آغاز دوراني جديد در مناسبات تهران و لندن
مجيد تفرشي
تاريخنگار و پژوهشگر روابط ايران و بريتانيا
با انتصاب «حميد بعيدينژاد» به عنوان سفير جديد ايران در لندن و ارتقاي عملي سطح مناسبات ديپلماتيك، دوران جديدي از روابط پرفراز و نشيب ايران و بريتانيا آغاز شد.
دست كم در طول 250 سال اخير، مناسبات ايران و بريتانيا يكي از جنجاليترين بخشهاي روابط دوجانبه هر دو كشور بوده است. از سال 1980م/ 1359ش تاكنون چندين بار سطح روابط دو كشور كم و زياد شده و دست كم سه بار روابط ايران و بريتانيا به طور كامل قطع و به سطح معرفي كشور حافظ منافع رسيده است. يك بار در آستانه تجاوز نظامي عراق عليه ايران، يك بار در ماجراي سلمان رشدي و يك بار نيز پس از حمله گروهي خودسر به مقر ديپلماتيك بريتانيا و اشغال آن در تهران. در هر يك از اين سه مورد تاريخي و ديگر موارد سابقه تنش در روابط دوجانبه، روايتهاي مختلف و متناقضي از هر دو سو وجود دارد كه رفتار هر طرف با طرف ديگر را توجيه و تفسير ميكند.
كمتر كسي در ايران يافت ميشود كه نگاه چالشي و انتقادي به عملكرد بريتانيا نسبت به ايران طي سدههاي گذشته نداشته باشد و از سياست لندن در قبال ايران به طور كامل دفاع كند. اين نگاه صرفا منحصر به داخل ايران نبوده و حتي ايرانيان خارج از كشور نيز بيش و كممنتقد سابقه تاريخي بريتانيا در قبال ايران هستند. البته طيف منتقدان ايراني سياست لندن يكسان نيستند. از تلاش براي قطع همه مناسبات گرفته تا كساني كه خواهان پوزش خواهي لندن از تاريخ سياستهاي خود در برابر ايران هستند و نيز كساني كه معتقدند بايد ضمن نگاه چالشي و انتقادي به گذشته، نگاه به آينده داشت و ضمن درس گرفتن از تجربيات تاريخي، نبايد فرصتهاي پيش رو را فداي چالشهاي تاريخي گذشته كرد.
با توجه به مجموع ديدگاههاي مختلف، كمتر كسي در حال حاضر بر اهميت و ضريب نفوذ و تاثيرگذاري راهبردي بريتانيا به خودي خود و همچنين در خاورميانه، خليج فارس، آسياي مركزي، جهان اسلام، اروپا، كشورهاي مشتركالمنافع، و ضمنا در مناسبات با امريكا و كانادا ترديد دارد.
در لندن نيز دشمنان بسياري، به خصوص در بين تندروان افراطي راستگرا، لابيهاي اسراييل، دولتهاي عرب ايران ستيز، نئوكانهاي ضدايراني و اپوزيسيون خشونتطلب و خواهان براندازي نظام جمهوري اسلامي، اصرار بر ضرورت قطع يا كاهش مناسبات لندن با تهران دارند. از نظر اين گروهها، هرگونه رابطه مثبت ايران با كشورهاي غربي و به خصوص با بريتانيا، به منزله كمك به ادامه حيات و تاييد يا همراهي با سياستهاي كنوني ايران تلقي خواهد شد.
با اين حال در غرب و در لندن نيز جو غالب سياست ورزان، نخبگان، رسانهها و افكار عمومي موافق بهبود روابط با ايران هستند. اين نظرات به خصوص در جريان همهپرسي اخيري كه منجر به تصميم به خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا شد بيشتر بروز پيدا كرد. در اين مناسبات، يكي از راهكارهاي خواسته يا ناخواسته دو طرف ماجراي بريگزيت، در دوران جديد كشورشان، گسترش و بازنگري در مناسبات ديپلماتيك و اقتصادي فرااروپايي با حوزههاي جديد و كشورهاي صاحب نفوذ، قدرتمند و داراي امكانات گستردهاي چون ايران بود.
اكنون دوران جديد مناسبات دوجانبه تهران و لندن آغاز شده است. واقعيت اين است كه هر دو كشور كم و بيش خواهان روابطي بهتر از گذشته و پشت سر گذاشتن مشكلات و تنشهاي قبلي هستند. در اين مسير تنها راه ممكن براي رسيدن به اهداف مشروع دوطرف، احترام به اصول پذيرفته شده اخلاقي، سياسي و ديپلماتيك است. تهران معتقد است كه لندن بايد سياست سنتي پيشين خود در مداخله در امور داخلي ايران و همچنين رفتار غيردوستانه سالهاي گذشته خود در قبال ايران را كنار گذاشته و به حاكميت ملي ايران و روابط محترمانه دو كشور احترام بگذارد.
از نگاه ايراني، سواي مسائل تاريخي چون دوران مناسبات ظالمانه استعماري در قرن نوزدهم و سلطه بريتانيا بر شؤونات اقتصادي ايران، غارت نفت ايران، ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد، سياست لندن در جنگ تحميلي، دو بار اشغال غيرقانوني نظامي ايران در دو جنگ جهاني و ديگر موارد مهم تاريخي، در طول بيش از يك دهه مناقشه هستهاي، ايران بر اين باور بوده كه سياست لندن، در بخش مهمي از اين دوره و دست كم تا قبل از سال 1393، بسيار مخرب بوده و حتي گاهي از حد مصوبات ضدايراني اتحاديه اروپا و شوراي امنيت سازمان ملل نيز فراتر رفته و لندن در عمل به پيشگام اعمال فشار و تحريم عليه ايران تبديل شده بود.
از سوي ديگر، لندن به سياست منطقهاي و بينالمللي ايران، در موضوعات مختلف خاورميانه، حقوق بشر و فعاليتهاي نظامي و همچنين برنامه هستهاي ايران معترض بود.
با اين حال در برخي از اين موارد، به خصوص پرونده هستهاي، طي سه سال گذشته، تا حد زيادي نسبت به ايران تعديل يافته و تغيير كرده است. لندن بهشدت به چندين مورد حمله به مقرهاي ديپلماتيك بريتانيا در تهران و ديگر شهرها از آغاز انقلاب تا هشتم آذر 1390 معترض بوده و اين قبيل اقدامات را غيرقانوني و خلاف شؤونات انساني و ديپلماتيك
ميداند.
با پيروزي تاريخساز حسن روحاني در انتخابات رياستجمهوري 1392، به تدريج نگاه دو طرف نسبت به يكديگر تغييرات محسوسي يافته است. در طول دوران گذار از قطع كامل روابط دوجانبه تا ارتقاي مجدد سطح روابط به حد سفارت كامل، شرايط دشوار و پيچيدهاي در نمايندگي ديپلماتيك ايران در لندن وجود داشته است. در زمان اخراج اغلب قريب به اتفاق ديپلماتهاي ايراني در لندن، سيد علي موسوي، حقوقدان و ديپلمات برجسته و كاربلد، تنها ديپلمات باقيمانده در لندن يكتنه جور سفارت و كنسولگري بزرگ و پرمشغله ايران را برعهده داشت. آن هم دوران قطع كامل روابط و شرايطي كه حتي حساب بانكي سفارت و كاركنان آن نيز بسته و غيرقابل دسترسي بود. پس از بازگشايي اوليه سفارت تا بهبود تدريجي مناسبات نيز «محمد حسن حبيباللهزاده» كاردار اعزامي ايران، با مواجهه با انبوهي از چالشها و مسائل پيش رو، با توانايي متكي به دانش و تجربه پيشين خود در امور اروپاي غربي توانست دوران گذار در مناسبات دوجانبه در عرصههاي مختلف ديپلماتيك، علمي، تجاري و فرهنگي را پشت سر گذاشته و به وضع كنوني برساند.
شرايط كنوني ايران و بريتانيا دو كشور را به اين نتيجه رسانده كه هر يك بر اساس منافع ملي و مصالح سياسي خود در پي بهبود و گسترش مناسبات با ديگري باشد.
در اين شرايط، لندن بايد تاكنون به اين نتيجه رسيده باشد كه سياستهاي مختلف ضدايراني دهههاي اخير دولتهاي آن كشور، نه عادلانه بوده و نه حتي در جهت منافع راهبردي خود آن كشور عمل كرده است. تهران نيز بايد به اين نتيجه رسيده باشد، كه اقداماتي از قبيل حمله به مراكز ديپلماتيك، با هر نيت و هدفي، كاملا عليه منافع ملي ايران و مصالح جمهوري اسلامي عمل كرده و به هر طريقي بايد از تكرار اين اقدامات خودسرانه و ضدملي در ايران جلوگيري كرد. اقداماتي كه صرفا كمك به عناصر و كشورهاي ضدايراني و بازي كردن در مسير اهداف بدخواهان ايران است.
معمولا در اين قبيل امور گفته ميشود كه ببخش و فراموش مكن. به نظر ميرسد كه در وضعيت حساس كنوني ايران، بايد گفت لزومي به بخشيدن يا فراموش كردن نيست، ولي منافع ملي و مصالح ايران چنين حكم ميكند كه بهبود روابط تهران و لندن را اقدامي مهم و تاثيرگذار در حضور مجدد ايران در عرصه سياست، اقتصاد و ديپلماسي جهاني بدانيم و آن را پيروزي مهمي براي راهبرد ديپلماتيك دولت تدبير و اميد تلقي كنيم.