• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4205 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۹ مهر

از كام جنون

خسرو نقيبي

اوون تنهاست. در آپارتماني كوچك از يك كلانشهر تكنولوژيك روزگار مي‌گذراند. مجنون است. با جنوني خودخوانده شايد. از خانواده ثروتمندش كنده و حالا از كار بيكار شده. در شهري كه براي فروش اطلاعات شخصي‌ات، براي سردرآوردن از سبك زندگي‌ات و شناخت نيازهايي كه داري و براي موش آزمايشگاهي ‌شدنت در مسير تكنولوژي به تو پول مي‌دهند. اوون تنهاست، پس چيزي براي از دست دادن ندارد. راه سوم را برمي‌گزيند. راه بي‌دليلي را.

نيازي نيست دليل هميشه عاقل باشد. مي‌تواند آني لندزبرگ باشد. يك مجنون ديگر. يكي كه حسابش را با گذشته صاف نكرده. بخش نخست از درماني سه‌گانه به دستش رسيده كه پرتش مي‌كند به گذشته. به خود اتفاق و هر بار قرص را مي‌خورد تا اتفاق دوباره تكرار شود. دوباره براند تا خواهرش كنارش بميرد. تكرار لحظه مردن خواهرش را نمي‌خواهد؛ با خواهرش بودن را مي‌خواهد. ولو در بدترين روز زندگي‌اش. آني هم تنهاست. در همان كلانشهر. با همان راه‌حل‌ها.

عاشقانه اوون و آني در رويا شكل مي‌گيرد. در خواب. ضميرهاي‌شان عاشق هم مي‌شوند. تنهايي‌هاي‌شان همديگر را پيدا مي‌كنند. چه رويا مشترك باشد و چه رويا دور و بعيد، مي‌دانند كه با هم از پس ماجرا برخواهند آمد. پس هم را دوباره و دوباره و دوباره پيدا مي‌كنند تا بر تنهايي غلبه كنند. تا ديگر كسي به چشم «مجنون» نگاه‌شان نكند. تا براي خودشان زندگي كنند.

 

سايبرپانك هميشه اين ارمغان را براي مخاطبانش داشته. عاشقانه‌هايي غريب ميان قهرمان و يك دومي، كه گاه حتا مجازي است و نه واقعي. چه ادبيات سايبرپانك و چه سينماي آن، پر از اين قصه‌هاست. شخصيت‌هاي كلاسيك سايبرپانك، معمولن رانده‌ شده‌هايي بيرون‌ مانده و تنها هستند كه در كناره اجتماع شهر آينده زندگي مي‌كنند. شهري تحت‌تأثير تغييرات سريع تكنولوژي و سلطه كامپيوترها و روبات‌ها. به سايبرپانك، نوآر علمي‌ - تخيلي هم مي‌گويند؛ چون مرد تك‌افتاده‌اش در مسيري حركت مي‌كند كه پاياني جز فنا در انتظارش نيست. زني هم كه عاشق‌ش مي‌كند، يا زن اثيري است، يا زني كه ناخواسته به سوي مرگ رهسپارش مي‌كند.

جادوي «مجنون/Maniac » اينجاست. فقط درباره قهرمان مردش نيست. زن هم همان‌اندازه رنگ دارد، كه مرد. اوون و آني با هم عاشقانه‌اي را مي‌سازند كه دهن‌كجي به نوآر و سايبرپانك و تمام قواعد است. دو مجنون كنشگر كه عليه سيستم مي‌ايستند و خودشان راه نجات خودشان مي‌شوند. دو نفر در برابر همه. عليه تقدير محتوم.

 

ته سريال، اگر تيتراژ را تا آخر تحمل كنيد، روي لوگوي استوديوي سازنده، از همان نخستين قسمت، صداي اوون را مي‌شنويد كه فرياد مي‌زند: «آني، من يه شاهينم...». وعده آنكه اوون نه تنها جنون را پس مي‌زند، كه خودش با بدل ‌شدن به دليل كابوس (شاهيني كه تمام خاطرات كودكي‌اش را بلعيده)، مي‌شود راه نجات. نيستي را پس مي‌زند تا خودش «هست» شود.

اين روزها كه هر كس در اين شهر پي دليلي براي «بودن» است؛ شايد راه‌حل در همين فرمول‌هاي ساده باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون