حال و روز اين روزهاي صنعت نشر
اقتصاد نشر
در چنبره تورم
«اقتصاد نشر در كشور ما بيمار است و نميتواند روي پاي خودش بايستد.» اين را علي لاريجاني، رييس مجلس پارسال، چنين روزهايي گفته است. نگراني براي تيراژ كتاب و قيمتهاي بيتناسب با زندگي روزمره، ماليات، يارانه كاغذ و... نه تنها ناشران و فعالان حوزه نشر را نگران كرده كه حتي دغدغه رييس مجلس ايران هم شده است. هرچند ساير كالاهاي فرهنگي در ايران، مشتريان خودشان را پيدا كردهاند و راه خودشان را ميروند، صنعت نشر همچنان مهجور مانده است. محمد علي جعفريه، مدير انتشارات «ثالث» در واكاوي دليل اين موضوع به «اعتماد» ميگويد: به گمان من اين موضوع، نه بهخاطر سياست اين دولت و آن دولت، كه سياست كلي حاكم بر كشور است؛ چرا كه اگر از بررسي دلايل جزيي در مورد اقتصاد بيحال نشر در ايران گذر كنيم، به روشني ديده ميشود كه موضوع كتابخواني امري نيست كه بهراحتي بتوان با آن برخورد كرد؛ چرا كه كتابخوان شدن پروسهاي زمانبر است كه پايههاي اوليه آن در دوران كودكي شكل ميگيرد. بخشي از اين موضوع بر عهده خانوادههاست و بخش مهمتر و بزرگتر آن بر عهده آموزش و پرورش است. او توضيح ميدهد كه پيش از اين، جور همه اينها را خانوادهها ميكشيدند، اما در گذر زمان با درگير شدن هرچه بيشتر خانوارها در مسائل معيشتي، اين نقش هم كمرنگ شد و آنها ديگر از پس آموزش كتابخواني به فرزندان بر نميآيند. اينجاست كه نقش آموزش و پرورش و سياستهاي كلي حاكم بر كشور پررنگ ميشود. نقشي كه هيچگاه و در هيچ دولتي به خوبي ايفا نشده است. گذشته از آنچه جعفريه ميگويد واقعيت ديگر آن است كه بيثباتي اقتصادي، تورم بالا در سالهاي به هم پيوسته، كاهش قدرت خريد پول و... مانع از آن شده كه خانوارها بتوانند سهمي از درآمدشان را به خريد كتاب اختصاص دهند. درست به همين دليل شمار خريداران و خوانندههاي كتاب هم كاهش پيدا كرده است. از سوي ديگر ورود گسترده ناشران غيرحرفهاي و ناآشنا به كار، باعث توليد حجم انبوهي از كتابهايي شد كه بسياري از آنها حداقل استانداردهاي نشر كتاب را داشتند و اينگونه در عمل اعتماد هم از بازار كتاب سلب شد. بههرروي فروكاستن مشكل كتاب و نشر با مسائل پيراموني سادهانگاري است و نبايد فارغ از محتوا مسالهاي را متوجه شرايط ايجاد شده كرد. شمار قابل توجهي از آثار موجود در بازار نشر محتواي جذابي ندارند و آنهايي هم كه محتواي جذاب دارند از سوي سيستمهاي نظارتي مجوز چاپ پيدا نميكنند يا توزيعشان بين ناشران متساوي و معتدل نيست. پس از افزايش شديد قيمت ارز و بهويژه دلار، قيمت كاغذ به بيش از سه برابر افزايش پيدا كرد. در حالي كه بهاي كتاب با اين افزايش متناسب نبود و در نتيجه باعث شد ميزان فروش پايين بيايد.
گذشته از اينها عوامل مختلف چرخه چاپ و نشر ميتوانند به شكل اقساط و چكهاي طولاني مدت معامله شوند اما «كاغذ»، چك روز دارد و بايد نقد پرداخت شود. عامل ديگري كه اقتصاد نشر را دچار بحران جدي كرده كهنه شدن ساختار مديريت نشر در ايران است. واقعيت آن است كه تجربه ناشران باسابقهاي كه به شكلي طولانيمدت مشغول كارند در روزگار فعلي و مدرن براي مديريت نشر كشور كافي نيست؛ مديريت سنتي راهحلهاي محدودي براي پوشش همه امور دارد و همه راهكارهاي موجود را امتحان كرده است. در واقع حوزه نشر در ايران نياز به يك بازنگري اساسي و متناسب شدن با شرايط روز نشر جهاني دارد. هرچند شرايط آن مهيا نيست يا تمايلي براي آموزش كافي در اين حوزه وجود ندارد. حلقه توزيع زنجيره نشر هم در ايران وضعيت اسفناكي دارد. از عوامل نابودي ناشران و تعطيل شدن آنها چكهاي بلندمدت و حتي وصول نشده همين بخش است. همين موضوع توزيع را به معضل اصلي حوزه نشر تبديل كرده است. اين را هم نبايد فراموش كرد كه اين روزها كمتر كسي حاضر است براي خريد يك كتاب به كتابفروشي مراجعه كند. در واقع جريان آزاد اطلاعات، اينترنت و البته رسانههاي فراگير اجتماعي همانطور كه ديگر بخشهاي فرهنگي را تحت تاثير قرار دادهاند، حوزه كتاب را هم متاثر كردهاند. تمايل مردم به خريد از book storeهاي بزرگ كه گذشته از كتاب، محصولات فرهنگي ديگر هم داشته باشند، رشد كرده است. گذشته از اينها مدير نشر ثالث به «اعتماد» ميگويد كه همه مشكلات صنعت نشر باعث شده كه همه زنجيره توليد نشر در ايران، چه چاپ، چه توزيع و چه فروش از كتابهاي علوم انساني به سوي كتابهاي كمك آموزشي تغيير جهت دهد و اين موضوعي بس تاسفبار براي وضع فرهنگ كشور است. نكته اينجاست كه با وجود دامنه گسترده مشكلات اقتصاد نشر، انتظار اينكه وزارت ارشاد به عنوان متولي رسمي نشر كشور بتواند به سادگي طرحي براي سروسامان دادن به اين حوزه داشته باشد، موضوعي حياتي شده است. هرچند ناشران هم بايد خود گامي جدي در اين راستا بردارند.