جنگ سرد و تاثير آن بر خاورميانه
اسلام گرايي و خاورميانه
آنها در درون اين متن به دنبال بهرهبرداري از رقابت قدرتهاي جنگ سرد بودند تا نفوذ خودشان را افزايش دهند. از اواخر دهه 1950 تا دهه اوايل 1970، اتحاد جماهير شوروي ابزار آنها براي فشار به ايالات متحده بود. اتحاد جماهير شوروي تامينكننده اصلي تسلحيات بود و از دولتهاي مليگراي عرب طرفداري ميكرد، اين دولتها هم به نوبه خود از اهداف بينالمللي شوروي حمايت ميكردند. مستبدان نظامي وانمود ميكردند كه در كل به «سوسياليسم عرب» وفادار هستند و از مدل اقتصادي شوروي هم تعريف و تمجيد ميكردند با اين حال در بسياري از موارد اقتصاد آن كشورها به طور سنتي پدرسالارانه باقي مانده بود و روي صنايعي كه توسط تكنوكراتها اداره ميشد متمركز بود. انگيزه اصلي آن طور كه رژيمها ميپنداشتند، منافع ملي بود نه سياسي يا ايدئولوژي ديني.
در كل روابط عصر جنگ سرد ميان دنياي اسلام و غير اسلام اساسا از روند وستفاليايي كه بر پايه توازن قوا بود تبعيت ميكرد. مصر، سوريه، الجزاير و عراق عموما از سياستهاي شوروي حمايت و از رهبري شوروي پيروي ميكردند. اردن، عربستان سعودي، ايران و مراكش با ايالات متحده دوست بودند و براي امنيتشان روي حمايت ايالات متحده متكي بودند. تمام اين كشورها به استثناي عربستان سعودي، توسط دولتهاي سكولار اداره ميشدند – با اينكه چند تا از اين دولتها براي مشروعيت سياسي شكلهاي سنتي سلطنت خود به دين متوسل شده بودند – كه در ظاهر از اصول سياستمداري كه بر پايه منافع ملي بود پيروي ميكردند. تمايز اساسي در اين بود كه كشورها منافع خودشان را در اينكه در كنار كدام ابر قدرت قرار بگيرند ميديدند.
در ســال 74-1973 ايــن ترتيب جابهجا شد. انورسادات، رييسجمهوري مصر، متقاعد از اينكه اتحاد جماهير شوروي ميتواند سلاح را تامين كند اما نميتواند در بازيابي شبهجزيره سينا از اشغال اسراييل (كه در جنگ شش روزه سال 1967 گرفته بود) كمك ديپلماتيك كند، جناح را تغيير داد. نتيجتا مصر به مثابه يك متحد بالفعل امريكا عمل ميكرد؛ امنيت آن بر اسلحههاي امريكايي قرار ميگرفت تا شوروي. سوريه و الجزاير در جنگ سرد در وضعيتي كه فاصله ميان اين دو جناح مساوي باشد قرار گرفتند. نقش منطقهيي اتحاد جماهير شوروي بهشدت كاهش يافته بود.