مروري بر وضعيت سالنهاي سينما در استانها
خداحافظ چراغهاي روشن سينـما !
حتي اگر طرح اكران فيلم در مراكز استانهاي مختلف كشور طرحي آزمايشي بوده باشد، اكثر شهرها به خصوص كلانشهرها و سينماگرانشان از اين امتحان سربلند بيرون آمدند و حداقل دستاورد اين اقدام آن بود كه بار ديگر مسوولان به فكر سر و سامان دادن به وضعيت سينماهاي خود افتادند
پري اشتري/ يادش به خير باشد روزهايي كه امسال با يك جمله ساده و بدون هيچ كوچكترين توضيح قانعكنندهاي براي «شهرستانيها» به يك خاطره تبديل شدند. فقط يك سال گذشت و روزهاي روشن سينماي شهرستانها به تاريخ پيوستند.
سال گذشته وقتي خبر اكران برخي فيلمهاي جشنواره فجر در 30 استان ديگر غير از تهران، از جمله تبريز، منتشر شد، نگاهها بار ديگر به سوي سينماهاي متروك شهر چرخيدند و استقبال چشمگير اقشار مختلف سني و اجتماعي از اين اقدام، نشان داد كه با وجود تمام مشكلات، با وجود امكانات نامناسب، با وجود صندليهاي شكسته و بخاريهاي كمجان و...، كه هر انسان عاقلي را مجاب به فيلم ديدن در خانه ميكند، هنوز هم يك چشمِ دلِ اين مردم به سوي تماشاي فيلم روي پرده نقرهاي است.
سينماها پس از گذشت بيش از يك دهه، بار ديگر آغوش خود را روي مهمانان قديمي خود باز كردند. اهالي فرهنگ و هنر، وقتي كه جشنواره فيلم فجر در پايتخت در حال برگزاري بود، بار ديگر در شهر خود كنار هم جمع شدند و تا حدودي توانستند خود را با يكي از مهمترين اتفاقات هنري كشور خود همسو و همراه احساس كنند. بازار نقد و بررسي و نظرخواهي چنان گرم بود كه تاريخ فرهنگ معاصر سالها بود كه اين گردهماييها و بحثها را به دست فراموشي سپرده بود. بار ديگر سلام سينما! سلام روزهاي خوب فيلمهاي نقرهاي! سلام روزهاي دورِ بليت خريدن از گيشههاي شيشهاي!
مردمان جالبي هستيم ما، با مديراني جالبتر. مديراني كه حافظه بلندمدتشان بهشدت لنگ ميزند و برنامهريزيهايشان فاجعه است. مسوولاني فرهنگي كه تصميمي را اتخاذ ميكنند و هفتهها به خاطر گرفتن اين تصميم خوب و درست در راس اخبار سايتها و روزنامهها قرار ميگيرند و تا مدتها در هر مصاحبهاي به اين برنامه افتخار ميكنند و در مقابل هر اعتراض اين اقدام را بر سر هر معترضي ميكوبند اما پس از گذشت تنها يك سال، فراموش ميكنند كه چه تمجيدهايي از اين طرح ارايه داده بودند و با گفتن فقط يك جمله و بدون هيچ توضيح قانعكنندهاي ميگويند: اكران فيلمهاي جشنواره فيلم فجر در شهرستانها، امسال امكانپذير نيست چرا كه اين امر نيازمند تامين اعتبار است!
به همين سادگي! بيهيچ توضيحي در اين خصوص كه در عصر دوربينهاي ديجيتال كه فيلمها ديگر از چارچوب محدودكننده نگاتيو خارج شده و ارسال يك فيلم با كيفيت عالي به سادگي به وسيله يك فلش مموري يا DVD قابل انتقال به دورترين نقاط ممكن هستند، اكران فيلم در شهرستان چه هزينهاي ممكن است تحميل كند. آيا سال گذشته برخي مراكز استانها با درآمد حاصل از همين طرح، سينماهاي قديمي خود را تجهيز نكردند؟
آيا در يكي ديگر از مراكز با همين درآمدها سالني به سالنهاي شهر افزوده نشد؟ آيا غير از اين است كه استقبال مردم از تماشاي فيلم در سينماها، بار ديگر گيشهها را رونق داد؟
چرا كارگردانان و تهيهكنندگان محترم براي اكران فيلمهايشان در شهرستانها رغبت نشان نميدهند و چرا در قبال اين حركت فرهنگي توقع دريافت هزينه دارند؟ آيا غير از اين است كه با اين طرح فيلمهاي ساخته شده مخاطبان بيشتري جذب ميكنند؟ يك فيلم بيشتر از ديده شدن توسط افراد مختلف از طيفهاي سني، اجتماعي و فرهنگي مختلف به چه چيزهاي ديگري نياز دارد؟ چرا وزارت ارشاد كه در هر زمينهاي از محتواي فيلمنامه گرفته تا نحوه ساخت فيلمها اظهارنظر ميكند اما نميتواند تهيهكنندگان را به چنين حركت سادهاي كه هيچ ضرر وزياني را به فيلم و دستاندركاران آن تحميل نميكند، ملزم كند؟
حتي اگر طرح اكران فيلم در مراكز استانهاي مختلف كشور طرحي آزمايشي بوده باشد، اكثر شهرها به خصوص كلانشهرها و سينماگرانشان از اين امتحان سربلند بيرون آمدند و حداقل دستاورد اين اقدام آن بود كه بار ديگر مسوولان به فكر سر و سامان دادن به وضعيت سينماهاي خود افتادند.
در بحبوحهاي كه دنيا كلانترين درآمدهاي خود را از صنعت سينما كسب ميكند، در روزگاري كه همه جا با وجود برخورداري از پيشرفتهترين امكانات صوتي و تصويري هنوز هم سينماها شبانه روز و بيوقفه در حال پذيرايي از علاقهمندان به فيلم و سينما هستند، در شرايطي كه در همين مرز و بوم هر روزه جوانان بسياري به جرگه فعالان و علاقهمندان به فيلم و سينما در حوزههاي مختلف بازيگري، فيلمسازي و... وارد ميشوند و به جرات ميتوان گفت كه تاكنون درخشانترين استعدادهاي هنري و فرهنگي از همين شهرستانها ظهور كردهاند، ناديده گرفتن سهم شهرستانيها در چنين واقعه هنري مهمي، بيانصافي محض است.
اكران چند فيلم آن هم نه به انتخاب مديران يا اهالي سينماي شهرها بلكه با تصميم قاطع خودگردانندگان جشنواره در تهران، در چند سانس و در چند سينما، سادهترين حق غيرپايتختنشينان است كه آن هم با جملهاي ساده بيآنكه نيازي به توضيح بيشتر احساس شود ناديده گرفته ميشود. همه اينها در حالي است كه شهرستانها در تمام طول سال از تمام وقايع فرهنگي و هنري، مثل اكران فيلمهاي «هنر و تجربه» كه در تهران اتفاق ميافتد به دورند و به كلي ناديده گرفته ميشوند به جز بعضي شهرها كه گهگاه ميزبان برخي جشنوارهها ميشوند و بس، كه متاسفانه كلانشهر تبريز در اين حوزه نيز سهمي ندارد.
به هر حال آشتي مردم با سينما در شهرهاي مختلف كشور بيشتر از يك سال طول نكشيد و مسلم است كه با چنين برنامهريزيها و سياستهاي غيرفرهنگي نميشود گامي براي تمركز زدايي فعاليتهاي پايتخت و سهيم كردن شهرستانهاي ايران در حركتهاي فرهنگي و هنري برداشت. به اصطلاح «شهرستانيها» هم خودشان بروند و فكري به حال علايق خود بكنند. يا متحمل هزينههاي كم وزياد شده به تهران بروند و فيلمهاي فجر را ببينند يا در شهر خود نشسته و به شنيدن و ديدن خبرهاي كوتاه جشنواره از برنامه هفت بسنده كنند.