• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4205 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۹ مهر

استاده چو شمع

نازنين متين‌نيا

خواند: «در عاشقي گريز نباشد ز ساز و سوز » و وقتي رسيد به مصرع دوم با بغض گفت: «استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم». بغضش همه منتظران پاي تلويزيون را ميخكوب كرد. چه كسي فكر مي‌كرد رييس‌جمهور جلوي چشم مردم اشك بريزد و چه كسي فكر مي‌كرد كه هفده سال بعد از اين لحظه و وقتي به برگه‌هاي تقويم مي‌رسيم و سالروز تولد او، براي يادآوري فقط بتوانيم بگوييم: «امروز رييس دولت اصلاحات 75 ساله مي‌شود». اما خب، نه تقويم از مسائل سياسي سردرمي‌آورد و نه دل ما. نمي‌شود نگوييم و به ياد نياوريم كه در آستانه هفتاد و پنج سالگي مردي ايستاده‌ايم كه از همان روزهاي بهاري سال هشتاد تا همين پاييز نود و هفت، پاي قرارش ايستاده و هرچه كرده مصداق عيني همان بيت دوم شعر حافظ است و تمناي عشقي كه او را از هيچ آتشي نمي‌ترساند؛ مردي كه نه از روزهاي انزوا ترسيد و نه روزگاري كه عهدشكني ديگران به پاي او نوشته و بهانه‌اي شد براي دشنام به او در يكي دو روزنامه و چند صفحه در دنياي مجازي.

هفده سال از آن قرار گذشته و چه كسي مي‌تواند ثابت كند عهدشكني رخ داده؟ اثبات چنين گزاره‌اي لازمه اشراف كامل به دنياي سياستمداران است و كدام يك از ما چنين اشرافي داريم؟ بله، اگر بخواهيم شبيه شويم به تحليلگران سياسي شبكه‌هاي اجتماعي مي‌شود اين هفده سال را هم تحليل كرد و با دو سه جمله و به نسبت حال و هوا و موضع‌گيري سياسي، از خوبي‌ها و بدي‌هايش بگوييم و نتيجه باب دل خود را بگيريم. اما در واقعيت زندگي اجتماعي همه ما، هيچ دوراني به اندازه دوران اصلاحات اميد به جامعه تزريق نشد. در هيچ روزگاري به اندازه روزگار اصلاحات جامعه مدني قدرت نگرفت و اين تنها گزاره‌اي است كه يك نگاه كوتاه و يك يادآوري ساده نسبت به روزگاري كه گذرانديم، آن را ثابت مي‌كند. كافي است تا به زندگي‌هاي شخصي در حدفاصل سال‌هاي هفتاد و شش تا هشتاد و چهار نگاه كنيم. در هرسن و سال و نسلي كه بوديم، اميد مثل درخشش پرتوهاي خورشيد آن‌چنان به زندگي ما مي‌تابيد كه گاهي بودنش را هم فراموش مي‌كرديم. مي‌گوييد نه، به آرزوها و روياهاي آن روزگار فكر كنيد و با اين روزها مقايسه. مگر مي‌شود آن شوق عجيب «شدن» ها و به «حقيقت پيوستن» آرزوها را فراموش كرد؟ مگر مي‌شود فراموش كرد كه چطور هرخواسته و مطالبه اجتماعي را فرياد مي‌زديم و...؟ نه آن روزگار فراموش مي‌شود، نه اين هفده سالي كه گذشت و نه مردي كه پاي عهدش ايستاد. آن ذخيره اميد ما تا همين سال 96 هم در كوله‌پشتي حركت‌هاي اجتماعي بود. اصلا همان بود كه باعث شد تا آن 8 سال را تاب بياوريم و در اين روزهايي كه تلاش مي‌كنيم كلاف سختي و سردرگمي را باز كنيم، بازهم نيرودهنده ماست.

رويا، آرزو و اميد، واژه‌هاي نابي است كه مردي مثل او به ما ثابت كرد در جهان وجود دارند؛ حالا اگر به دست آوردن‌شان سخت باشد يا دور، دليلي بر نبودن‌شان نيست. براي همين واژه‌هاست كه مي‌شود گفت اين روزها، روزهاي مهمي در تقويم است. روز به دنيا آمدن مردي كه در آستانه هفتاد و پنج سالگي ثابت كرد اميد، رويا و آرزو وجود دارند و از آن مهم‌تر، ايستادگي پاي عهد و وفاي به مردم. حالاديگر حتي مهم نيست كه نامش گفته شود يا نه. فقط مهم است كه بدانيم اگر يك‌نفر در هياهوي اين جهان مي‌تواند عهد نگه‌دار باشد، پس ما هم مي‌توانيم. اگر مي‌شود يك‌بار اميد داشت و رويابافت، بازهم مي‌شود. تولدش مبارك براي ما كه طعم اميد را در زمانه او چشيديم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون