نقد دكتر مهديس كامكار، روانپزشك بر درمان نازايي با رحم اجارهاي
وقتي فقط 9 ماه مادر باشي
حميدرضا خالدي
«رحم اجارهاي» يكي از راهكارهاي درمان ناباروري است كه از سوي جامعه پزشكي در جهان مورد استفاده قرار ميگيرد اما اين روش نيز، مانند ساير روشهاي درمان ناباروري، ابعاد چالشبرانگيز مختلفي دارد. از وجوه شرعي و پزشكي تا ابعاد رواني آن. حقيقت اين است كه هم مادري كه 9 ماه از لخته تا جنيني كامل را در رحم خود نگه ميدارد تا تبديل به نوزادي شود و آن را تقديم خانوادهاي كند و هم مادري كه خواهان فرزند است، هر دو ممكن است با بيماريهاي مختلف روحي _ رواني بعد از تولد و تحويل فرزند مبتلا شوند و اين موضوع به دغدغهاي براي آنها بدل شود. زني كه رحم اجارهاي داشته به خاطر مدت زمان طولاني بودن با فرزندي كه در شكم داشته و مادر خواهان فرزند نيز به خاطر اينكه ممكن است روزي وي را از دست بدهد يا حتي به دليل اين مساله كه اين نوزاد در رحم خودش پرورش پيدا نكرده، هر دو ميتوانند با چالشهاي روحي و رواني فراواني روبهرو شوند. دكتر مهديس كامكار، روانپزشك نيز با تاييد اين چالشها، تاكيد ميكند كه مراكز ناباروري بايد تيمهاي روانشناسي براي حمايت از زناني كه خواستار استفاده از اين روش هستند، داشته باشند ضمن آنكه وزارت بهداشت نيز بايد نظارت بيشتري در اين مقوله داشته باشد. در ادامه گفتوگوي با دكتر مهديس كامكار را در زير ميخوانيد.
الان سالهاست كه در علم پزشكي با پديده جديدي به نام رحم اجارهاي مواجه هستيم. موضوعي كه گرچه با چالشهاي زيادي روبهرو شده است اما همچنان به عنوان يكي از راهكارهاي بچهدار شدن مورد توجه است. اما گذشته از موضوعات پرحاشيه پزشكي در اين مورد، بسياري بر اين باورند كه رحم اجارهاي ميتواند از لحاظ رواني و روحي نيز چالشبرانگيز باشد. يعني به هر حال زني كه 9 ماه جنيني را در رحم خود پرورانده ممكن است حس مادري به اين كودك پيدا كند يا برعكس، زني كه خواستار بچه است ممكن است به اين دليل كه بچه در رحم فرد ديگري پرورش پيدا كرده، دلزده و افسرده شود و در نگهداري و بزرگ كردن فرزند با تعارضهايي روبهرو شود. نظر شما چيست؟ به نظر شما ممكن است فرآيند تولد نوزاد از طريق «رحم اجازه»اي باعث بروز مشكلات روحي و رواني براي زنان شود؟
اصولا هر پيشرفت علمي كه با روابط اجتماعي انسانها ارتباط داشته باشد، ميتواند تبعات اجتماعي و رواني مختلفي را به دنبال داشته باشد. همانطور كه ميدانيد لقاح مصنوعي و رحم اجارهاي شيوههاي مختلفي دارد. يا اسپرم از مردي در رحم زني كه قرار است رحمش را اجاره دهد گذاشته ميشود يا از هر دو نفر زن و شوهر تخمكهايي گرفته ميشود و به رحم زن ديگري تزريق ميشود يا ممكن است خود زني كه قرار است رحمش را اجاره دهد، كودكي را متولد ميكند و آن را به كس ديگري دهد. بد نيست بدانيد كه در هر صورت به رحم اجارهاي، بچهدان هم گفته ميشود. در چنين فرآيندي زني كه قرار است رحم خود را اجاره دهد از لحاظ هورموني يكي دو ماه قبل از آغاز فرآيند باروري براي بارداري آماده ميشود ضمن اينكه بايد شرايط خاصي را داشته باشد. درچنين شرايطي زني كه رحمش را اجاره دهد ميداند كه قرار است رحم وي، محل امني براي رشد جنيني باشد كه قرار است به زودي به فرد ديگري داده شود و حتي قانون نيز وضعيت فرزند تازه متولدشده را مشخص كرده ولي با تمام اين توضيحات ممكن است زن به فرزندي كه در رحم خود پرورش داده دلبسته و از جدا شدن وي دچار افسردگي و ساير بيماريهاي روحي- رواني شود.
پس قبول داريد كه اين اقدام ممكن است از لحاظ عاطفي زناني كه ميخواهند اقدام به اين كار كنند را تحت تاثير قرار دهد؟
بله. اين امكان كاملا محتمل است. ولي در جايي كه علم آنچنان پيشرفت نكرده تا بخواهد نازايي را درمان كند، چارهاي جز استفاده از روشهاي اينچنيني نيست. البته اين مساله يك ريشه تاريخي و قديمي دارد. شايد حكمش مثل فردي باشد كه در گذشته شيرش خشك شده بود و بچه را به زن ديگري به نام مادر رضاعي ميدادند تا وي، نوزاد را شير دهد. اصولا هر نوع رابطهاي كه مشمول زمان شود، ميتواند وابستگي عاطفي را به دنبال داشته باشد اما در عين حال با گذشت زمان، به خاطر منع قانوني و همچنين اخلاقيات و البته اجبار، بالاخره فرد مجبور ميشود، اين رابطه عاطفي را كنار بگذارد و شرايط جديد را بپذيرد.
ولي فكر نميكنيد اين معضلات و چالشهاي روحي و رواني ممكن است در آينده به معضلي براي طيف وسيعي از زنان كشورمان بدل شود؟
چرا. درست است. براي همين هم هست كه ما همواره به پزشكان زنان و زايمان و اورولوژي و انستيتوهاي نازايي توصيه ميكنيم كه از پزشكان روانشناس استفاده كنند. حتي از وزارت بهداشت خواستهايم تا در كلينيكهايي كه اين كار را ميكنند تيمهاي روانشناسي تشكيل دهند چرا كه اصولا افرادي كه به اين شيوه بچهدار ميشوند بسيار آسيبپذير ميشوند.
يعني چطور؟
چون از يك طرف سفارشدهنده فكر ميكند كه پول صرف كرده و بچه حق اوست و در عوض، زني كه نطفه را نگهداري كرده نيز به خاطر زمان زيادي كه آن را در درون خود نگه داشته، ممكن است به نوزاد وابسته شود.
اين اتفاق يعني استفاده از تيمهاي روانشناسي در مراكز نازايي رخ داده است؟
متاسفانه برخلاف پيگيريهاي ما، هنوز درصد بالايي از اين مراكز فاقد بخش روانشناسي هستند درحالي كه اين اقدام ميتواند به نوعي، يك تدبير پيشگيرانه باشد. يعني با حضور روانشناس، امكان بروز مشكلات و اختلالات روحي- رواني براي هر دوطرف كاهش مييابد اما همانطور كه گفتم متاسفانه وزارت بهداشت هنوز گام موثري در اين زمينه برنداشته است و تصميمي جدي در اين بخش نگرفته است.