• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3827 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۱ خرداد

شير تنها

مهرداد احمدي شيخاني

يكي از علايق من تماشاي فيلم‌هاي «راز بقا» است. همانطور كه از نام اين‌گونه فيلم‌ها برمي‌آيد، هر چه در آن مي‌گذرد، تلاش موجودات براي زنده ماندن است. اينكه هر روز از صبح تا شب و از شب تا صبح، بكوشند تا زنده بمانند و فردا روز از نو، تكرار همان چيزهايي كه ديروز گذشته و فردا دوباره همان‌هايي كه امروز اتفاق افتاده است.
فرق هم نمي‌كند شكار باشي يا شكارچي، همه فقط مي‌دوند تا زنده بمانند. اما در اين تلاش تكراري، گاهي يكي كرگدن است كه تنها سفر مي‌كند و به سختي و نفوذ‌ناپذيري پوستش متكي است و يكي مورچه است كه «چو بود اتحاد» پوست از تن هر جانداري خواهد كند. اما اين اتحاد فقط مختص به مورچگان نيست، خيلي كم پيدا مي‌شود جانداري در طبيعت كه پوست‌كلفتي و تنهايي كرگدن را داشته باشد و بي‌اعتنا به جماعت. شير هم كه باشي با همه ابُهت و يال و كوپال، براي شكار يك غزال تيزپا، متكي به حمايت گروه و كار جمعي هستي. بسيار كم ديده مي‌شود كه حتي يك شير، به تنهايي و كرگدن‌وار روزگار بگذراند و يك‌جورهايي اتكاي به جمع، مي‌شود همان «راز بقا»، كه اگر تنها بماني، به احتمال بسيار يا شكار مي‌شوي يا از گرسنگي مي‌ميري.
بارها چه در گفت‌وگوي با دوستان يا در همين يادداشت‌هاي سال‌ها، به اين نكته اشاره كرده‌ام كه خيلي وقت‌ها، ما جهان را بر اساس آرزوهاي‌مان تحليل مي‌كنيم و حتي خبرهايي كه اينجا و آنجا نقل مي‌كنيم، رنگ بوي آرزوها و عقايد ما را دارد. آنچه در ابتداي اين يادداشت گفتم، غير از آنكه به «راز بقا» شهره است، نام ديگري هم دارد،
«قانون جنگل».
خيلي وقت‌ها نيز آنچه در مناسبات جهاني و بين كشورها مي‌گذرد، بي‌شباهت به آنچه در بالا آمد نيست، هر چند همه ما دل‌مان مي‌خواهد چنين نباشد و بالاخره براي انسان شأن و منزلتي وراي حيوانات فرض مي‌كنيم و براي همين هم معاهدات و حقوقي براي انسان‌ها قايليم و از همه مي‌خواهيم كه اين حقوق را رعايت كنند، ولي هرچه هم كه بر انساني بودن مناسبات پاي بفشاريم، باز هم در اين ابتداي قرن بيست و يكم، آنچه در همين خاورميانه گذشته، بي‌شباهت به همين راز بقا و قانون جنگل نبوده است.
نابودي مرفه‌ترين كشور آفريقايي و تكه تكه شدن آن، طوري كه ديگر جز روي نقشه جغرافيا، در هيچ جاي ديگر نشاني از آن نيست. 600 هزار كشته و شش ميليون آواره، از كشوري كه تبديل به مدرسه شبانه‌روزي قاتلين شده است، يا آن كشوري كه زمينش مهد تمدن بود و به اسطوره‌هاي بين‌النهرينش مي‌نازيد و امروز نابود شده و به غارت رفته، يا آن يكي كه دوسال است بر سر فقيرترين مردم جهان بمب مي‌ريزد و هيچ كس هم نمي‌گويد بالاي چشمت ابرو است و تازه 110 ميليارد دلار ديگر هم قرار است اسلحه بخرد كه باز هم بر سر همان مردم گرسنه بمب بريزد كه احتمالا كاركردهاي جديد اين سلاح‌ها را بيازمايد، شايد چون اگر اين سلاح‌ها ايراد و اشكالي در كشتن آدم‌ها داشت، بتوان ايرادهايش را در اين آزمون 110 ميليارددلاري متوجه شد.
قطعا ما مدرن شده‌ايم، ولي راز بقا همان راز بقاست، فقط شكل و شمايلش مدرن شده است. قبلا چنگيز از كشته‌هاي نيشابور كله منار مي‌ساخت، امروز ولي بمب چنان مي‌تركاند، كه كله و منار با هم پودر مي‌شود. اين خاورميانه است، جايي كه بخواهيم يا نخواهيم، هيچ شباهتي به آرزوهاي ما ندارد و راز، همان راز بقا است.
مي‌گويند وقتي سپاه ابرهه به مكه رسيد، جد پيامبر اكرم براي گرفتن شترهايش به خيمه ابرهه رفت و در پاسخ به گفته او كه «من براي نابودي شهر تو آمده‌ام و تو به فكر شترهايت هستي؟» جواب داد «اين خانه صاحبي دارد كه خودش به فكر آن هست. من بايد به فكر شترهايم باشم». در اين خاورميانه‌اي كه يك مشاجره، به سرعت مي‌تواند به نزاعي خونين و جنگي فراگير تبديل شود، براي من هم آنچه وظيفه است، نوشتن و گفتن از منافع ملي كشورم است.
قبلا در همين ستون نوشتم كه دربررسي وضعيت ايران به دو نكته بايد توجه كرد:
1) ايران در خاورميانه است، در تحليل شرايط كشورمان از روي خاورميانه نپريم.
2) آنچه در همه ما به عنوان يك ويژگي موروثي جاري است، روح امپراتوري است كه هر بار و بعد از قرن‌ها، دوباره مفهومي جغرافيايي، با نام ايران را زنده كرده است.
امروز به سومين ويژگي كه با وجودي كه همه آرزو مي‌كنيم غلط باشد و شايد براي همين يا به آن اشاره نمي‌كنيم يا سريع از كنار آن رد مي‌شويم اشاره مي‌كنم:
3) ايران در اين منطقه تنها است. اين تنهايي هم دو دليل دارد. اول تفاوت زباني است. چه بخواهيم و چه نخواهيم، اين تفاوت زباني بين ما و تمام كشورهاي منطقه (غير از دو كشور) ديوار بلندي كشيده است. از آن دو كشور هم كه يكي سال‌ها پشت ديواري آهنين بوده و امروز هيچ مرز مشتركي با ما ندارد و آن ديگري هم كشوري دو زبانه است و آن ديوار در درون خودش هم ديواري خونين است. دليل دوم هم تفاوت مذهبي است.
آرزوي همه ما اتحاد بين مسلمان‌ها است و براي اين اتحاد، كم تلاش هم نكرده‌ايم، ولي همين كه سعي مي‌كنيم اين اتحاد برقرار شود، به نوعي نشان از «زخمِ گسست» دارد. ما براي خود تصوري از يك شير قايليم ولي آنچه واقعيت است و تلخ، اينكه اين شير تنها است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون