تجربهاي از دوچرخهسواري همگاني در تهران
پروانهها به تهران برگشتهاند
ساناز اللهبداشتي
صبح زودتر از آن بود كه جمعيتي در خيابانها ديده شود، اما ۷ صبح روز جمعه خيابان ايرانشهر، مقابل ساختمان معاونت حمل و نقل و ترافيك شلوغ و پر سر و صدا بود. آفتاب تابستان به خوبي در آسمان خودنمايي ميكرد، هرچند سايهها همه آن عطش را ميگرفت و هيچ شكي در دل منتظران ايستاده مقابل ساختمان نميگذاشت كه «جمعه روز خوبي است»!
جمعه روز خوبي بود، خيابان ايرانشهر پر بود از دوچرخههاي نارنجي خوشرنگي كه احتمالا بايد خبر از آيندهاي رنگارنگ ميدادند. آينده خوشخبر خيلي دور نيست، سر صبح معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران در ميان خبرنگاران با آرامش از امكان دوچرخهسواري براي «همه»ي شهروندان تهراني خبر داد تا شعار ايدهپردازان اين طرح به نتيجه برسد. اتفاقا آنها در تراكتهاي تبليغاتي خود نوشته بودند: «ميخواهيم پروانهها به شهرمان بازگردند.»
دوچرخههاي نارنجي تك به تك به «همه» تحويل داده شد و قرار شد پشت پليس ركاب بزنيم تا به خانه مقدم برسيم، براي من و خيلي از زنان همراه در اين سفر مهم نبود به كجا ميرسيم؛ مهم گذر از خيابانهاي مسدودي بود كه در همه اين سالها دوچرخهسواري زنان را به چشم نديده بودند.
با يك تصميم خوب، ديروز ناگهان همه راههاي بسته باز شد تا بيش از ۶۰ زن و مرد كنار هم ركاب بزنند. به همين سادگي مسير هموار شد و ركاب زديم، اتفاقا ديگر تيزي آفتاب تابستاني سوزان نبود و با همان سرعت معمولي كه بايد پشتسر خودروي پليس حركت ميكرديم باز هم باد خوشايندي به صورتمان ميخورد. هيچ راهي بسته نبود و همه مسيرهاي حركت به كمك پليسهاي خنداني كه كنار خيابان ايستاده بودند، بازگشايي ميشدند. از همه چراغ قرمزها گذشتيم و خنديديم و شاد شديم از اين رهايي. صداهايمان به هم نميرسيد از اين خوشي و خوشحالي. چالههاي شهر و دستاندازهاي امانبريده هم شيرين بودند ديروز. با اينكه اسكورت ميشديم و در مسيرهاي از پيش تعيين شده حركت ميكرديم اما آزاد بوديم و رها.
ركاب زديم و چرخيديم در محلههاي مركزي تهران و دست تكان داديم براي همه عابران حيرتزدهاي كه به زنان و مردان دوچرخهسواري نگاه ميكردند كه ناگهان و بيخبر روز ديگري ساخته بودند براي اين شهر. خيلي از ما زناني بودند كه سالهاي سال ركاب نزده بودند و حالا مدام پا ميزدند تا از همه سبقت بگيرند. گاهي كنار هم كه ميرسيديم، نقشه ميكشيديم براي روزهاي بعد از اجراي همگاني طرح و فكر ميكرديم به بهترين مسيرهاي رسيدن به كار و خانه.
خيلي دور نيست آن روزها، چون مسوول حمل و نقل شهرداري تهران همين ديروز وعده داد كه از ابتداي شهريور خيابانهاي تهران بدون هيچ مشكلي و با همه هماهنگيهاي از پيش انجام شده ميزبان «همه» دوچرخهسواران ميشوند.
جمعه روز خوبي بود؛ خبري از انبوه غولهاي آهني و خسته خيابانهاي تهران و بوقهاي ممتد نبود. كوچولوهاي رنگي كه چرخ ميخوردند در خيابانها، قاصد شادي و خنده، همدلي و همراهي بودند. انگار خيلي دور نبود آرزوي ايدهپردازان اين طرح «پروانهها به اين شهر بازگشته بودند».