• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4076 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۹ ارديبهشت

يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد/ آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

«خانه پدري» چند مي‌ارزد؟

سيدمحمد بهشتي

در توصيف كشتار سپاهيان تيمور در سده هشتم در اصفهان، خواندمير تعبير جالبي به كار برده است: «در اصفهان غير از زنده‌رود كسي زنده نماند!» زنده‌رود تاريخ طولاني‌اي را مشاهده كرده. از كشتارها و غارت‌هاي بسياري جان به در برده. منظر پادشاهان بزرگي بوده. تا اصفهان بوده زنده‌رود هم بوده و شايد بهتر است بگوييم زنده‌رود اصفهان را اصفهان، نصف جهان، كرده. بدين اعتبار زنده‌رود «زمين» نيست «زمينه» است. همان طور كه دماوند «زمينه» است؛ زمينه به بند كشيدن ضحاك، آشيانه سيمرغ. «زمينه» زميني است كه در بوته روزگاران، كدورت‌هاي مادي و طبيعي آن زدوده و حيثيت معنايي‌اش باقي مانده است. «زمينه» زميني است كه محمل روايت‌ها شده. زمين در ملكيت اشخاص است و «زمينه» ميراث و سرمايه اهل يك فرهنگ. زمين قابل خريد و فروش است و «زمينه» غيرقابل معاوضه. ارزش زمين را بازار تعيين مي‌كند و ارزش زمينه را روزگار. زمين مشتي خاك است كه به ما تعلق دارد و «زمينه» همان «سرزمين» است كه ما به آن تعلق‌ داريم. زمينه «جايي» بودن «جايه‌است». خانه پدري هر كدام از ما براي خودمان نه صرفا يك قطعه زمين با ارزش ريالي معين كه «جايي» است. اما سيطره سوداگري ميل دارد همه‌چيز را كمي و قابل معاوضه كند. لذا سوداگران ميل به فراموشي معاني دارند تا بتوانند زمينه را به زمين فرو بكاهند و آن را كالا كنند. اينكه جايي براي ما خانه پدري است براي بنگاه‌هاي معاملات املاك فقط امري دست‌وپاگير است. آنان سعي مي‌كنند ما از «زمينه» بودن خانه پدري‌مان صرفنظر كنيم و باور كنيم كه اين هم يك قطعه زمين مثل بقيه زمين‌هاست. تا زماني كه يك مكان «جايي» است سوداگران مستاصلند. همه‌چيز بايد «ناچيز» و همه جا بايد «ناكجا» شود تا سيطره سوداگري محقق شود. كشمكش ميان زمين و زمينه وقتي منجر به تفوق زمين شد، آسمان را از زبان ما گرفت و آن را مغشوش، مضطرب و زميني كرد.

از زماني‌كه زبان‌مان دچار اضطراب شده، همه ما مبتلاي به معيارهاي سوداگري شده‌ايم. رفتار ما با زاينده‌رود در چند دهه اخير آيا جز اين است كه آن را چون حجمي از آب ديديم كه مي‌تواند دستگاه‌هاي خنك‌كننده صنايع فولاد و آهن ما را كار بيندازد. نه فقط زاينده‌رود، بسيارند زمينه‌هايي كه از زمينه‌بودن‌شان صرف‌نظر كرديم. با اين حال هرقدر ذهن سوداگر و نسيان‌زده ما ميل به فراموشي معاني دارد و مي‌خواهد «زمينه» بودن را در پشتِ حجاب «زمين» پنهان كند، اما باز هم در لحظاتي حجاب ماديت از روي برخي جاها كنار مي‌رود و «زمينه» بودن خود را آشكار مي‌كند. اگر خشكي زاينده‌رود اهل اصفهان را افسرده و پريشان مي‌كند و بازگشت دوباره آب، ديدگان آنان را‌ تر مي‌كند و جمعيت كثيري را به كناره رود مي‌كشاند، صرفا به خاطر كم شدن حجمي از آب نيست، خشك شدن زاينده‌رود ما را با خلئي معنايي مواجه مي‌كند؛ پنداري پاره‌اي از وجودمان گم شده. در اين لحظه است كه ما ملتفت ارزش زمينه‌اي آن مي‌شويم. تقليل دادن زاينده‌رود به هزاران رود بي‌نام و نشان ديگري كه چيزي نيستند جز حجمي از آب، مثل اين است كه روزي تصميم بگيريم نوروز را بفروشيم. پيداست كه خيالش هم مضحك است. نوروز را نمي‌شود نقد كرد. همان طور كه دماوند را نمي‌شود فروخت. هرچند ارزش و معناي همه اينها را مي‌توان ناديده گرفت.

اما با ناديده‌گرفتن معاني چيزي از ارزش زمينه‌ها كاسته نمي‌شود چراكه زمينه‌ها همچون گنج‌هايي‌اند كه محجوب شدن‌شان آنها را از زير دست و پاي نسيان ما حفظ مي‌كند و اين ماييم كه بي‌بهره مي‌شويم. از دست دادن مختصات معنايي، «زندگي» را به «زنده بودن» فرومي‌كاهد چرا كه زندگي امري معنايي است. ما با فروختن زمينه‌ها در واقع به زندگي‌مان چوب حراج مي‌زنيم و حواس‌مان نيست كه به خاطر ميل ناخودآگاه‌مان به زندگي معنادار، در ازاي اين خسران شروع به ايجادِ زمينه‌هاي اعتباري و بهتر است بگوييم تقلبي مي‌كنيم. زمينه‌هاي اعتباري چيزي نيست كه تاريخ پديد آورده باشد. آنها حاصل تصميم عده محدودي از آدم‌ها و در تاريخي مشخص است. زندگي در زمانه و زمينه‌هاي اعتباري، مثل فروختنِ زر و سيم به بهاي به دست آوردن پول سياه است. هرقدر كه در اين معامله پول سياه گيرمان آمده باشد باز هم بازنده‌ايم. زر و سيم چيزي نيست كه با اراده و تصميم جمعي از ارزش بيفتد؛ ارزشش ذاتي است. اما پول سياه هر لحظه ممكن است از اعتبار ساقط شود و زندگي ما را نيز از ارزش بيندازد.

در عوض براي زندگي كردن و خوب زندگي كردن، كافي است زمينه‌ها و جايي بودن‌ها را به ياد بياوريم. جايي بودن باطل‌السحر سوداگري است. اصلا لازم نيست جايي را جايي كنيم. جايي شدن هر جا از يد اراده ما و عمر ما خارج است. خوشبختانه در سرزميني كهن زندگي مي‌كنيم كه هيچ جايش نيست كه بالاصاله «جايي» نباشد. كافي است از جايي بودن‌ها و كسي بودن‌ها و چيزي بودن‌ها غبارروبي كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون