مصطفي تاجزاده:
براندازي نظام در حد آرزوي براندازان باقي ميماند
مصطفي تاجزاده، فعال سياسي اصلاحطلب با بيان اينكه انقلاب اساسا در دورههايي شكل ميگيرد كه جامعه دوقطبي ميشود و موافق و مخالف حكومت مهمترين دوقطبي كشور را تشكيل ميدهند، گفت: «به ميزاني كه مخالفان دولت قدرتمندتر ميشوند، احتمال پيروزي انقلاب و به احتمال زياد افزايش يافتن خشونت هم بيشتر ميشود. در روند شكلگيري انقلاب ۵۷ از آنجا كه مردم يكدست عليه حاكميت قرار گرفتند، انقلاب با كمترين هزينهها و با بيشترين سرعت به پيروزي رسيد. اتفاقات سالهاي اخير بعد از بهار عربي بيم عميق و گستردهاي ايجاد كرده كه ممكن است، انقلاب در كشورهاي خاورميانه پيامدهاي بسيار ويرانگري داشته باشد كه قبلا با آنها مواجه نشده بوديم. ملت ايران در قرن بيستم دوبار انقلاب كرد؛ يكي انقلاب مشروطه و ديگري انقلاب اسلامي. در هر دو تلفات و ضايعات انقلاب در مقياس جهاني بسيار كم بود، قانون اساسي و رژيمهاي جديد با كمترين تنش تهيه و مستقر شدند. در جنبه سلبي و ضديت با انقلاب، يعني هر دو كودتاي ۱۲۹۹رضاشاه و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا شاه هم با كمترين تلفات و ضايعات صورت گرفتند.»
به گزارش ايسنا، به گفته او، تفاوتها بين ايران با كشورهاي خاورميانه در صورت رخ دادن انقلاب زياد است از جمله تفاوتهاي فرهنگي، سياسي، تاريخي و زماني. ما آخرين انقلاب كلاسيك دنيا را تاكنون داشتهايم و سرآغاز انقلابهاي نرم و غيرخشن به شمار ميآييم كه دلايل آن بايد مستقلا مورد بحث واقع شود.
او با تاكيد بر اختلاف مهم بين اين دو ادامه داد: «بيتوجهي به اين تفاوت فاجعهبار است. يكي از مهمترين علل وضعيت مصيبتبار سوريه، ليبي، يمن، عراق، افغانستان و ... آن است كه اين كشورها يك جناح اصلاحطلب قوي نداشتند كه همزمان با حكومت صحبت و تعامل كند و جلوي افراط، تندروي و جنايات آن را بگيرد و قدرت را مهار كند؛ از سوي ديگر بتواند با مردم حرف بزند و تبيين كند كه سقوط حكومت به هر قيمت حلال مشكلات نيست و ممكن است جامعه را دچار وضعيت به مراتب اسفبارتري كند. افزون بر آن يكپارچگي سرزميني و ملي را به مخاطره اندازد.»
تاجزاده در ادامه گفت: «ببينيد ۲۰ سال از الان طول ميكشد تا مردم سوريه به زماني برسند كه هنوز گرفتار جنگ داخلي نشده بودند. هيچ نيرويي امروز نميتواند امنيت كامل مردم اين گروه از كشورها را تامين كند. نه امريكا و اروپا و نه چين و روسيه و نه حتي همه آنها با هم نميتوانند اين مطالبه را در كوتاهمدت براي مردم آنها به ارمغان بياورند. اپيدمي خشونت در اين كشورها تا سالها به ميراث مانده است. يعني اگر ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و يمن تجزيه نشوند و يكپارچه بمانند، شايد بتوانند بعد از دو دهه آن هم با مشاركت همگاني به امنيت پايدار دست يابند. اين تجربه باعث شده است كه بگويم بزرگترين دليل وجودي اصلاحطلبان اين است كه ايران دچار چنين شرايطي نشود. من در نامه به آقاي مخملباف هم گفتم كه دال مركزي اصلاحات، آزادي است اما نقشي كه ايفا كرده و ميكند در درجه اول دفاع از امنيت عمومي و ملي است. همچنان كه حافظ استقلال و تماميت ارضي كشوريم.»
اين فعال سياسي اصلاحطلب درباره اين موضوع كه با تكيه بر وجود انديشه اصلاحطلبي تحليل كساني كه خواهان براندازي نظام هستند به واقعيت نخواهد پيوست، گفت: «مادامي كه درصد عظيمي از مردم مخالف سرنگوني حكومت باشند، حتي اگر به جمهوري اسلامي اعتقاد نداشته و مخالف آن هم باشند اما اصلاح سيستم را ترجيح ميدهند، براندازي نظام در حد شعار و آرزوي طرفدارانش باقي ميماند و ايران به سرنوشت كشورهاي نامبرده دچار نميشود. اين نكتهاي است كه مخالفان هم ميدانند و به همين دليل به اصلاحطلبان ميگويند استمرارطلبان، زيرا وجود آنها را باعث استمرار نظم و ثبات سياسي ميدانند. به آنها ميگويم كه ما خواهان استمرار ايران هستيم نه توجيهكننده فساد و بيكفايتي. ما ضمن دفاع از حقوق و كرامت انساني ايرانيان و تلاش براي بهبود اوضاع اقتصادي ميهن و مردم، اجازه ندادهايم ايران دچار تجزيه، هرج و مرج و جنگ داخلي شود؛ همين دليل به تنهايي براي ضرورت وجود اصلاحات در جامعه كافي است، هر چند معتقدم كه اصلاحطلبان ميتوانند و بايد قدمهاي محكمتري در دفاع از حقوق و منافع ملي و رفاه مردم بردارند. علت اينكه سرنگونطلبان ميگويند اصلاحطلبان يا بايد به براندازان بپيوندند يا بايد چنان بدنام شوند كه از سپهر سياسي كشور حذف شوند، اين است كه معتقدند تا اصلاحات در جامعه زنده است و تا حرف خاتمي در افكار عمومي پذيرش دارد، نه انقلاب در ايران شكل ميگيرد و نه كشورهاي خارجي ميتوانند در آن دخالت كنند.»
به گفته او، شكست اصلاحات، شكل گرفتن انقلاب، دخالت خارجي و احيانا بروز خشونت در كشور را ممكن ميكند. براي اينكه دچار همين وضعي نشويم، ميگوييم بايد اصلاحات را زنده نگه داشت و اميد مردم به اصلاحات را حفظ كرد، حتي اگر به قيمت عبور از اصلاحطلبان كنوني باشد. بگذاريم مردم بگويند فلان چهره يا بهمان حزب را قبول نداريم و اصلاحطلبان كارآمدتري ميخواهيم؛ عيبي ندارد از ما گذر كنند اما از اصلاحات يعني از روش غيرخشونتآميز و انتخاباتي نااميد نشوند و از آن طريق تحقق مطالبات خود را دنبال كنند.
تاجزاده معتقد است كه اصلاحطلبان ميتوانند به باز شدن راهها كمك كنند و ضمن دفاع از حقوق خود، از حقوق ديگران هم قاطع حمايت كنند. براي اينكه راه باز شود ما صريحتر از گذشته بايد با حكومت و مردم صحبت كنيم؛ دولت پنهان بايد برچيده شود، تاسيس شبكههاي خصوصي ممكن شود، فيلترينگ پايان يابد، همه حقوق همديگر را به رسميت بشناسند و به سبك زندگي يكديگر احترام بگذارند.