از تاريخ درس بگيريم
الهه كولايي
نمايش «نام برده» به كارگرداني علياصغر دشتي كه در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه ميرود، به مساله فروپاشي ميپردازد. اين نمايش گورباچف را به عنوان يكي از تاثيرگذارترين چهرههاي تاريخ معاصر جهان معرفي ميكند و به او امكان ميدهد تا احوالاتش را پس از فروپاشي شوروي بيان كند. اين نمايش براي من به عنوان كسي كه از منظر سياسي به آن نگاه ميكنم، از اين بابت جالب بود كه ايده اصلاحات شوروي و تصور نسبت به جذب در نظام سرمايهداري، ادغام در نظام ليبرال غربي براي روسيه رويا بود. اصلاحطلبان روس تصور ميكردند، اين امكان وجود دارد كه با كنار گذاشتن حساسيتهاي ايدئولوژيك خود، روابطي نزديك با امريكا را تجربه كنند. در حالي كه چنين چيزي هرگز رخ نداد و فروپاشي نظام كمونيستي را در پي داشت. همانطور كه ما در اين نمايش ديديم، گورباچف اشتباه خودش را پذيرفته و ميگويد در اعتماد به يلتسين اشتباه كرده و طرز تلقيهاي اشتباهي داشته است. با توجه به شرايط جامعه ما، بسيار قابل توجه است. چون ما هم مثل خيلي از كشورهاي در حال توسعه كمتر به تجارب تاريخي ديگران توجه داريم. هرچند اين نمايش پر از نكات جالب بود و شايد كمتر كسي به عمق ديالوگهاي گورباچف و رابطهاش با يلتسين توجه كرده باشد، اما من به عنوان كسي كه تخصصم اين حوزه است به خوبي ديدم كه تجربه فروپاشياي كه آقاي دشتي در سنپترزبورگ داشتهاند كه در «نام برده» ما آن را به صورت روايتي مستند شاهد هستيم، چگونه با گورباچف به عنوان مصاحبه پيرامون موضوع «فروپاشي» ارتباط دارد. توهمهاي گورباچف، روياهايش و واقعيتهايي كه آنها را تاييد نميكرد، جنبهاي بود كه بيش از هر چيز در اين نمايش مورد توجه من واقع شد. به نظرم درسي تاريخي بود كه علياصغر دشتي به خوبي در اين نمايش توانسته آن را در متن تجربه شخصي خود به عنوان هنرمند بگنجاند و مخاطب امروز را كه نيمنگاهي هم به مسائل سياسي دارد، از آن آگاه كند.