تاثير افزايش عوارض خروج از كشور بر زندگي مردم شهر مرزي «بازرگان»
مرزنشينان چشم به راه تصميم مجلس
فرزانه قبادي
مردان دور ميز كوچك كافه نشستهاند و استكانهاي كوچك چاي را يكي پس از ديگري خالي ميكنند و منتظر ميمانند تا قهوهچي دوباره آنها را با چاي خوشرنگش پر كند. مردان «بازرگان» نجيبتر از آنند كه به راحتي لب به گلايه باز كنند و از سختي روزگار بگويند. اما وقتي سر صحبت باز ميشود تازه ميتوان به عمق رنجي كه در سكوتشان پنهان شده پي برد. كافهها اين روزها شلوغترين جاي شهرند، مرداني كه حالا مهر بيكاري بر دفتر زندگيشان نشسته، روي نيمكتهاي كوچك كافه جابهجا ميشوند و به رنگ شفاف چاي چشم ميدوزند و در سكوت به روزهاي رونق شهر فكر ميكنند. جوان و پير كنار هم نشستهاند دور نيمكت قديمي و زهوار در رفته كافه، وجه مشترك تمامشان اين است كه بيكارند. همه با هم بيكار شدهاند. پيش غريبهها لب باز نميكنند، از سختيها نميگويند تا مبادا حمل بر بيصبريشان شود، اما بالاخره قرعه به نام مسنترين فرد جمع ميافتد تا از اين روزهاي «بازرگان» بگويد. كافهايها حاجي صدايش ميكنند و به او اختيار تام ميدهند تا به نمايندگي از آنها حرف بزند. حاجي چند دقيقهاي خيره ميماند به بخار استكان چاي كه در گرماي عصر مردادي بازرگان محو ميشود و بعد ميگويد: «از ما كه ديگه گذشته، خدا به داد جوانها برسه» اينجا بازرگان است؛ همان بازرگاني كه ردش را ميشود در مستندات تاريخي گرفت. دهكدهاي كه چند سالي است رخت شهر به تن كرده اما هنوز از امكانات يك شهر در آن خبري نيست. گلهمنديهاي مردم از نداشتن بيمارستان و امكانات ديگر، لاي حرفهايشان از وضعيت مرز و بيكاري گم ميشود، مردم بازرگان اين روزها نگرانند، نگران روزهايي كه هنوز نيامده، نگران وضعيتي كه هر روز بدتر از قبل ميشود و نگران جوانهاي بيكاري كه وقتشان را در كافهها و قهوهخانهها ميگذرانند، حاجي هنوز چشم از استكان چاي برنداشته: «آن روزها كه اينجا روستا بود، زندگيمان روستايي بود، زمين داشتيم، دام داشتيم، كشاورز بوديم، حالا زمينهايمان را ملي اعلام كردهاند، گفتهاند بيشتر از يك تعدادي نميتوانيد دام داشته باشيد، مرتع دامهاي ما ملي شده نميتوانيم دامها را ببريم چرا؛ ميگويند نميتوانيد در شهر طويله بسازيد و گوسفندها را نگهداري كنيد، هزار مشكل ديگر داريم، حالا هم كه عوارض خروج به تمام مشكلاتمان اضافه شده.»
سالها پيش مرزنشينان 30 هزار تومان بابت صدور كارت مرزي پرداخت كردند و تعاونيهايي براي ساماندهي صاحبان اين كارتها و فعاليت اقتصاديشان شكل گرفت، اما حالا تعاونيها ديگر فعال نيستند و كارتهايي روي دست مرزنشينان مانده كه به گفته هادي ديگر به درد هيچ كس نميخورند. حالا هادي كه در زمان رونق مرز به ترخيص كارها و پيلهوران در گمرك بازرگان نان و ساندويچ ميفروخت، مدتهاست بيكار شده: «فكر نكنيد فقط ترخيص كارها و كساني كه جنس ميآوردند بيكار شدهاند، 4 هزار نفر شغل مرتبط با مرز داشتند كه همه بيكار شدن» يك زماني با عوارض 25 هزار توماني خروج از مرزهاي زميني، جوانان بازرگان و ماكو در طول روز چند بار براي آوردن لباس و شكلات و خوراكيهاي ديگر از «بازرگان» عبور ميكردند، روزانه بين 100 تا 150 هزار تومان از اين ترددها نصيبشان ميشد، حالا ولي هر بار تردد برايشان 440 هزار تومان هزينه دارد و ديگر اين رفت و آمدها برايشان به صرفه نيست.
