• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4164 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۸ مرداد

عزت سينماي ايران

سيدمحمد بهشتي

شفيعي‌كدكني در كتاب صور خيال در شعر فارسي تعبير جالبي دارد: «كسي كه نخستين‌بار گفت ابر، اولين كسي بود كه درباره ابر شعر سرود». به همين قياس «آقاي بازيگر» نخستين شعري بود كه درباره عزت‌الله انتظامي سروده شد. اگر ايجاز را از مشخصه‌هاي شعر بدانيم اين شعر بهترين شعري است كه تا به‌حال درباره او سروده‌اند و حقا كه جان مطلب را گفته‌اند. از آنجا كه شخصيت او فقط توصيفات شاعرانه را برمي‌تابد اگر بخواهم اضافه بر اين چيزي درباره او بگويم راه اطناب را پيموده‌ام. پس فقط چند جمله‌اي در شرح القاب او مي‌آورم:

وقتي مي‌گوييم «مثنوي» ناخودآگاه به ياد مولانا مي‌افتيم، چه در كلام مولانا همه ظرفيت‌هاي يك قالب شعري يعني مثنوي، آنچنان آشكار شد كه توانست نامي عام را اختصاصي خود كند. حتما مثنوي هم در برابر ديگر قالب‌هاي شعر چون غزل و قصيده و رباعي و دوبيتي به خود مي‌بالد كه نامش با مولانا محشور و مشهور شده است.

«كاشي» نامش را وام‌دار تلاش خاندان ابوطاهر كاشاني است كه در سده‌هاي ششم تا نهم هجري فن ‌سفالگري را به چنان‌درجه‌اي از لطافت و كمال رساندند كه از آن پس سفال‌هاي لعابدار از هر قسم فارغ از اينكه در كجا ساخته مي‌شد، «كاشي» نام گرفت و حتي سده‌ها پس از افول اين صنعت در كاشان تا به امروز آن را به اين نام مي‌شناسيم. مهارت و هنر اهل يك شهر، در بازه‌اي محدود از زمان، توانست طول تاريخ و پهنه‌اي از جغرافيا را قبضه شهرت خود كند.

در جهان گل‌ها فراوانند ولي لفظ «گل» در شعر فارسي مشخصا به «گل سرخ» اشاره دارد. چه همه ويژگي‌هاي مطلوب گل بودن، چون عطر خوش و رنگ دلكش و جلوه زيبا، در گل سرخ هست. البته با اطلاق نام عامي چون گل به گونه خاصي از آن يعني گل سرخ، چيزي به كمالات گل اضافه نشد، ولي ايرانيان از اين طريق ميزان لطافت طبع و حسن‌شناسي خود را به اثبات رساندند.

به همين قياس در عرصه هنر بازيگران فراوانند وليكن ازآنجا كه خصوصيات برازنده اين پيشه در شخصيت عزت‌الله انتظامي به نهايت رسيد، وقتي به اين نام ناميده شد، مقبول همه افتاد. عزت‌الله انتظامي مثل بچه‌ها بود؛ زياد گريه مي‌كرد. در ميان هنرمنداني كه مي‌شناختم از همه رقيق‌القلب‌تر بود. خاكي بود و تكلف نداشت. اگر دعوا مي‌كرد بي‌كينه بود و از كسي كينه‌اي به دل نداشت. طناز بود و نمي‌شد همنشين او باشي و كامت شيرين نشود. البته مثل همان بچه‌ها گاه فريب مي‌خورد ولي طولي نمي‌كشيد كه صفايش فريبكار را رسوا مي‌كرد. بي‌شك اهل فرهنگ و هنر با اطلاق نام «آقاي بازيگر» خواهند توانست تا مدت‌ها حسن سليقه خود را به رخ كشند.

اما چرا شد عزت سينماي ايران؛ چون با مناعت طبع عرصه هنر را پيمود. با اينكه رقيق‌القلب بود و «نه» گفتن برايش دشوار بود ولي به خيلي كسان و جاها «نه» گفت. آنقدر حاضر نشد كه خود را چون كالا، كف بازار هنر عرضه كند و به سيم و زري بفروشد كه چون سكه‌اي تمام‌عيار عزيز و گرانقدر شد تا بدانجا كه حضور او در فيلم يا حمايتش از اثري معياري بود كه فيلم و فيلمنامه و كارگردان لايق را بازشناسيم.

نگوييم او ۹۴ سال زندگي كرد، هرچند در ميان خلق عالم كم هستند كساني كه چنين عمر طولاني داشته باشند. عمر طولاني او براي كساني كه كام‌شان را شيرين كرد، همچون اوقاتي خوش زود گذشت. نمي‌شود ترديد كرد كه ملك‌الموت هم در وقت وداع او را به همين نام فراخوانده:

«آقاي بازيگر»

«عزت سينماي ايران» لطفا تشريف بياوريد!

روحش شاد و يادش گرامي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون