نگاهي به مرثيهيي براي كتابسوزيها
فارغ از قيد و بندهاي قصهگويي
مهدي امامي
1- « مرثيهيي براي كتاب سوزيها » نام اجرايي هنري در قالب پرفورمنس آرت است كه از 20 دي تا 10 بهمن، در نگارخانه شماره يك فرهنگسراي نياوران در دو نوبت يك ساعتي اجرا ميشود. در اين اجرا هنرمنداني سرشناس همچون بابك حميديان، هانيه توسلي، نورا هاشمي، نيكوترخاني، نويد هدايتپور و مهدي احمدي به كارگرداني علي اتحاد و تهيهكنندگي مجيد رحيمي جعفري در كنار همديگر به ايفاي نقش ميپردازند. از ميان اين هنرمندان هانيه توسلي و مهدي احمدي اجراگران بخش ويديويي اثر هستند و مابقي اجراگران بخش زنده. مرثيهيي... تجربهيي متفاوت در حوزه هنرهاي اجرايي است كه با زباني فاخر و استعارهگون به جستوجويي تمثيل وار در لابهلاي تاريخ كتابسوزيها ميپردازد. ادامههاي متن فوق شرحي خرد هستند در جهت معرفي اين اثر متفاوت به علاقهمندان آثار تجسمي و اجرايي در ايران.
2- اثر چند رسانهيي مرثيهيي براي كتابسوزيها همان طوري كه از شيوه ارايهاش پيداست ادعا ميكند كه در ميان انبوه و دخالت مردم روي صحن گالري اجرا ميشود. در اين شيوه اجرايي، اثر فوقالذكر چونان مناسكي است كه با پيروي از الگوريتمهايي نانوشته كيفيتي آيينگونه را تجربه ميكند. مناسكي كه لااقل با توجه به پيشينه مذهبي جامعه ما قبلا در اشكال گوناگوني از قبيل تعزيهخواني يا مراسمي همچون زار تبلور تجربه شده است. مناسكي كه اصولا فارغ از قيد و بندهاي قصهگويي يا پايبندي روي اصل اساسي روايتپردازي است. در واقع چنين مناسكي فارغ از دلالتهاي ايدئولوژيكي آن همواره بستري است براي جمع شدن مردم و تامل در بازخواني دوباره واقعهيي تاريخي. در مورد شيوه اجرايي مرثيهيي... كه سراسيمه چنين مراسمي را لااقل از لحاظ فرم بازنمايي ميكند ما با خوانش تكههايي پراكنده از متون كهن پارسي مواجه ميشويم كه بدون در نظر گرفتن منطق توالي دستوپاگير اساسا و ابتدا از همه خود نفس قصه گفتن و وادار كردن مخاطب براي دنبال كردن آن را به زير سوال ميبرد. نمايش مرثيهيي... با توجه به عنوانش ميخواهد كه در نهايت و از كنار هم گذاشتن اين تكههاي روايي آن هم از زبان رسانههاي گوناگون به فاجعه تاريخي كتابسوزيها اشاره كند. اين اثر در واقع از سه بخش ويديو اينستاليشن، اجراي زنده و اجراي موسيقي زنده تشكيل شده است كه هر كدام از آنها به نوبه خود تلاش ميكنند تا بخشي از همين واقعه را بازنمايي كنند. راوياني كه از دل تاريخ بيرون آمدهاند تا مخاطبان امروزيشان را با آنچه بر سر نوشتههايشان آمده آگاه سازند. آنها در واقع مخاطبان ايستادهشان را با خود به خوابي عميق دعوت ميكنند تا اين گونه آشفتگيها و پيرانهسريهاي خودشان را با مدعوينشان قسمت كنند. در چنين وضعيتي مخاطبان بيش از آنكه صرفا نظارهگر تاريخ گذشتهشان باشند توامان نقش قاضياني بيطرف را نيز بازي ميكنند كه بايد در قبال اعمال سيستمهاي سركوب پيشاتاريخ خودشان داوري كنند.
3- بخش اول اجرا مربوط است به پخش ويديوهايي با دو راوي زن و مرد كه به صورتي گنگ و نامفهوم از آغاز اين ميهماني كذايي خبر ميدهند. سخنان آنها ملغمهيي است با زباني آركاييك از متوني شبيه به متون تمثيلي گذشتگان اين سرزمين. پس از اين بخش اجراگري مخاطبان را به طبقه دوم گالري هدايت ميكند. جايي كه انبوه مخاطبان اينبار با اجرايي زنده رودررو ميشوند. دو مرد و دو زن در دو سوي ميزي بزرگ نشستهاند و دو به دو با يكديگر سخن ميگويند. زنان خطاب به يكديگر و مردان خطاب به هم. زنان ميانديشند و مينويسند و مردان نوشتههاي آنان را ميسوزانند. كار به جايي ميرسد كه رفتهرفته زنان تحت تاثير قدرت و خواست مردان نوشتههاي خود را بيآنكه تقديمشان كنند، ميسوزانند. پايان كار نيز دقيقا آنجايي است كه يكي از زنان اجراگر به ديگري ميگويد كه ديگر چيزي براي نوشتن نمانده است و آنها حتي كلمات را نيز سوزاندهاند. واكنش زن اجراگر در قبال اين كار البته كه از جذابيتهاي كار است. او از جايش بلند ميشود و به سوي مخاطبان ميرود تا يكي از آنها را براي نوشتن چيزي دعوت كند. دعوتي كه البته با شوكه شدن مخاطب و عملا سكوت او توامان ميشود. او نيز بنا بر جو سنگين سكوتي كه بر همگان چيره شده خاموش ميماند تا اجراگر را تماما از سياه شدن كاغذي ديگر مايوس سازد. اينجاست كه آوازخوان شروع به خواندن رباعياي از خيام ميكند. رباعياي كه مضمونش ابراز اميدواري براي دميدن سبزهيي از دل خاك است. گو اينكه كارگردان كار اصرار داشته باشد كه همهچيز تمام نشده است. بلكه چيزهايي هستند كه حضور دارند و ديگران نميبينند. همچون كلماتي كه نوشته نشدهاند ولي حضور دارند. الفاظي كه در اذهان پنهاناند تا زماني كه روي كاغذها بيايند. جملهها شوند. سطرها بسازند و كتابها را روي كتابها انبار كنند.