گمرك بازرگان و مكعب مستطيلهاي رنگي
مرز مفهوم عجيبي است. خاصه زماني كه پشت ميلهها و فنسهايي ميايستي كه آنسويش كشور ديگري است و اين سويش خاكي كه تو به آن تعلق داري، وقتي كنار خط فرضي ميايستي و به دو پرچمي كه در باد ميرقصند نگاه ميكني به ياد سلحشوريها و دلاوريها ميافتي، قهرمانهايي كه روزگاري براي حفظ اين مرز جان دادهاند، جنگهايي كه درگرفته و هزاران تصوير و تعبير ديگر كه فقط در مرز ميتواند توي ذهنت رژه برود. اينجا مرز بازرگان است. تنها مرز زميني كه از ايران به اروپا راه دارد و همين است كه به نام «دروازه اروپا» ميشناسندش. سربازان با جديت، كمترين حركات آدمها را زيرنظر دارند، كاميونها در سوي ديگري قطار شدهاند و آدمها اين سو پشت ديوار شيشهاي صف كشيدهاند تا خطوط قراردادي را با مهر روي پاسپورتشان پشت سر بگذارند و وارد خاك كشوري ديگر شوند. راهرويي باريك با ديوارههايي آهني كه يك سويش خاك ايران است و يك سو خاك تركيه، اين پر رنگترين تصويري است كه هر كس ميتواند از مرز بازرگان داشته باشد. پشت راهروهاي شيشهاي و سالن كوچك ترانزيت، صداي مردهايي كه آرام و پيوسته ميگويند: «ليره ليره ليره، دلار...» فضا را پر كرده، مرد ميايستد و توي چشم آدمها نگاه ميكند و ميگويد: «ليره ۲هزار و ۲۰۰ نميخواي؟» و بعد راهش را ادامه ميدهد و به سراغ مسافر بعدي ميرود.
حسين روي ميله ايوان ساختمان گمرك نشسته و تردد آدمها را زيرنظر دارد، منتظر رسيدن مسافري است كه بخواهد ليرش را به ريال يا بالعكس تبديل كند: «ما از روزي كه چشم باز كرديم همين مرز را نشانمان دادند، تو شهر مرزي نه كارخانهاي هست و نه تاسيساتي و نه با اين وضعيت ميتونيم كشاورزي و دامداري داشته باشيم، خلاصه بگم ما ماههاست ديگه زندگي نميكنيم، فقط اداي زندگي كردن درميآوريم.» فارغ از تحليلهاي اقتصادي و موضوع قاچاق كالا و محدوديتهايي كه وجود دارد، مرزنشينان تا به امروز راه ديگري جز اين خط قراردادي براي امرار معاش نشناختهاند. هر چند در اين امرار معاش مشكلاتي هم وجود داشت و دارد كه حسين گلهمندانه از آن ياد ميكند و ميگويد: «جنس را از گمرك رد ميكرديم، صد قدم جلوتر اداره مبارزه با قاچاق كالا بار رو توقيف ميكرد. اگر بار من قاچاقه چرا گمرك مهر عبورش رو ميزنه؟» گمرك بازرگان پر هياهو و همهمه چون نبضي تاريخي در گوش چپ نقشه ايران ميتپد، پويا و زنده، اما حسين كه در دهكده بازرگان پيش از شهر شدن چشم باز كرده و تمام روزهاي خوب و بد مرز را به خاطر دارد ميگويد: «اوضاع خوبه اما نه براي من مرزنشين، براي اون تهرانيها و تبريزيهايي كه ميرن از تركيه جنس ميارن، اما اينجا بعد از عيد خيلي خلوتتر شده، يك زماني اينجا 150 - 100 تا ماشين ايراني قطار ميشدن كه زميني برن تركيه، الان شايد به سختي 3 تا ماشين در روز برن اونور» براي شهروندان تركيه اما شرايط تغيير چنداني نكرده، جز اينكه با كاهش ارزش ريال خريد برايشان از ماكو و بازرگان و تبريز به صرفهتر شده همين است كه صبح وارد ايران ميشوند و چرخي در بازرگان و ماكو ميزنند و اجناس مورد نيازشان را خريداري ميكنند و شب با دست پر برميگردند: «اينجا خريد جنسهاي ايراني براي تركها به صرفه است، رنگ موي ايراني ميخرند، شكلات و آبنباتهاي توليد تبريز را ميبرند، چيزهايي كه ما حاضر نيستيم استفاده كنيم، اما آنها مشترياش هستند. چون برايشان بهصرفه است.» چند سالي است كه تركها از سوي دولت ايران براي خروج بار با محدوديتهايي روبهرو شدهاند: «ميآمدند اينجا ميني بوسشان را پر از وسيله ميكردند و ميبردند اما چند سال پيش قانون شد كه بيشتر از 100 كيلو بار نميتوانند ببرند.» كاميونها با مكعب مستطيلهاي رنگي پشت هم صف كشيدهاند، كشندهها يا به سمت پرچم سرخ تركيهاند يا روي به پرچم سه رنگ ايران دارند: «از زماني كه X.RAY گذاشتهاند قاچاق انسان كم شده، قبلا بيشتر بود، همه خبر محموله عدس و آقاي معروف را شنيدهاند ديگر، اين فقط يكي از موارد بود، خيلي اينجا آدم دستگير ميكنند اما خبرش درز نميكند.»
اثرات افزايش عوارض خروج از كشور
ايران و تركيه 130 كيلومتر مرز مشترك در محدوده مرز و گمرك بازرگان دارند. به گفته مديرعامل منطقه آزاد ماكو از ابتداي سال تا پايان تيرماه 160 هزار نفر تقاضاي ورود از طريق مرز بازرگان را داشتند و در 4 ماه نخست سال جاري 90 هزار نفر از مرز بازرگان و پلدشت وارد كشور شدهاند.
وزارت فرهنگ و گردشگري تركيه اعلام كرد كه در نيمه نخست سال 2018، شمار گردشگران ورودي به تركيه 30 درصد افزايش يافته و تاكنون 16 ميليون گردشگر خارجي به تركيه سفر كردهاند. بر همين اساس و طبق اعلام سازمان امور مهاجرت وزارت كشور تركيه يك ميليون و 159هزار نفر از آمار فوق را ايرانيها تشكيل ميدادند. همچنين بر اساس اعلام محمد محبخدايي معاون گردشگري سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري كشور سالانه حدود 9 ميليون گردشگر ايراني به خارج از كشور سفر ميكنند كه بر اساس آمار رسمي اعلام شده، بيش از يك چهارم اين تعداد به كشور همسايه تركيه سفر ميكنند.
يكسان بودن عوارض خروج از كشور در سفرهاي زميني و هوايي تا حدودي توانسته در رونق مرز بازرگان تاثير بگذارد، به اين دليل كه مسافران ترجيح ميدهند با پرداخت عوارض از طريق سفرهاي هوايي به كشورهاي همسايه سفر كنند، هرچند با افزايش چندين برابر قيمت بليت پروازهاي خارجي بايد ديد اين موضوع چه تاثيري بر مرزهاي زميني و تردد گردشگران و مسافران خواهد داشت. در نتيجه افزايش عوارض خروج از كشور بسياري از مرزنشينان كه پيلهوري ميكردند يا مشاغلي مرتبط با آن داشتند، اين روزها بيكار شدهاند و به مشاغل كاذبي از جمله فروش ارز رو آوردهاند، هر چند غلامرضا سليماني، مدير عامل سازمان منطقه آزاد ماكو در رابطه با حل مشكلات مرزنشينان ميگويد: «پيشنهاداتي در مورد عوارض خروج از كشور كساني كه پيلهوري ميكردند، ارايه كردهايم كه در مجلس در حال بررسي است، طبق اين پيشنهاد ساكنان شهرهاي مرزي براي تردد تا شعاع 25 كيلومتري دو سوي مرز از پرداخت عوارض معاف هستند.» آذرماه سال گذشته و پس از آنكه رييسجمهور لايحه بودجه سال 97 را تقديم مجلس كرد، واكنشهاي بسياري به يكي از بندهاي اين لايحه، شكل گرفت. در بند سوم جدول شماره 16 لايحه بودجه 97 كه به مبلغ عوارض خروج از كشور اختصاص داشت، ميزان اين عوارض 220 هزار تومان قيد شده بود، مبلغي كه با وجود تمام انتقادها از فروردين 97 اجرايي شد. مبلغي كه براي سفر دوم به ميزان 50 درصد و سفرهاي سوم و بيشتر به ميزان 100 درصد افزايش پيدا ميكند. بسياري از كساني كه براي تحصيل يا تجارت از كشور خارج ميشدند به اين بند از لايحه اعتراض كردند، اما در ميان تمام گروههاي معترض، نامي از مرزنشينان نبود، در حالي كه آنها بيش از هر گروه ديگر هزينه اين تصميم دولت را پرداختند. تفاوتي كه اين قانون با قانون پيشين دارد اين است كه اين مبلغ شامل تمامي انواع سفر (زميني، دريايي و هوايي) ميشود. در حالي كه در سالهاي گذشته مسافران مرزهاي زميني و دريايي مبلغ 25 هزار تومان و مسافران سفرهاي هوايي 75 هزار تومان عوارض خروج از كشور را پرداخت ميكردند. به گفته آمارها حدود 3 تا 4 هزار نفر در چرخه اقتصادي وابسته به مرز بازرگان حضور داشتند، چرخهاي غيررسمي كه چرخ زندگي بسياري از اهالي اين شهر مرزي را ميچرخاند. از فروردين ماه اما زندگي مردم بازرگان تحت تاثير سياستهايي قرار گرفته كه هدفشان چيز ديگري است. چرخ زندگي بسياري از مردم از حركت ايستاده، درست مثل چرخ و فلكي كه بر بلندترين نقطه شهر بازرگان مدتهاست متوقف شده، چرخ و فلكي كه از تمام شهر پيداست و اين روزها توقفش بر بلنداي بازرگان نماد زندگي مردم شده است.
غلامرضا سليماني: پيشنهاداتي در مورد عوارض خروج از كشور كساني كه پيلهوري ميكردند، ارايه كردهايم كه در مجلس در حال بررسي است، طبق اين پيشنهاد ساكنان شهرهاي مرزي براي تردد تا شعاع 25 كيلومتري دو سوي مرز از پرداخت عوارض معاف هستند.»