يك گفتوگوي متمايز از اصولگرايان
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
ماههاست كه اخبار خوشي از رقابتهاي سياسي در داخل كشور نميشنويم. وجود قدري از اين واقعيت در انتخابات غيرطبيعي نبود. انتخابات است و تيكه انداختن به يكديگر يا حتي پا رو خطي كردن و اتهام زدنهاي نادرست. بنابراين قابل هضم بود كه شاهد رفتارهاي نادرست باشيم، هرچند از اندازه مورد انتظار فراتر رفت. ولي پس از انتخابات انتظار داشتيم كه با تبريك بازندگان به فرد برنده بر گذشته و رقابتهاي انتخاباتي قلم كشيده شود و روزهاي آرامي را تجربه كنيم. صد حيف كه اين آرزو برآورده نشد و نامزد اصلي شكست خورده نهتنها اين اقدام عادي و معمول را انجام نداد، بلكه در كنار نامزد منصرفشان به حملات خود ادامه دادند. هرچند رييسجمهور منتخب نيز در برابر آنان بايد بيشتر خويشتنداري ميكرد. در نهايت اين اخبار و مواجهههاي نااميدكننده ادامه داشت تا اينكه گفتوگوي آقاي محمدرضا باهنر منتشر شد. او از نيروهاي اصلي جناح اصولگرا است كه به صورت عملي در دو انتخابات گذشته مجلس و رياستجمهوري نسبت به پيش از آن كمتر ايفاي نقش كرده است و حتي گمان ميرفت كه او و نزديكانش در جناح از اصولگرايان در حال رانده شدن به حاشيه هستند. به ويژه اينكه او با وجود سابقه طولاني در نمايندگي مجلس و حتي در مقام نايبرييس بودن آن، با ترفندي خاص از ثبتنام در انتخابات مجلس در سال 1394 پرهيز كرد و به نوعي ميتوان گفت اين رفتار اعتراضي هم بود.
مصاحبه آقاي باهنر ميتواند سرآغازي براي حضور سازنده سياسي جناح اصولگرا پس از رفتارهاي احمدينژاد و فرهنگ باقيمانده از آن دوره باشد. بيش از هر چيز بايد ادبيات آقاي باهنر را كه ادبياتي نرم و محترمانه و نيز سياستمدارانه بود ارج نهاد. ادبياتي كه به طور قطع بايد از طرف همه نيروهاي سياسي محترم شمرده شود زيرا ادبياتي است كه به آرامسازي فضاي سياسي كمك ميكند. در كنار ادبيات آقاي باهنر، بايد به برخي نكات گفتوگوي وي اشاره كرد؛ نكاتي كه ميتواند پايه و كلمه مشترك سياستورزي دو جناح يا همه كنشگران سياسي باشد.
نخستين مساله مهمي كه بايد اشاره كرد توجه آقاي باهنر به ناكارآمد بودن مناظرههاي انتخاباتي در صدا و سيما است. وي به درستي اشاره ميكند كه: «وضعيت مناظرههاي ما متاسفانه به سمتي ميرود كه مخاطبين توجهي به برنامهها ندارند و بيشتر اينگونه است كه چندنفر «حراف» آنجا باشند و از ميان آنها چه كسي بهتر ميتواند مچگيري كند، چه كسي ميتواند راحت پينگپنگ بازي كند يا اينكه چطور لوله كند و... مناظرهها در سال ٨٤ هم اين گونه بود. سال ٨٨ و ٩٢ هم همينطور بود. اين مسيري كه به سمت جلو ميرود، فكر كنم كه آخر و عاقبت خوبي نداشته باشد. منهاي بحث قضاوت روي افراد اين را ميگويم. اين مسير، مسير مطمئني نيست... در زمان انتخابات، شايد همه جريانها دنبال چهرهاي هستند كه ميزان رايآورياش بالا باشد. روي رايآوري هم خيلي از پارامترها اثر دارد. من باز تكرار ميكنم در اين فضايي كه ما جلو ميرويم، ميترسم كه در انتخابات رياستجمهوري ١٤٠٠ يك «حراف» انتخاب شود!... اين مسائل را بايد برايش فكري كرد. اين مسير، مسير عاقبت به خيري نيست. بايد صدا و سيما و رسانهها اين مسير را يك مقدار اصلاح كنند. ميخواهم بگويم كه خيليها ميتوانند بالقوه براي انتخابات ١٤٠٠ نامزد باشند.»
البته شايد اين مشكل تقصير نامزد خاصي نباشد. بلكه عموما ناشي از وضعيت ناكارآمد صداوسيما و ناتواني در اداره درست يك مناظره محتوايي و نيز ساختار غيرحزبي انتخابات است. نامزدها هم نميتوانند توافق كنند كه در مورد مسائل حاشيهاي و غيربرنامهاي وارد نشوند. چون هر نامزدي كه دستش از ايده و برنامه خالي باشد، ترجيح ميدهد كه به اتهامزني بپردازد و ديگران هم طبعا پاسخ او را خواهند داد. البته اتهامزنيها در مناظرات انتخاباتي به لحاظ رايآوري از مردم براي اتهامزننده اثر منفي داشت، ولي در هر حال مانع از بحث و گفتوگوي موثر درباره برنامههاي نامزدها شد.
نكته مهم ديگر تاكيد آقاي باهنر بر پرهيز از تندروي و نيز حمايت از دولت بود. «من تصورم اين است كه در دو سوي جريان يك عده تندرو هستند كه ميخواهند فضا را تند نگه دارند و تندترش كنند و من اين را به مصلحت استقرار دولت و رسيدن به اهداف نظام نميدانم. من گفتهام كه الان ديگر موفقيت دولت را موفقيت نظام ميدانم. شايد تا چند روز قبل رقيبمان بود اما امروز حتي آنهايي كه اعتقاد دارند دولت ضعيف است، بايد همراه آن باشند و كمك كنند.» اگر همه نيروهاي منتقد دولت، ضمن حفظ مواضع انتقادي خودشان اين نگاه به دولت را ميداشتند، در اين صورت سطح تنشها بسيار پايين ميآمد و آرامش برقرار ميشد. آرامشي كه براي رسيدن نيروها به تفاهم ملي از هر چيز ديگري ضروريتر است. تاكيد بر عبور از چهرههاي كاريزماتيك و تشكيلات يا حركتهاي فردمحور نيز ديگر نكته مهم اظهارات آقاي باهنر بود. «اگر قرار باشد براي آينده فكري شود، بايد بگويم كه ديگر دوران چهرههاي كاريزماتيك در سپهر سياست در حال تمام شدن است و بايد «ساختار»، جايگزين اين نگاه شود.» انتخابات نشان داد كه هر چند فرد مهم است ولي همهچيز نيست. افراد در ذيل تشكيلات حزبي و سياسي است كه ميتوانند كارآمدي داشته باشند. و الا با رفتارهاي خودسرانه و شخصي خود يك جناح را با فقيرتر كردن سياست به عقب خواهند برد. با گذشت 40 سال از انقلاب وقت آن رسيده است كه هر دو جناح اصلي كشور خود را در قالب تشكيلاتي فراگير و مردمي و داراي برنامه، سازماندهي كنند و از طريق اين سازمانها با يكديگر رقابت كنند. تحليل آقاي باهنر از موضوع سهمخواهي از كابينه و دولت نيز بسيار واقعبينانه است. ايرادي ندارد كه هر گروه سياسي سعي كند افراد نزديك به خود يا كمتر مخالف خود را وارد كابينه كند ولي اين كوشش نبايد به تقابل يا زمينگير شدن رييسجمهور در امر انتخاب وزرا يا فرآيند كسب راي اعتماد آنان شود. اميدواريم اين نوع ادبيات و مفاهيم در سپهر سياسي ايران جايگزين ادبيات تخريبي موجود شود.