• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4120 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۶ تير

آرزوهاي بزرگ

كاوه فولادي‌نسب

كاش همه‌چيز مثل فوتبال ‌بود؛ نتيجه ملموس و محسوس مي‌داشت و مي‌شد -گيريم نه به راحتي آب خوردن، كه با چند سالي چانه‌زني و پافشاري- روي كاغذ و با عدد و رقم اثبات كرد كه فلان مربي خوب كار نمي‌كند، تيمش سروسامان ندارد، نتيجه هم كه نمي‌گيرد، چيزي نه به غرور ملي اضافه مي‌كند، نه به زيبايي فوتبال. و تازه اين گام اول مي‌بود. بعد مي‌شد گشت و از ميان همه گزينه‌هاي ممكن، مطلوب‌ترين - و نه لزوما ايده‌آل مطلق- را پيدا كرد و رفت سراغش؛ حتي اگر خارجي مي‌بود. مي‌شد او را به ايران دعوت و با او قرارداد امضا كرد و تيم ملي را در اختيارش گذاشت، بدون اينكه اين شبهه‌اي پيش بيايد كه استقلال مملكت دارد از بين مي‌رود و خارجي‌ها دارند به ساختارهاي كشور نفوذ مي‌كنند. كاش همه‌چيز مثل فوتبال مي‌بود؛ سرمربي تيم ملي مي‌توانست واقعا سرمربي تيم ملي كشور باشد، نه كارگزار مديران بالادستي‌اش. با بررسي دقيق و مسووليت حرفه‌اي خودش، هركسي را كه مي‌خواست به تيم ملي دعوت مي‌كرد و هركسي را كه نمي‌خواست، نه. كمتر خبري از دخالت‌هاي غيركارشناسانه مي‌بود، كمتر خبري از مصلحت‌انديشي مي‌بود، كمتر خبري از اعمال‌نظرها و اعمال فشارهاي سياسي مي‌بود. سرمربي كارش را مي‌كرد و همه مطمئن مي‌بوديم كه او -كه با دقت و وسواس انتخاب شده- براي كار و آبروي حرفه‌اي خودش ارزش قائل است و اگر دستش را باز بگذاريم، همه تلاشش را خواهد كرد تا بهترين باشد. كاش همه‌چيز مثل فوتبال مي‌بود؛ سرمربي فرصت كافي در اختيار مي‌داشت تا اول به شناخت دقيقي از وضعيت موجود برسد، بعد هدف‌گذاري و برنامه‌ريزي كند و بعد- با وجود همه كارشكني‌هايي كه معمولا از ناكجا‌ها روي سرش مي‌ريختند- مي‌توانست دست‌كم بخشي از آن برنامه‌ها را عملي كند. كاش همه‌چيز مثل فوتبال مي‌بود؛ آنقدر براي مردم اهميت مي‌داشت كه خسته نمي‌شدند و بالاخره بعد از سال‌ها خواسته مشروع و مدني‌شان را به مديران تحميل مي‌كردند و تابوي حضور زنان در استاديوم را مي‌شكستند. بعد هم تا صبح در شهرها دست‌افشاني و پايكوبي مي‌كردند و آب هم از آب تكان نمي‌خورد تا آنها كه از شادي هراسان و گريزانند، متوجه شوند كه شادي، مار هفت‌سر نيست و هيچ خطري ندارد. كاش همه‌چيز مثل فوتبال مي‌بود؛ مي‌توانست يك ملت را به يك ضربان تبديل كند و غرور ملي را بيدار. مي‌توانست يادمان بياورد كه برنامه و نظم چقدر از نتيجه اصيل‌تر است، كه ما چقدر به همبستگي و مدارا نياز داريم، چقدر به شادي نياز داريم و- مهم‌تر از همه- اگر به قواعد بين‌المللي بازي احترام بگذاريم، چقدر ظرفيت‌مان براي ايستادن در اوج زياد است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون