مطالبه جوانانه، ابرام خردمندانه
سيد فريد موسوي
براي من و همنسلانم كه بخش عمدهاي از فعاليت سياسي و اجتماعي خود را مرهون فضاي ايجاد شده پس از انتخابات دوم خرداد سال 76 ميدانيم، سالگشت آن انتخاب تاريخي همواره خاطرهساز است. اتفاقي چنان بزرگ و تاريخساز كه ميشود بسيار دربارهاش نوشت و از زواياي مختلف به آن پرداخت و از نتايج و كاميابيها و ناكامرواييهاي پديده اصلاحات به عنوان محصول آن انتخاب تاريخي گفت؛ چنان كه تاكنون بسيار گفتهاند و بسيار شنيدهايم. اما آنچه دوم خرداد را براي من - و احتمالا غالب همنسلانم- متمايز ميكند ورود و حضور نسلي از جوانان به عرصه تاثيرگذاري بر ساخت سياسي كشور است كه در دوران پس از انقلاب اسلامي بالنده شدند. در واقع پديده دوم خرداد حاصل اولين كنش اجتماعي سياسي جدي جواناني بود كه تمام يا بخش عمده عمر خود را بعد از شكلگيري نظام مقدس جمهوري اسلامي گذرانده بودند و ...
در اولين بروز اجتماعي خود، به صورتي فراگير و در ابعادي ملي، اصلاحات درون چارچوب سياسي كشور را به مدرنترين و ستودنيترين شكل ممكن – از طريق صندوقهاي راي– مطالبه كردند. دوم خرداد بيش و پيش از هر پارامتري، متاثر از اراده جواناني بود كه در دنياي امروزين آموخته بودند كه با استفاده از ظرفيتهاي دموكراتيك، خواست خود را به مدنيترين شكل ممكن، خلعت تحقق بپوشانند. نسلي كه دوم خرداد 76 را خلق كرد در تمام 20 سال گذشته با وجود همه بيمهريها و جفاهايي كه ديد به آرمان اصلي دوم خرداد يعني اصلاحات دروني و به روش پايهاي خلق آن حماسه يعني تكيه بر ظرفيتهاي دموكراتيك و مسالمتآميز وفادار مانده است و كماكان- و البته بيذرهاي عقبنشيني- مطالبات خود را به همان روش و در همان قالب خردمندانه پيگيري ميكند و بر آن ابرام دارد. نسلي كه در شور عنفوان جواني فرآيندي عميق به نام اصلاحات را در كشور پايه گذاشت، اكنون كولهباري از تجربه فراز و نشيبهاي 20 سال اصلاحطلبي مستمر را اندوخته دارد. اين نسل حالا در آستانه پختگي و كمال ميانسالي به خوبي قادر است حامل پيام اصلاحات و پيشبرنده آن آرمانها باشد. باور كنيم كه وقت آن است كه در كالبد اصلاحطلبي خوني تازه تزريق شود و به نسلي كه دوم خرداد 76 را ساخت و پايهگذار اصلاحطلبي نوين ايران شد، اعتماد كنيم.