اندر ضرورت حمايت از حزب
جواد حقشناس
نهادينه نشدن تحزب در ايران به چند عامل بازميگردد. ميتوان اين عوامل را دستهبندي كرد. بخشي از اين معضل به فرهنگ سياسي كشور و در نتيجه به ويژگيهاي جامعه ما مربوط است. از موضع روانشناسي اجتماعي ميتوان گفت افراد در جامعه ما تمايلي به كار جمعي ندارند و در واقع فردگرايي تفوق يافته است. سرمايه اجتماعي كه در قالب اعتماد نمود مييابد و در كار حزبي موضوعيت دارد متاسفانه كمرنگ شده است. رقابتهاي منطقهيي و محلي و استاني روز به روز افزايش پيدا ميكند. در حالي كه براي گذار از شرايط نامطلوب فعلي نياز به نگاهي ملي به مسائل داريم. عليالقاعده اهداف سياسي كاركردي ملي دارند و نيازمند برنامهريزيهاي كلان و همبستگي در سطح ملي هستند. اين معضل را ما از قبل از انقلاب اسلامي و در همه دهههاي گذشته داشتهايم و آحاد جامعه در اين ميان دخيل هستند. نوعي بدبيني و عدم اعتماد به كار تيمي و كار حزبي از مشكلات جدي جامعه ما است.
عامل بعدي نهادينه نشدن احزاب در كشور نوع ساختار سياسي ما است. ساختار نظام حزبي در كشور ما منسجم، همپوشان و متناسب با نياز روز نيست. ساختار حزبي ما فعال نيست و ما نيازمند تبيين يك نظام نامه يا قانون جامع نظام فعاليتهاي سياسي در كشور هستيم. اين قانون ميتواند احزاب را پوشش دهد و از طرف ديگر قانون انتخابات را تصحيح كند. مساله مهم ديگري كه اين قانون جامع ميتواند برطرف كند تعريف جرم سياسي است. يارانه احزاب براي تامين بخشي از هزينههاي فعاليت حزبي نيز ميتواند در اين قانون منظور شود. آزادي بيان و فعاليت رسانهيي هم ديگر موضوعي است كه بايد حتما در چنين قانوني ديده شود. امروز متاسفانه چهار قانون انتخابات در كشور جاري است. انتخابات مجلس، رياستجمهوري، شوراها و مجلس خبرگان هركدام قانون خاص خود را براي انتخابات دارند. از طرفي احزاب نيز به همين صورت قانوني مجزا را در انتخابات خود به اجرا ميگذارند. تعدد قوانين انتخابات در اين فضا پاسخگوي نيازهاي ما نيست. عامل ديگر عدم انسجام فكري لازم در ميان نخبگان است. نخبگان به اين مساله نميپردازند و تلاشي براي حل معضل صورت نميدهند. اين قصور هم در ميان نخبگان فكري و هم نخبگان ابزاري و البته نخبگان حكومتي ديده ميشود. در وهله آخر نظام سياسي بايد خود به اين نتيجه برسد كه تحزب يكي از مهمترين نيازهاي جامعه ما است و اگر كار حزبي سر و سامان بگيرد ميتواند به كمك ما بيايد و راهگشا باشد. وقتي ساختار سياسي نتواند تحزب را سامان دهد احزاب ناكارآمد ميشوند و بعضا دچار خودزني ميشوند. بعضا موانعي در حوزه قدرت وجود دارد كه اجازه شكلگيري و فعاليت را به احزاب نميدهد. اينها نتايج نهادينه نشدن تحزب در ايران است و طبيعي است كه رشد و فعاليت و نمو احزاب را تحت تاثير قرار دهد. حزب مانند گياهي است كه نياز به نور، خاك، آب و هوا و نهايتا باغبان دارد. بايد احزاب را حمايت كرد تا به درختي تناور تبديل شوند و در مقابل باد و توفان آسيب جدي نبينند. بايد در حوزه ساختاري به تدوين نظام جامع فعاليتهاي سياسي بپردازيم. در حوزه فرهنگ سياسي بايد از رسانه كمك بگيريم و با استفاده از اين ابزار ارتباطي به تحليل و بررسي وضعيت احزاب و آسيبشناسي فعاليت حزبي در كشور اقدام كنيم. از طرف ديگر فعاليت حزبي بايد كم هزينه باشد. ميزان هزينه فعاليت سياسي و حزبي در حال حاضر بسيار زياد است و طبيعتا از ميزان و كيفيت اين نوع از فعاليت سياسي ميكاهد. كاهش هزينه فعاليت حزبي نيازمند اجماع نخبگان حكومتي و سياسي و توافق اين نخبگان بر سر كمترين هزينه براي فعاليت حزبي است. ما در بخش معرفي احزاب به جامعه كم كاري داريم و جامعه بايد به اهميت تحزب واقف شود كه توسعه كشور در همه حوزهها بدون محقق شدن و شكلگيري احزاب امكان پذير نيست. آسيبشناسي نهاديه نشدن احزاب در ايران از آن جهت حايز اهميت است كه اگر بخواهيم مسير پيشرفت و رشد و توسعه را دنبال كنيم بايد به سمت كامل شدن و قوي شدن احزاب برويم. كشور پيشرفتهيي در دنيا وجود ندارد كه در آنجا احزاب نقش جدي نداشته باشند. در نظامي كه مبتني بر آراي مردم است بايد حتما نظام انتخاباتي پيوند روشني با قانون احزاب داشته باشد. احزاب ميتوانند بستر مناسبي براي انتخاب يك گزينه اصلح فراهم كنند اما بهدليل اينكه اين پيوند برقرار نشده شاهد انتخابهايي هستيم كه بعد از به قدرت رسيدن، ديگر در مقابل مردم پاسخگو نيستند.
اصلاح وضعيت موجود علاوه بر اقدامات دولتي نيازمند عزم فعالان و احزاب سياسي است. از آنجا كه بخش بزرگي از ضعف احزاب مربوط به فرهنگ سياسي كشور است، فعالان سياسي بيش و پيش از هركس ميتوانند در بهبود اوضاع كنوني مثمر ثمر واقع شوند. احزاب چه اصولگرا و چه اصلاحطلب بايد نگران اوضاع خود باشند. انتظار ميرود كه براي فعال كردن سيستم حزبي در كشور، خود احزاب بيش از آنكه منتظر تصميمات دولت باشند، براي تثبيت موقعيت خود تلاش كنند. فعالان سياسي بايد ارتباط خود را با مردم قويتر كنند و زمينه افزايش تاثيرگذاري خود را در تصميمات سياسي- اجتماعي فراهم كنند. از طرف ديگر، دولت، مجلس و سيستم قضايي و همچنين رسانه بايد توجه ويژهيي به بحث فعاليت احزاب مبذول دارند. ايران به عنوان كشوري مردمسالار و حايز عنوان جمهوري اسلامي لايق ساختار حزبي قدرتمند است. اما ساختار فعلي به هيچوجه در اندازه كشور ما نيست. نظام جمهوري اسلامي پس از انقلابي بزرگ تاسيس شد. اين انقلاب بزرگ در پي عدم توجه رژيم پهلوي به مردمسالاري رقم خورد و بنابراين يكي از مهمترين مطالبات مردم و انقلاب اسلامي، ايجاد و حفظ دموكراسي در كشور است. حاكميت احزاب بر فضاي سياسي از مهمترين لوازم و وسايل گذار به دموكراسي است و با توجه به هدف مردم از انقلاب ميتوان گفت فعاليت احزاب از لوازم حفظ انقلاب اسلامي است. كمترين اقدامي كه نهادهاي اصلي كشور، دولت، مجلس و قوه قضاييه ميتوانند در راه تحقق دموكراسي انجام دهند هموار كردن راه فعاليت حزبي براي فعالان سياسي است. گياه حزب را همان طور كه گفتم بايد حمايت و تغذيه كرد. اگر ساختار حزبي قوي و تنومند شود ديگر تحت تاثير جريانهاي گذرا و تغييرات سياسي دولتها قرار نميگيرد و در اين صورت هزينه فعاليت حزبي نيز بهشدت كاهش خواهد يافت.