شناسنامه اصلاحات
سيد محمدعلي ابطحي
اصلاحات را نبايد با شناسنامههاي صادره بيست سال پيش ديد. اصلاحطلبي كه در ايران آغاز شد، قرار بود تفكرات و نظرات متفاوتي كه جامعه مدني را به وجود ميآورد مبناي رفتارها باشد و هركس به مردم بيشتر خدمت كند و به آزاديهاي فردي و اجتماعي احترام بيشتري بگذارد. مديران اصلاحطلب هم كساني تعريف ميشدند كه زمينههاي اين آزاديها و حقوق مدني را گسترش بدهند و شاغول اصلاحطلبي در اين بود كه چقدر در اين امر موفق بوده است و جامعه نتيجه كارهاي متفاوت و مردم محور آنها را ببيند. البته مشكلات و واقعيتها هم براي عدم تحقق اصلاحات هميشه بوده است اما كنار آمدن مديران با واقعيتها و گذر دادن مباني اصلاحطلبي حتي با حداقلها از ميانه مشكلات هم جزيي از پروژه موفقيت آنها بوده است. نكته قابل توجهتري كه از اصلاحطلبان - به خصوص بعد از مشكلات وفشارهاي دهه اخير - انتظار ميرود نقد دروني است. مراقبت از اينكه اصلاحطلبي در افراد نيست. اصلاحطلبي يك انديشهاي است كه بايد جاري بماند. بخشي از مديران كه شناسنامههاي اصلاحطلبي دارند ولي مباني را فراموش كردهاند و در مقابل خيليها هم هستند كه اصلا شناسنامه اصلاحطلبي نگرفتهاند اما تفكر اصلاحطلبي دارند و به آزاديهاي جامعه احترام ميگذارند و براي آن تلاش ميكنند و پاسخگوي مردم هستند. مثلا پير مديران اصلاحطلب - خانم ابتكار - كه بيش از ۱۳ سال فقط عضو دولت است، مسوول امور زنان در دولت است. گزارشي كه نشان بدهد كه حتي با توجه به مشكلات فعلي براي حل عملي مشكلات انبوه زنان و دختران چه كردهاند، نشنيدهايم و نديدهايم. توييتهاي همدردي با زنان كار يك مسوول دولتي نيست. آن را كه ما هم بلديم. در مقابل كساني مثل بطحايي، وزير آموزش و پرورش يا نمونه برجستهترش آذري جهرمي كه مُهر اصلاحطلبي ندارند، به دليل پاسخگو بودنشان خيلي عملكرد اصلاحطلبانهتر دارند. نقد داخلي نكردن، آسيب همه جناحهاي سياسي است.