ترجمه غلط در ملأ عام
سيدحسن اسلامي اردكاني
داشتم به سرعت از بخش بيستون رد ميشدم و مبهوت كوه پرعظمت آن بودم كه تابلوي بزرگي وسط بلوار چشمم را گرفت. با خط درشت بر آن نوشته شده بود:
«آن كس كه زكات پرداخت، البته رستگار شد.» سپس به قرآن كريم، سوره الاعلي، آيه 14 ارجاع داده بود. ذهنم سريع درگير اين مساله شد و ناگهان از ستيغ آن كوه و فضاي عاشقانه فرهاد و شيرين به دره نظريه تفسيري مرگ مولف پرتاب شدم. تا جايي كه ميدانستم آيهاي، با اين معنا و ترجمه، در قرآن نداريم. در عين حال امضاي دو نهاد پاي اين تابلو بود: شوراي زكات بخش بيستون و مديريت كميته امداد شهرستان صحنه. سرانجام در ذهنم آن آيه استناد شده را يافتم:
«قدْ أفْلح من تزكى»
اما به گواهي مترجمان قرآن و كساني كه اندك عربي بلد هستند، اين آيه را هر گونه ترجمه كنيم و هرچه دستمان در تفسير و ترجمه آن باز باشد از آن چنين ترجماني نميتوان به دست داد. اين آيه ميخواهد بگويد هركه در پي تزكيه خود يا خودپالايي برآمد، رستگار شد. اگر بخواهيم واژه واژه هم ترجمه كنيم چنين ميشود:
قد= هر آينه،
افلح= رستگار شد،
من= هر كس، كسي كه،
تزّكي= خواستار پاكي شد و در پي تزكيه برآمد.
واژهنامهها تزّكي را به معناهايي چون در پي خلوص بر آمد، خالص گشت، پالايش يافت، پيراسته گشت و خواستار پاكي شد، دانستهاند. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مينويسد: «تزكي همان پاكيزهجويي است و مقصود از آن پاكيزهجويي از لوث تعلقات دنيوي است كه بازدارنده از آخرت است.» (الميزان، جلد 20، ص269)
در اين آيه، بحث درباره تلاش براي پاك ساختن خويش و رشد دادن خويش و به تعبير ديگر خودپالايي است، نه پرداخت زكات! در قرآن آنجا كه سخن از پرداخت زكات است از تعبير ايتاء الزكا\ استفاده ميشود و هنگامي كه قرار است بگويد زكات پرداخت يا پرداختند ميگويد «وآتوُاْ الزّكا\» (براي نمونه نك: سوره بقره، آيه 277، سوره توبه، آيات 4 و 10 و سوره حج، آيه 41).
در واقع، زكات در قرآن به معناي پاكي و رشد و شكوفايي به كار ميرود و عمدتا ناظر به اقدامات اخلاقي و معنوي شخص براي پاكي و پالايش خويشتن است نه آن عمل خاص و مشخص پرداخت زكات. حتي درباره آيه «والّذِين هُمْ لِلزّكا\ِ فاعِلُون» (سوره مومنون، آيه 4) راغب اصفهاني مينويسد كه مقصود پرداخت زكات نيست بلكه «آنچه از عبادت به جاي ميآورند براي آن است كه خداوند آنها را پاك سازد يا خودشان خودشان را پاك كنند كه هر دو به يك معناست (معجم مفردات الفاط القرآن، راغب اصفهاني، بيروت،
دار الفكر، [بيتا]، ص 218) همين راغب هنگام بحث از چگونگي تزكيه انسان، ميگويد كه اين كار دو گونه است؛ يكي با كردار كه ستودني است و ديگري با گفتار و خودستايي كه نستودني است. خلاصه آنكه در سنت تفسيري آيه «قدْ أفْلح من تزكى» به معناي رايج پرداختن زكات نيست، بلكه گزارهاي است اخلاقي و دعوت به خودپالايي. حال اگر شورايي يا نهادي در پي ترويج زكات است، نيازي نيست كه حتما آيه قرآن را غلط ترجمه كند و به قرآن به گونهاي نادرست استناد كند. كاش كساني كه اينگونه جملات را نشر ميدهند، كمي به ترجمههاي قرآن كه فراوان هم هست نگاهي كنند و خودشان دست به ترجمه و تفسير نزنند. اما، افزون بر نكات بالا، اين تابلو سوالات جدي متعددي را پيش ميآورد: آيا گردانندگان اين مراكز واقعا با قرآن آشنايي ندارند؟ آيا تاكنون كسي اين تابلو را نديده است و متوجه چنين خطايي نشده است؟ آيا مومناني كه از كنار اين تابلو ميگذرند، نيم نگاهي به آن نميكنند؟ اصولا اينگونه تابلوها را چه كسي يا كساني قرار است بخوانند؟ افراد مومن و آشنا با قرآن يا ديگران؟ آيا در فرآيند سفارش اين تابلو تا مرحله نهايي توليد و تحويل گرفتن و نصب آن در معبر عمومي كسي نبود كه اندك آشنايي با قرآن داشته باشد يا حس مسووليتش نيرومند باشد و اين خطا را گوشزد كند؟ آيا اين شكل ساده و ظريفي براي بياعتبارسازي قرآن و بيتوجهي به آن نيست؟ آيا هر كس مجاز است از بودجه عمومي هرچه خواست بردارد، البته با فرض اصل صحت و هر گونه تابلويي را با استنادهاي نادرست به خصوص به قرآن كريم، در ملأعام قرار دهد؟
آيا كساني كه دستور دادهاند اين جمله بر تابلو نقش شود، دقيقا به ابعاد درازمدت كار خود وقوف دارند يا خواستهاند كاري كرده باشند و براي فعاليت خود از قرآن كريم مايه بگذارند؟
و سرانجام آيا اين دست كارها ترويج قرآن و فرهنگ زكات است يا درنهايت ترويج فرهنگ بيتفاوتي به اصل قرآن و ناديده گرفتن آن؟