت و فضلنهم علي كثيرٍ ممن خلقنا تفضيلا». (اسراء، 70) ترديدي نيست كه دراين آيه شريفه مراد از بني آدم، جميع نوع بشرمقصود است. از سوي ديگر، كرامت انسان از مباحث مهم در حوزه انسان‌شناسي است كه درمكاتب مختلف الهي و بشري رويكردهاي متفاوتي را موجب شده است. در اديان آسماني به ويژه دين مبين اسلام و بالاخص دركتاب آسماني مسلمانان و سيره نبوي و ائمه اطهار(ع) مباني گران سنگي از كرامت انسان ارايه شده است. اما پژوهش درحدود و ثغوركرامت انسان، مباني و خاستگاه آن و چيستي و ماهيت آن، عناصر كرامت ستيز و پرداختن به آثار و لوازم و مولفه‌هاي كرامت انسان در طول تاريخ اسلامي كمتر مشاهده مي‌شود؛ كه ضرورت پرداختن به اين امر، به ويژه در دنياي معاصر، جهت تبيين ديدگاه‌هاي اسلام در زمينه حقوق بشر، ضروري است. به‌گونه‌يي كه ادعاي عدم رويكرد اسلام نسبت به كرامت انسان موجب اتهام آموزه‌هاي اسلامي به تناقض با حقوق بشر شده است. در مناظره علمي كه با حضور حجت‌الاسلام محسن غرويان و حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتي، از استادان حوزه و دانشگاه در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد موضوع «كرامت انساني در اسلام» مورد بحث و بررسي قرار گرفت. آنچه در پي مي‌آيد تقريري از سخنراني است كه در اين نشست ارايه شده است.

قرائت‌هاي مختلف در مورد كرامت انساني در جهان امروز وجود دارد

همه افراد خودشان را مومن مي‌دانند. چه كسي مي‌تواند حد و مرز ايمان و كفر را مشخص كند و بر اساس آن ما بگوييم كه چه كسي مومن و چه كسي غيرمومن است و بر اساس آن چه كسي كرامت دارد يا ندارد؟ ما نمي‌توانيم خود را قاضي همه انسان‌ها بدانيم و بعد بگوييم هر حرفي غير از حرف من كفر است و كسي كه به آن قايل نيست پس كرامت ندارد

  حجت‌الاسلام محسن غرويان/ به نظر مي‌رسد در اين زمينه بايد با بحث‌هاي فلسفي آغاز كنيم. من نمي‌توانم از بحث كرامت انساني از يك آيه قرآن يا يك حديث شروع كنم و فرض را بر اين بگيرم كه در ديگر جاهاي دنيا تعبدي بر آيات و احاديث ما دارند. مي‌توانيم از يك آيه و روايت استفاده كنيم و از آن تحليل كنيم. اما صرف اينكه يك آيه يا روايت بخوانيم و انتظار داشته باشيم كه طرف متعبد باشد اين معقول نيست.
احاديث و قرائت‌هاي مختلف در اين زمينه وجود دارد. من معتقدم بايد اين قرائت‌هاي مختلف را بپذيريم چرا كه اينها اجتناب‌ناپذير است. نمي‌توانيم از زير بار واقعيت پلوراليزم و كثرت قرائت‌ها بگريزيم و آنها را انكار كنيم. اما آنكه كدام را مي‌پذيريم بستگي به قوت استدلال ما دارد كه استدلال بركدام قرائت قوي‌تر است. چرا كه دنياي امروزي دنياي استدلال و برهان است. ما هم بايد استدلال و برهان بياوريم.

كرامت؛ مفهوم نسبي يا نفسي؟

در ابتداي اين بحث لازم است كه معناي كرامت را به عنوان يكي از واژه‌هاي كليدي ايضاح مفهومي كنيم. همچنين بايد مشخص كنيم كه منظور ما از فلسفه چيست؟ فلسفه را به هستي‌شناسي تعريف كرده‌اند. با نگاه كلان انسان به عالم هستي، فيلسوف كسي است كه بر بام هستي مي‌ايستد و بحث‌ها را نظاره مي‌كند. فيلسوف مباحث بنيادين هستي مانند دنيا، حيات و... را مطرح مي‌كند. در بحث كرامت انسان هم اگر بخواهيم فيلسوفانه وارد شويم، بايد يك تعريف فيلسوفانه مطرح كنيم كه آيا انسان يك موجود مجرد است؟ يا يك موجود دو بعدي و چند ساحتي؟ حركت انسان، رشد انسان تركيب روح و بدن و خلقت انسان همه اينها نگاه‌هاي فلسفي است.
از زمان يونان باستان، افلاطون و ارسطو در باب نفس و حقيقت انسان نظراتي داشته‌اند تا فيلسوفان معاصر. همان طور كه مي‌دانيد، ملاصدرا نظريه كرامت و «جسمانيه الحدود و روحانيه البقا» را ارايه مي‌دهد و معتقد است كه بدن بر روح انسان مقدم است. ابن‌سينا هم به همين راي است. ارسطو در اين باب معتقد است كه روح قبل از بدن وجود دارد و بعد در بدن حلول مي‌كند. شروع فلسفي مورد نظر يعني ابتدا بايد وارد اينگونه بحث‌ها بشويم تا بعد از آن مباحث عرضي روشن شود. چرا كه اينها زيربناي علوم انساني هستند. بايد در اين باب بحث كرد كه معناي كرامت يك مفهوم نسبي و اضافي است يا يك مفهوم نفسي؟
منظور اين است كه آيا اين نسبت به ساير موجودات است يا نسبت به موجودات ديگر بحث نمي‌كنيم؟ به نظرم كرامت يك معناي نسبي دارد. اما به نظرم براي روشن شدن بحث وقتي مي‌گوييم انسان يك موجود كريم است نسبت به چه چيزي كرامت دارد؟ نسبت به خداوند؟ جمادات؟ نباتات؟ اين بحثي است كه لازم است تدقيق شود. ما نگاهي كه به بحث كرامت مي‌توانيم داشته باشيم تا كرامت ذاتي را تقويت كنيم اين است كه خداوند حي است و انسان هم حي است و حيات انسان تجلي حيات خداوند است. انسان اشرف احيا و شريف‌ترين موجودات زنده است و اين حيات او تجلي «نفخت فيه من روحي» است كه خداوند فرموده است.
بدين معني انسان‌ها همه يك كرامت ذاتي دارند براي اينكه خداوند يكي از صفات خودش را در انسان متبلور كرده است. بنابراين با اين نگاه مي‌شود براي همه انسان‌ها يك كرامت ذاتي قايل شد. همچنين براي تمام حيوانات و نباتات هم به درجات مي‌توان نفس قائل شد. به اين اعتبار مي‌توان كرامت را كرامت ذاتي تفسير كنيم و گفت همه انسان‌ها كرامت ذاتي دارند. در نگاهي ديگر انسان‌ها كرامتي نسبت به موجودات و نباتات دارند كه يك كرامت اضافي و نسبي است و در همين جا است كه اين كرامت مرتبه دارد. كرامت اكتسابي در آنجايي مطرح مي‌شود كه انسان‌ها تحصيل مي‌كنند. فضايل اخلاقي را اكتساب مي‌كنند و برخي هم جاهل مي‌شوند. از نگاه فضايل و رذايل يا ايمان و كفر هم مي‌توانيم به بحث كرامت انساني وارد شويم.
 

ما نمي‌توانيم خود را قاضي همه انسان‌ها بدانيم

در سخنان جناب سروش محلاتي نقدهايي به آيت‌الله جوادي آملي وارد شد. من هم مي‌خواهم هم همراهي كنم و هم از آيت‌الله جوادي دفاع كنم. بنده هم معتقدم يكي از بحث‌هايي كه در كرامت مطرح است مساله دين است كه آيا انسان اگر ديندار باشد كرامت دارد يا نه؟ استدلال آيت‌الله جوادي آملي بر «لقد كرمنا» بود. بدين معني همه انسان‌ها را دربر مي‌گيرد و معتقد است كه همه انسان‌ها ديندار هستند و هيچ انساني پيدا نمي‌شود كه دين نداشته باشد و دين خاصي هم مدنظر نبوده است. اين دين اگر مراد باشد آن موقع شامل همه انسان‌ها مي‌شود و شايد منظور آيت‌الله آملي اين است كه انسان به اعتبار ايمان و تدينش است كه كرامت دارد. شايد آيه «ان الدين عند‌الله الاسلام» هم در تاييد همين بحث باشد. اسلام را بايد گسترش دهيم كه همه انسان‌ها مسلمان شوند. انسان موجود زنده متاله است يعني كسي كه معبود و‌الله را قبول دارد. اگر انسان را اين گونه تعريف كرديم همه انسان‌ها مومن و متدين مي‌شوند و همه داراي كرامت ذاتي مي‌شوند. بنابراين ما اينجا به ناچار وارد بحث ديگري مي‌شويم و آن معناي كفر و ايمان است. يك كفر و ايماني است كه فقه و فقها تعريف مي‌كنند. مثلا بعضي فقها ايمان را مساوي با تشيع گرفته‌اند به عنوان مثال در «شرح لمعه» مومن يعني شيعه. بعضي مومن را مسلمان مي‌گويند يعني غير مسلمان را كافر مي‌دانند.
در نگاه فقهي وسيع‌تر و غيرايدئولوژيك؛ همه انسان‌ها خداشناس هستند اما خودشان بر اين امر آگاهي ندارند. اين بحث آيت‌الله آملي در كتاب خداشناسي مطرح كرده‌اند. همه انسان‌ها خداشناس هستند به اين معني كه، ايمان قلبي دارند، اما علم به علم ندارند. با اين نگاه همه انسان‌ها ايمان دارند، اما نمي‌دانند و به لحاظ آن ايمان نظري كه به مبدا دارند كرامت ذاتي دارند و ملاك آن كرامت ذاتي ايمان‌شان است. يعني بالقوه به تعبيري مي‌توانيم بگوييم همه مومن هستند و كرامت ذاتي دارند. اين بحث را هم بايد مطرح كنيم كه كفر و ايمان را چه كسي تعريف مي‌كند.
همه افراد خودشان را مومن مي‌دانند. چه كسي مي‌تواند حد و مرز ايمان و كفر را مشخص كند و بر اساس آن ما بگوييم كه چه كسي مومن و چه كسي غيرمومن است و بر اساس آن چه كسي كرامت دارد يا ندارد؟ ما نمي‌توانيم خود را قاضي همه انسان‌ها بدانيم و بعد بگوييم هر حرفي غير از حرف من كفر است و كسي كه به آن قايل نيست پس كرامت ندارد.

در آينده شاهد تغيير فتواهاي فقهي هستيم

به نظر من با اين نگاه، همه انسان‌ها از حقوقي برخوردار مي‌شوند. به هر حال ما تفسيرهاي متفاوت و مختلف از اسلام داريم. همان طور كه اشاره كردم نگاه‌هاي مختلفي هم در اين زمينه وجود دارد، بنابراين كليت حرف بنده اين است كه حقوقي براي همه انسان‌ها قايل هستم. در كنفرانسي در ژاپن از من سوال شد كه توجيه‌تان از اينكه شما جهاد ابتدايي داريد چيست؟ گفتم كه ما جهاد ابتدايي نداريم تحليل ما از جهاد ابتدايي چيز ديگري است، يعني دفاع از حقيقت است، دفاع از انسانيت و ارزش‌هاي انساني و كرامت‌هاي انساني است و معناي آن اين است كه اگر در يك گوشه‌يي از جهان به حيثت انسان تجاوز شود و به ارزش‌هاي عام انساني (توحيد، ارزش‌هاي اخلاقي) ظلم شود ما مسووليت داريم كه با متجاوز وارد كارزار شويم و اول كارزار هم دعوت است و بعد از آن گفت‌وگو مي‌شود پس ما اصالت الحرب نداريم بلكه اصالت الدعوت داريم اما وقتي ديديم كه كار به جاهاي باريك رسيد وارد جهاد مي‌شويم
شرايط زمان، علما و فقهاي ما را به سمتي مي‌برد كه به هر حال به طور ناخودآگاه يكسري از واقعيت‌هاي جهان امروز را مي‌پذيرند و فتاواي آنها تغيير مي‌كند. من از بيرون كه فتواهاي آنها را رصد مي‌كنم فقهاي ما وادار مي‌شوند كه فتواهاي جديد بدهند. الان اكثر فقها مي‌گويند كفار اهل كتاب پاك هستند و اصل‌شان هم بر پاكي ذات است. يا به عنوان مثال نماز خواندن در بين نماز جماعت اهل سنت مشكلي ندارد. من اين را به شما نويد مي‌دهم كه در آينده فتاواي ديگري را شاهد خواهيم بود، چون ضرورت‌هاي زمان اقتضا مي‌كند كه فتواها تغيير كنند. در رابطه با آيت‌الله آملي هم بايد عرض كنم كه ايشان دو نگاه دارند؛ نگاه عرفاني و فقهي. آيت‌الله آملي در بعضي از نظرات‌شان نگاه‌شان عرفاني است در بعضي جاها نگاه فقهي و ايدئولوژي كه بايد به تفاوت اين دو نگاه توجه كرد.

جنسيت، دين و اقليت هيچ تاثيري در برخورداري از كرامت انساني ندارد

اولا كرامت ذاتي از نظر مباني اسلامي قابل دفاع است. ثانيا اگر قابل دفاع نباشد بايد آن را جايگزين و معرفي كنيم. ثالثا جريان عمومي بحث كرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفكران بايد آن را حل كنند و پاسخ روشن براي آن داشته باشند و بگويند مبناي‌مان چيست و چگونه عمل كنيم. اينها مطالبي است كه وجود دارد و نمي‌توان به آنها بي‌توجه ماند

  حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتي/ سخنان من از دو بخش تشكيل مي‌شوند. در بخش اول سعي مي‌كنم نظريه مختار و مورد قبول خودم را تبيين و اثبات كنم و در قسمت نقدهايي كه به نظرم نسبت به نظريه رقيب وجود دارد را مطرح كنم. اما قبل از آن بايد ذكر كنم كه سمت و سوي بحث جناب غرويان به سمت مقدمات بعيده رفت و اين مقدمات ما را به جايي نمي‌رساند. اگر كرامت انساني كرامت ذاتي است پس همه انسان‌ها از نظر برخورداري از اين كرامت مشترك هستند و جنسيت، دين و مليت هيچ تاثيري در برخورداري از اين كرامت ندارد و دخالتي هم در آن ندارد. انسان‌هاي فاقد دين هم داراي كرامت هستند؛ چراكه كرامت امري ذاتي است. به همان ميزاني كه شخص ديندار از كرامت ذاتي برخوردار است شخص غيرديندار هم برخوردار است. اما اگر به كرامت ذاتي معتقد نباشيم و به اين اعتقاد داشته باشيم كسي كه دين حق را هم نمي‌پذيرد برخوردار از كرامت نيست، خيلي نياز نيست كه موضوع و دامنه آن را گسترده بگيريم كه در نتيجه‌گيري دچار مشكل شويم.آنچه امروز در جامعه ما مطرح مي‌شود اين است كه كرامت ناشي از دينداري است و كسي كه دين حق را نمي‌پذيرد و ديندار نيست يعني كرامت ندارد. مبحثي كه بنده مي‌خواهم مطرح كنم در مورد اين دو مورد است. دو ديدگاه در جامعه ما وجود دارد. يكي مي‌گويد ارزش انسان در خليفه الهي است و اينكه او بفهمد خدا چه مي‌گويد و ثانيا دستورات آن را اجرا كند اما اگر به جاي آن بنشيند و نان آن را بخورد و حرف خود را بزند آن‌موقع كالانعام مي‌شود. كرامت براي خليفه‌الله است و اگر نافرماني كند، كالانعام مي‌شود. كرامت انسان براي ديندار و دين‌پذير است و منشا انسان دين است. اين ديد گاهي است كه از آن به عنوان ديدگاه رقيب نام مي‌برم كه معتقد است كرامت براي دين است نه براي خود انسان. اما در اثبات كرامت ذاتي (البته نه آن كرامت ذاتي‌اي كه منشا آن حيات و زندگي باشد) بايد گفت؛ كرامت انساني چرا؟ انسان به ماهو انسان داراي كرامت است نه انسان به ماهو حي. انسان از جهت انسان بودن چه كرامتي دارد؟ انسان به هر مقياس مي‌خواهيد بگيريد فرقي نمي‌كند. بالاخره انسان كرامت پيدا مي‌كند و نيازي هم به آن بحث‌هاي انسان‌شناسي نيست. انسان نسبت به انسان ديگر و موجودات ديگر چه امتيازاتي دارد؟ عقل انسان امتيازي براي او هست يا خير؟ عواطف و احساسات چگونه؟ همه اينها را به عنوان اصول موضوعه مطرح مي‌كنيم كه آيا اينها براي انسان امتياز هستند يا نه؟
آيا امكان همزيستي بين انسان‌ها را به وجود آورده‌ايم؟
