علويتبار:
دولت گفتوگوي استراتژيك با مخالفان را آغاز كند
عليرضا علويتبار، تئوريسيني است كه اگر تصميم به سخن گفتن داشته باشد ميتواند با تحليلهايش نگاه سياستمداران و بازيگران عرصه سياست را چنان تغيير دهد كه معادلات سياسي تغيير كنند. او در سالهاي بهار اصلاحات بارها و بارها در چنين جايگاهي قرار گرفته بود. حالا چند سالي است كه كمتر سخن ميگويد اما روز گذشته در يك گفتوگوي مفصل با خبرگزاري ايرنا شركت كرد. بخشي از مهمترين اظهارات او در ادامه ميآيد:
اگر رويه برجام براي مشكلات داخلي هم جا بيفتد، براي اجراي آن يك سري اشخاص خاص ميتوانند سياست را به دست بگيرند و مجري اين رويه، هر شخصي نميتواند باشد. كساني كه با برجام مخالفند متوجه اين داستان شدهاند. پذيرش به هم خوردن حاكميت يكدست، نتيجه احساس بحران در كشور بود. طبيعي است وقتي اين احساس كاهش پيدا كند، عدهاي درصدد احياي مجدد حاكميت يكدست برآيند. با كاهش احساس بحران، دوباره عدهاي ترغيب به برقراري مجدد حاكميت يكدست و در دست گرفتن تمام امكانات كشور شدهاند. جامعه اين كشش و طاقت را ندارد كه يك بار ديگر آنچه را كه تجربه كرده است بيازمايد. گروهي كه بيشترين ضرر را در روي كار آمدن آقاي روحاني كرد ابتداي كار، برآورد درستي از رانده شدن از قدرت نداشت اما حالا فهميده است چه فرصت طلايي بزرگي را از دست داده است. اين گروه به اين نتيجه رسيده است كه تا وقتي وضعيت عادي بر كشور حاكم باشد امكان در دست گرفتن مجدد قوه مجريه برايش مهيا نيست؛ بنابراين به نظر ميرسد ميخواهند به نوعي، بازي را به هم بزنند. از اين جهت بايد خيلي نگران بود.
فشارهاي بيروني به اصلاحطلبان
يكي از عوامل شكل نگرفتن گفتوگوي عميق و اعتماد بخش اصلاحطلبان با حاكميت، فشاري است كه از سوي رقيب وجود دارد. تعبيرشان هم اين است كه ما اصلاحطلبان را با دادن هزينه زياد بيرون انداختهايم؛ چرا بايد دوباره اجازه بدهيم آنها به قدرت برگردند؟! عامل بعدي، ويژگيهاي شخصيتي برخي مديران ما است كه مانع هر نوع گفتوگويي ميشود. يكي از اين خصوصيات، اداره امور بر مبناي كينهها و قضاوتهاي قبلي است. اينكه در يك مقطعي آزرده شدهايم و تا وقتي اين احساس آزردگي وجود دارد حاضر نيستيم قدمي خلاف آن برداريم. عامل بعدي احساس بينيازي برخي مسوولان است. هيچ كس تا جايي كه برايش مقدور باشد قدرت خود را با كسي تقسيم نميكند. همه ما عاشق كور شو، دور شو هستيم و قدرت مطلقه را ما هم دوست داريم. تسليم زور نميشويم مگر وقتي كه زور پرزور باشد. يعني وقتي به تقسيم قدرت رضايت ميدهيم كه بدانيم قدرت طرف مقابل زياد است.
اگر طرف مقابل تهديد ميكند به او يادآوري كنيد كه دستتان براي تهديد خالي نيست پس بهتر است وارد اين نوع فاز نشود. يعني راحت به طرف مقابلتان ميگوييد اگر بخواهي اين بازيها را ادامه بدهي بازنده آن ما نخواهيم بود و كسي كه در خانه شيشهاي نشسته است سنگ پرتاب نميكند؛ چون بيش از همه خودش آسيب ميبيند. البته تهديد كردن كار خوبي نيست ولي گاهي وقتها مجبور ميشويد با طرف مقابلتان با زباني صحبت كنيد كه بيشتر متوجه ميشود و بعد وادارش كنيد كه با شما منطقي و عقلاني صحبت و رفتار كند.
ظرفيت گفتمانسازي حرفهاي روحاني
دولت اعتدال فاقد پشتوانه تشكيلاتياي است كه در آن ايده توليد شود يا بسيج نيرو انجام دهد. حزبهايي هم كه خود را به اين دولت منسوب ميكنند كوچك هستند. احزاب بزرگي هم مانند كارگزاران كه اعضايي هم در كابينه دارند تمام قد پشت دولت نيستند. علاوه بر اين جنبش اجتماعي هم پشت سر اين دولت نيست. رابطه ارگانيك و اندامواري را هم با روشنفكران ندارد كه برايش ايده و نظريهپردازي و از آن دفاع كنند. عدم انسجام پشتوانه نظري هم در دولت محسوس است. بسياري از صحبتهاي آقاي روحاني ظرفيت و اهميت زيادي براي تبديل شدن به يك گفتمان عمومي را داشت و دارد. متاسفانه به نظر ميرسد تيم آقاي روحاني توانايي لازم براي اين گفتمانسازيها را ندارد و اين نقيصه دست دولت را در خيلي مواقع ميبندد. دولت در دفاع از خود موفق نبوده است. دولت در حال پرهيز از وارد شدن به مناقشات است. اما طرف مقابل به پيامدهاي اين كار فكر نميكند و حمله خود را ادامه ميدهد.
اخيرا ابهاماتي را جريانات مقابل مطرح كرده بودند كه اصلاحطلبان در جلسات خصوصيشان به طرح عبور از روحاني رسيدهاند. در پاسخ به اين شايعهها اصلاحطلبان به صراحت اعلام كردند برنامهاي براي گذر از روحاني ندارند. اين ائتلاف بايد بماند. ائتلاف برجاميها ميتوانند تا مدتي كشور را اداره و از بحرانها گذر دهند و فعلا به تركيب ديگري نميشود فكر كرد. بهترين ليدر و نماد اين تركيب هم خود آقاي روحاني ميتواند باشد. چرا كه هم گرايش به راست مدرن دارد، هم راست سنتي و در هر دو هم عملگرا است و در هيچ كدام هم اصولگرا نيست. فعلا بايد از بحران گذر كرد و به نقطه صفر برگشت.
نهادهاي حكومتي بايد مقداري از تحليلكردنهاي دور از ارتباط خودداري كنند. بيايند و مستقيم از خود فعالان اين جنبش گفتوگو كنند. از يك حزب نگرانيد، با شوراي مركزي آن جلسه بگذاريد. آنجا خطوط خود را به آنها بگوييد. نكات مهم و حساسيتهاي خود را بگوييد و متقابلا از آنها نيز بخواهيد به شما بگويند. متاسفانه همه ما از گفتوگو پرهيز ميكنيم و فضاي عدم گفتوگو، مولد سوءتفاهم است.
مقابله با خودسرها
نخستين اقدامي كه براي مقابله با نيروهايي كه خود را فراقانون ميدانند بايد كرد اين است كه آنجايي كه اقدامات ما تاثيرات بينالمللي دارد حتما از كانالهاي قانوني تصميمگيري جمعي و زيرنظر دولت بگذرد تا قابل كنترل باشد؛ چرا كه نيروهاي ديگر به مجلس پاسخگو نيستند و در انتخابات انتخاب نميشوند. اقداماتي كه در سياست خارجي ميشود بايد زيرنظر دولت باشد تا اگر جامعه احساس ضرر كرد توسط مجلس جلوي آن را بگيرد يا در انتخابات بعد مردم آن را جبران كنند. دوم، داشتن يك قوه قضاييه مستقل و قدرتمند است. به نفع تمام ما است كه قوه قضاييه از دعواهاي سياسي برحذر بماند. نكته بعد هم تقويت نهادهاي انتظامي- امنيتي رسمي و قابل كنترل است. ما يك وزارت اطلاعات داريم كه از طريق مجلس قابل كنترل است. شما هر موقع بخواهيد ميتوانيد بر آن نظارت كنيد. اما نهادهاي امنيتي ديگر را چگونه ميتوان كنترل كرد. اقدام ديگر بايد برداشتن رانت و حمايت از پشت اين نيروهاي خودسر باشد. اينها خودسر كه نيستند. كسي در حكومت نبايد از اينها حمايت كند. بگذاريد خودجوش بيايند تظاهرات كنند اما اگر كساني آمدند و به طور همزمان در يك ساعت معين در دو شهر عليه يك نهاد، به يك سفارتخانه حمله كردند چقدرش خودجوش است؟ اين شوخي است؛ خودشان هم ميدانند.
همه ما مدتي بيرون از قدرت بودن را تجربه كردهايم و اين خيلي نعمت بزرگي است كه آدم بيرون از قدرت باشد و ببيند آبرو بردن و پرونده ساختن براي آدم چقدر راحت است. اصلاحطلبان اگر مدتي بيرون از قدرت نبودند خيلي چيزها را متوجه نميشدند. قدرت، آدم را مست ميكند هم به لحاظ عاطفي هم معرفتي. اصلاحطلبان با بيرون ماندن از قدرت متوجه شدند كه در اپوزيسيون بودن چقدر ميتواند بد باشد. چقدر آنجا مظلوم و بيدفاع هستي. قبلا نميفهميدند. آدم وقتي در قدرت است نميفهمد اپوزيسيون چه رنجي ميكشد.
دستاوردهاي دولت
مهمترين دستاورد دولت يازدهم در صحنه سياست خارجي است كه ايران را از آستانه يك جنگ، به يك كشور قابل گفتوگو برد كه ميشود به آن اعتماد و رفتارش را پيش بيني كرد. اينكه برخي منتقدان دولت ميگويند اصلا كشور در آستانه جنگ نبود شوخي است. اين دولت خط مشيگذاري اقتصادي را از عوامگرايي به سمت خردگرايي برگرداند. هنوز نتايج آن خيلي مشخص نيست ولي به نظر ميرسد افرادي كه در دولت طراحي اقتصادي ميكنند كارشان مبتني بر نظريهها و برنامههاي مشخص اقتصادي است. در زمينه فرهنگ، دستاورد اين دولت از همه كمتر بود؛ آن هم به خاطر مخالفتها و مقاومتهايي كه از سوي جريان مقابل صورت گرفت. اما حتي در اين جنبه هم اگر دولت كاري نكرده است لااقل وضع را از اين بدتر هم نكرده است.
براي انتخابات سال آينده به نظر ميرسد جناح مقابل، در معرفي نيرويي كه بتواند رقيب باشد مشكل دارد. احمدينژاد حاصل عدم انتقاد بود. اگر كارهاي ايشان در شهرداري نقد شده بود هيچوقت رييسجمهور نميشد. چون سياست بر تضعيف اصلاحطلبان در تمامي نهادها بود، رفتارهاي ايشان در شهرداري نقد نشد؛ بعد هم امكانات عمومي پشت سر ايشان براي انتخابات سال 84 قرار گرفت. الان شرايط اصلا اينطور نيست. از سويي جناحي كه امتحان پس نداده باشد، نداريم. اگر روند همين طور پيش رود بازهم مردم به عقلانيت راي ميدهند.
امروز به جاي اينكه بياييم سر موارد اختلاف گفتوگو كنيم بايد بياييم از موارد توافق شروع كنيم. همه ما نگران امنيت ملي ايران هستيم. در اين منطقه پرتلاطم و خطر نميخواهيم وضعيت به هم بريزد. آيا رفع برخي اتفاقاتي كه افتاده به نفع امنيت ملي ما است يا به ضرر آن؟ اگر مثلا حصر برداشته شود به نفع امنيت ملي است يا به ضرر آن؟ اگر ما همديگر را ببخشيم به نفع امنيت ملي است يا به ضرر آن؟ ما را در مقابل خارجيها قويتر ميكند يا ضعيفتر؟ اگر احزاب قدرتمند ما دوباره اجازه فعاليت يابند ما در مقابل خارجيها قويتر ميشويم يا ضعيفتر؟