عيدانه كتاب؛ بيمها و اميدها
هادي حسينينژاد
از زماني كه طرحهاي حمايتي خانه كتاب با طرحي به نام «كتابفروشي به وسعت ايران» كليد خورد، حدود سه سال ميگذرد و تاكنون دو تابستانه، دو پاييزه و سه عيدانه كتاب برپا شده است كه آخرين دوره آن به نوروز امسال بازميگردد؛ طرحي كه روز 22 اسفندماه كار خود را آغاز كرد و روز 15 فروردين ماه خاتمه يافت.
در اين بازه سهساله و به فراخور هر طرح، يادداشتها و گزارشهايي را در رسانههاي مختلف به انتشار رساندهام كه بنمايه كلامشان، غيرقابل مقايسه بودن ميزان يارانه تخصيص يافته به اين طرحها در مقابل يارانههايي كه قريب به 4 دهه و در انحاي مختلف به مراكز نشر اختصاص يافته، بوده است؛ از اعطاي وامهاي كلان گرفته تا ارايه سوبسيد كاغذ و همچنين برپايي نمايشگاههايي كه به ناشران اجازه ميدهد با دورزدن حلقههاي فروش زنجيره نشر، در مقام فروشنده كتاب ظاهر شوند.
آخرين بار؛ در زمان مديرعامل قبلي خانه كتاب و در نشست خبري يكي از طرحهاي پيشين بود كه با محاسبه سهم تقريبي و ميانگين هر كتابفروش از ميزان يارانه طرحهاي تخفيفي، به اين عدم توازن اشاره كردم و حالا با اتمام سومين طرح عيدانه كتاب هم ميشود اين محاسبه را انجام داد:
مطابق با اطلاعات منتشر شده از سوي موسسه خانه كتاب، 793 كتابفروشي عضو عيدانه كتاب توانستند با لحاظ كردن ميزان يارانه تخصيص يافته (كه سقف دو و نيم ميليارد براي آن در نظر گرفته شده بود) در فاصله زماني طرح (23 روز) 12 ميليارد و 700 ميليون تومان كتاب بفروشند. اين يعني سهم ميانگين فروش هر كتابفروش در اين طرح، حدود 16 ميليونتومان بوده است. حالا اگر سود متوسط و معمولِ 25 درصدي هر كتابفروش از فروش هر كتاب را درنظر بگيريم، به طور متوسط هر كتاب فروش به موجب اين طرح 4 ميليون تومان سود كرده است. اين را هم بگويم كه اگرچه به دليل تعريف سقف 100 هزارتوماني براي هر مشتري، احتمال خريدهايي بيشتر از اين سقف كه در محاسبات لحاظ نشده نيز وجود دارد اما بگذاريد با اين واقعيت كه برپايي اين طرح، دليل اصلي تمام مراجعات وفروشها نيست و بسياري از مشتريان، بنا به عادت هميشگي در اين ايام به كتابفروشيها مراجعه كردهاند، آن احتمال را خنثي بگيريم. درآمد 4 ميليون توماني را به تعداد روزهاي طرح تقسيم ميكنيم و سوال اينكه: آيا سود متوسط روزانه 174 هزارتومان براي هر كتابفروشي، سود قابل توجهي قلمداد ميشود؟ درست است كه اين رقم، متوسط سود كتابفروشان بوده و طبعا فروش بخشي از كتابفروشان عضو، به مراتب بيشتر از اين رقم بوده اما آيا حمايت دو و نيمميلياردي در قالب يارانه در اين طرح كه تقريبا همين ميزان آورده را براي چرخه كتابفروشيهاي كشور به ارمغان ميآورد، در قياس با يارانهها و بودجههايي كه صرف برپايي نمايشگاههاي كتاب؛ خصوصا نمايشگاه كتاب تهران ميشود، رقم قابل توجهي است؟ اگر هر سه طرح عيدانه، تابستانه و پاييزه را هم در نظر بگيريم و آورده مورد اشاره را ضرب در سه كنيم چطور؟ آيا تنها با يارانه 20 تا 30 ميلياردي بنهاي الكترونيكي كه معمولا در هر دوره نمايشگاه كتاب تهران توزيع ميشود و چنانچه گفته شد، با دور زدن حلقههاي فروش؛ مستقيما به جيب ناشران ميرود، برابري ميكند؟
تقويت كتابفروشيهاي واقعي كشور كه تعدادشان شايد از مرز هزار عدد هم بيشتر نباشد، يكي از رويكردهاي مثبت وزارت فرهنگ و به تبع آن موسسه خانه كتاب در سالهاي اخير بوده و طرحهاي فصلي عيدانه، تابستانه و پاييزه كتاب هم مانند ارايه تسهيلات براي تاسيس و نوسازي كتابفروشيها، قدمهاي مثبتي در اين مسير برآورد ميشوند اما هر طوري كه به اين معادله نگاه كنيم، اين يارانهها و بودجههاي ناچيز نميتواند بستر اصلاح و ترميم پيكره نامتوازن نشر در كشورما كه به قلت كتابفروشيها و كثرت ناشران انجاميده را فراهم كند. البته كتابفروشان كشور به هر تقدير و به همين ميزان هم از توجه سياستگذاران و مديران فرهنگي ابراز رضايت و خوشحالي ميكند اما خوشحالي از اين حمايتهاي حداقلي ميتواند دو معنا داشته باشد: نخست اينكه سود متوسط و ناچيز روزانه 174 هزار تومان هم براي كتابفروشان كشور، «كاچي به از هيچي» است كه مايه ناراحتي و نگراني خواهد بود و دوم اينكه شايد كتابفروشان به آشتي تدريجي و قدم به قدم جامعه با كتاب و كتابفروشي و كتابخواني اميد بستهاند. با اين اوصاف شايد اصطلاح «بيم و اميد»، دقيقترين تعريف از حال و روز كتابفروشان باشد.
روزنامهنگار