آيا براي انسان با اين امتيازات كرامتي ايجاد مي‌شود كه به تبع آن حقوق خاصي برايش ايجاد شود؟ اين مساله را هم از جنبه عقلي و هم نقلي مي‌توان بررسي كرد. از نظر عقلي خود اين امتيازات موجب كرامت است كه ما بر اين اعتقاد هستيم كه هر استعداد در يك موجود سند طبيعي براي يك حق است و هر استعدادي منشأ براي يك حق است چرا انسان حق فكر كردن دارد چون خداوند قدرت فكر كردن به او داده است. خداوند بيهوده اين قدرت را در اختيار انسان قرار نداده است. هم قدرت فكر كردن داده باشد و هم بگويد آن را قفل كنيد اين با حكمت خداوند هماهنگ نيست وقتي كه خداوند يك قدرت را به انسان داده است خود اين قدرت منشأ يك كرامت مي‌شود. خداوند به انسان اراده داده و به ديگران حتي انبياء گفته است كه آن را سلب نكنيد و اگر كسي آن را سلب كند اين با حكمت خداوند همخوان و هماهنگ نيست. خداوند مي‌گويد من نخواستم و نكردم كه همه را هدايت كنم و همه را مسلمان يا ديندار كنم و بعد از آنكه اين را مي‌گويد كه من نكرده‌ام آيا تو مي‌خواهي آن را اجرا كني اين اراده بايد پابرجا بماند. سوالي كه اينجا مطرح است اين است كه آيا حد و مرزي در اينجا وجود دارد چه كسي اين را قبول ندارد و آن يك بحث ثانوي است. در قدم اول مبنا و در قدم دوم رابطه و در قدم سوم حقوق برخاسته از كرامت انسان داراي چه محدوديت‌هايي است؟ اگر كسي اين را بپذيرد و براي آن يك مبناي عقلي قايل باشد و اگر كسي نپذيرد و دلش به آيات و احاديث قرص باشد به او بايد گفت بني‌آدم را ما كرامت داديم و اين آيه قرآن است كه بني‌آدم را ما كرامت داده‌ايم و نه بخشي از انسان‌ها كه ديندار هستند. شما نمي‌توانيد يا ايها الناس را به يا ايها الذين آمنوا محدود كنيد و در ادامه آيه هم عموم و شمول را نشان مي‌دهد. اگر كسي اين استدلال را نپذيرد بايد گفت در تفسير الميزان، علامه طباطبايي گفته است كه كرامت حتي شامل كفار هم مي‌شود. ما انسان‌ها در اينجا مي‌خواهيم زندگي كنيم آيا امكان همزيستي بين انسان‌ها را به وجود آورده‌ايم؟ اگر آنهايي كه حقوق بشر را تدوين كردند، آنها از نگاه فلسفي درصدد اثبات اين مبحث نبودند؟ خير، آنها در پي اثبات كرامت انساني بودند كه جنگ جهاني دوم آنها را به بن‌بست رسانده بود. چيزي كه در عمل براي انسان‌ها مشكل‌زاست و نمي‌توان آن را به اسلام نسبت داد. اصلا تجربه بشري يكي از ملاك‌هايي است كه چه چيزي را به اسلام مي‌توان يا نمي‌توان نسبت داد. سخنان آيت‌الله آملي در اين باره با توضيحات جناب غرويان قابل توجيه نيست. چون تصريح كردند آنگاه انسان خليفه است كه حرف خدا را بفهمد و ثانيا آن را اجرا كند. آيا مردم هند و چين حرف خدا را مي‌فهمند و اجرا مي‌كنند؟ حرف ايشان به همه انسان‌ها نيست، نگاهي كه ايشان به مساله دارند قابل توجيه نيست. ملاك همان دين فطري است. دين فطري دين بالقوه است نه دين بالفعل. شما افرادي كه بالفعل كافر هستند مي‌گوييد كه بالفطره در وجودشان دين است. ما مي‌خواهيم كرامت بالفعل را اثبات كنيم و احكام بالفعل را با احكام بالفطره اثبات كردن چيزي به دست نمي‌آيد. اين مشكلي را حل نمي‌كند.

ايمان  ملاكي  براي  كرامت  ذاتي  نيست

نكته ديگر اين است كه اصلاً ايمان ملاكي براي كرامت ذاتي نيست، اگر بناست بر اساس ايمان كرامت ذاتي تعريف شود چرا شما اجنه را داراي كرامت نمي‌دانيد؟ چرا كه آنها هم در بين‌شان مسلمان وجود دارد. چرا بحث را روي ملايكه نمي‌گذاريد؟ شما بايد امتياز انسان را نشان بدهيد. اگر از امتيازات انسان مايه بگذاريد، اينجا مساله كرامت انسان جايگاه خودش را پيدا مي‌كند. مشكل چهارم، تكليف افرادي كه دين و ايمان ندارند چه مي‌شود؟ در پاسخ به آقاي غرويان بايد گفت كه ما درباره دين و ديگران نبايد قضاوت كنيم. اين مطلب اگر گفته شود بايد در همه جا گفته شود، چرا جاهاي ديگري كه مي‌رسيد، احكام كفر را مترتب مي‌كنيد. به فرض مثال ازدواج با كافر جايز نيست. آنجا مي‌گوييد كفر قابل شناسايي است و اگر كسي شهادت ندهد كافر است اما اينجا كه مي‌رسيد مي‌گوييد همه انسان‌ها مومن هستند و آن هم ايمان بالفطره. نكته ديگر اين است كه ما در جهاد ابتدايي دفاع از حقيقت مي‌كنيم. آقاي غرويان مثالي زدند كه دفاع از توحيد بود. اگر يكي پيدا شود و تشخيص او از تشخيص ما متفاوت باشد چرا فهم ما براي حقيقت ملاك باشد؟ همه مردم عالم حقيقت را بايد از ما بياموزند در صورتي كه آنها هم حرف‌شان اين است كه ما هم حقيقتيم و اگر حقيقتي كه ما مي‌گوييم نپذيريد بايد جنگيد. هيچ چيزي را با نام حقيقت يا غير حقيقت نمي‌توانيد نشان بدهيد كه به اين نزاع خاتمه دهد و اگر ما گفتيم طرف مقابل نمي‌تواند به آن رجوع كند. آن منطقي كه اميرالمومنين به فرزندش مي‌گويد را بايد اجرا كرد. فرزندم خودت را ميزاني بين خود و غير قرار بده و آنچه را براي خود مي‌پسندي براي ديگري بپسند و آنچه را براي خود نمي‌پسندي براي ديگري هم نپسند.

كرامت ذاتي از نظر مباني اسلامي قابل دفاع است

ما بايد يك منطق مشترك پيدا كنيم و هر كسي كه حقيقت را به تشخيص ما نمي‌شناسد او را مي‌كشيم. اين منطق چه فرقي با منطق داعش دارد؟ ما در يك مسيري قرار گرفته‌ايم كه اين مسير آينده روشني ندارد. در سال ۱۳۵۷ انقلاب ايران به رهبري امام به پيروزي رسيد و بعد از ۵ ماه مجلس قانون اساسي تشكيل شد. شخصيت اول جامعه ما از نظر فكري و علمي در آن موقع شهيد مطهري بود. در همان موقع شهيد بهشتي را داشتيم ما آن موقع وقتي كتاب‌هاي اينها را مي‌خوانديم به سهولت از كرامت ذاتي انسان بحث مي‌كردند. ما با اين سرمايه تا انقلاب آمديم مجلس خبرگان كه تشكيل شد در پيش‌نويس قانون اساسي بحث كرامت انسان نبود. شوراي انقلاب به كمك و اصرار شهيد بهشتي آن را تصحيح و اصل دوم را با شش ماده به آن اضافه كرد و در آن كرامت انسان را گنجاند. اين اصل را به عنوان پايه پذيرفته‌ايم و در مجلس بحث و تصويب شد كه هيچ قانوني از كرامت انساني عدول نكند و چنانچه مخالف كرامت انساني بود تصويب نشود. بعد از يكي، دو دهه به اينجا هبوط كرديم كه هر كسي كه دين دارد كرامت هم دارد و اگر دين نداشته باشد كرامت ندارد. آقاي جوادي آملي در كتاب نظريه حقوقي اسلام (متن سخنراني‌هاي قبل از خطبه ايشان) ملاك كرامت حقوقي را تن دادن به نظام جمهوري اسلامي مي‌داند و به صراحت مي‌گويد كسي كه معتقد به آن نيست كرامت ندارد. اين مسيري است كه ما داريم مي‌پيماييم و اميد دارم كه به جاهاي خطرناكي نرسد. علامه طباطبايي در تفسير الميزان و در ذيل آيه «ان اكرمكم عندالله اتقاكم» مي‌گويد كه كرامت مربوط به تقوايي است كه خداوند آن را مطرح مي‌كند و ربطي به مسائل اجتماعي ندارد. اولا كرامت ذاتي از نظر مباني اسلامي قابل دفاع است. ثانيا اگر قابل دفاع نباشد بايد آن را جايگزين و معرفي كنيم. ثالثا جريان عمومي بحث كرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفكران بايد آن را حل كنند و پاسخ روشن براي آن داشته باشند و بگويند مبناي‌مان چيست و چگونه عمل كنيم. اينها مطالبي است كه وجود دارد و نمي‌توان به آنها بي‌توجه   ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون