هنر و زندگي ايراني در موزه ملك
رضا دبيرينژاد*
موزه و هنر دو پديده بههمتنيده هستند كه از آغازين موزهها ميتوان تجلي هنر را در آنها شاهد بود. هنر تنها در موزهها جاي نميگيرد بلكه موزهها هنر را روايت ميكنند و به ما نشان ميدهند كه هنر چيست و چه معنايي دارد. هنر پديدهاي به شمار ميآيد كه به تجلي مهمي از فرهنگ تبديل شده است. جنبههاي گوناگون فرهنگها و جوامع بر آن اثر گذاشته، موجب شدهاند هنر نزد هر قوم و ملت ويژگيهاي خاص خود را داشته باشد. همين ويژگيها، هم هويت آن جامعه را ميسازند، هم ارزشهاي آنان را روايت ميكنند. هنر در فرهنگ ايراني بر پايه ويژگيهاي تاريخي استوار شده است. با نگاهي به ميراث هنري ايرانيان، نگرش آنان را به هنر ميتوانيم دريابيم. هنر براي مردمان اين سرزمين، پديدهاي جدا از زندگي و جنبههاي گوناگون آن نبوده، از اينرو همواره جنبهاي كاربردي داشته است. ايرانيان همچنين كوشيدهاند با هنر، جهان زيستشان را تزيين كرده، زيبايي بخشند. آنان سقف خانه و زمين زير پايشان، يا سفره خوراكشان را به گونهاي با هنر پيوند دادهاند كه شگفتي همگان را برميانگيزد. جهان اين مردم با شاعرانگي پيوند دارد و هنر به بهرهگيري از اين ويژگي، خانه ايراني را گونهاي شاعرانگي ميبخشد. هنر ايراني در دوره اسلامي با روايت نيز پيوند دارد و اينچنين به بستري براي روايت داستانهاي مذهبي و ملي بدل ميشود. باورهاي مذهبي و آيينها همواره با ايراني همراه است و او آنها را با هنرهايش درهم ميآميزد و پيوند و تاثيري دوسويه ميان آنها برپا ميكند. تاريخ و روابط فرهنگي نيز بر دگرگوني هنرهاي ايراني اثرگذار بوده است. اينگونه هنرهاي ايراني در گذار تاريخ هيچگاه ثابت نمانده و همواره در حال دادوستد فرهنگي بودهاند. زندگي ايراني در حقيقت در پرتو تاريخ، مذهب و ارتباطات فرهنگي دگرگوني مييابد و اين دگرگونيها بر شيوه و ابزار زندگي او همچون هنرهايش اثر ميگذارد. ايران و ايراني كه از تنوع فراوان و گسترده قومي و طبيعي بهره برده است، ابزارها و مصالحي بسيار در اختيار دارد تا گنجينهاي متنوع بسازد؛ گنجينهاي كه ميراث هنري و سبك زندگي او را متاثر از تجربيات و جنبههاي مختلف، شكل ميدهد. ايراني از ديرباز -از آن زمان كه بر پهنه جاده تاريخي ابريشم به تجارت ميپرداخت و ارمغانهاي فرهنگي ميآورد، تا ديگر زمان كه با رهآوردهاي نوين غرب روبهرو شد- همه تجربهها را با زندگي خود آميخت و در كنار هم نهاد؛ اين همنشيني آنچنان پيوند استواري يافت كه رفتار ويژه خود را پديد آورد و به ضربالمثل تبديل شد. تاريخ، دورههايي گوناگون دارد كه هريك با نشانههاي هنري و روايتهايشان شناخته ميشوند. تاريخ همچنين با همه فرازها و فرودهايش، بر هنر و زندگي مردم تاثير بسيار گذاشته است. موزههاي ايراني از آغاز پيوند ناگسستني با هنر داشتهاند و آثار هنري مختلفي را در خود جاي دادهاند اما بيشترين توجه موزهها به تفكيك هنرها از هم و رسيدن به نگاهي تخصصي به آثار هنري بوده است. در اين ميان موزه حاج حسين آقا ملك كه هشتاد سال پيش به همت شخصي اين واقف و با نيت ترقي معارف ملت ايران وقف ميشود، از تنوع آثار مختلفي برخوردار است كه همگي در زندگي فرهنگي ايراني جاي داشتهاند و حالا همگي در يك موزه قرار دارند. همنشيني اين آثار در يك مجموعه اين فرصت را فراهم ميآورد تا همه آنها با هم در يك مجموعه ديده شود. در واقع موزهاي كه در تداوم سنتهاي ايراني و بر پايه تجربيات فرهنگي بنيانگذار آن شكل گرفته است اين امكان را دارد كه هنر را در بستر سنتها و كاربردهاي اجتماعي آن ببيند. اين موزه اكنون در بازنگري خود نمايشگاهي دايمي با نام هنر و زندگي به وجود آورده است تا هنر ايراني را در قابي نو ارايه كند. قابي كه هنرهاي گوناگون را در كنار هم قرار ميدهد تا بتوان روابط بيناژانري آنها را اشاره كرد و حتي آثار فراتر از تفكيك تاريخي بتوانند گفتوگويي درزماني را پديد آورند. نمايشگاه دايمي هنر و زندگي در موزه ملك يك تجربه جديد براي همه موزههاي ايران است تا تلاش كنند به روايت از درون فرهنگ ايراني از دستاوردهاي فرهنگي ايران دست يابند. نمايش آثار گوناگون موزهاي، كه هر يك روايتي از هنر و زندگي ايراني در خود جاي دادهاند، فرصتي فراهم ميآورد تا منظومه فرهنگ و هنر ايراني- اسلامي را از دريچهاي نو به تماشا بنشينيم.
*رييس موزه ملك