يك پرسش ساده از سخنگوي كميسيون فرهنگي
بهاي بليت تئاتر چند است؟
شورش تسليمي
از دادار پنهان نيست از شما چه پنهان كه حال و هواي اين بنده كوچكتر نيز مشابه بيشتر اهل مملكت روي موج سينوسي ماديان نوسانات كالاهاي اساسي سوار است و هر دم بالا و پايين ميپرد. اما چه ميشود كرد؟ به قول شيخ: «چون عهده نميشود كسي فردا را/ حالي خوش كن تو اين دل شيدا را» پس جاي زانوي غم بغل گرفتن و ناله افسوس عوام فريب كه «آه خدايا شاهد باش كجا زندگي ميكنيم» تصميم گرفتم به اين يك ماجراي اخير تئاتري كمي به ديده طنز و خنده نگاه كنم. چرا خودمان را بخوريم؟ آنهم در اين اوضاع گراني گوشت قرمز. اصلا حالا كه در عرصه فرهنگ و هنر گوش شنواي شنيدن صداي روزنامهنگار جماعت نيست، يادداشت را خطاب به يك شخصيت دوره قاجار مينويسم، بلكه با خيال راحت بدانم به دست صاحبش نميرسد، كي به كي است؟
جناب كريم شيرهاي عزيز! از احوال تئاتر ايران چندان خبر موثق در دست نيست ولي چنانچه از تئاتر تهران خواسته باشيد، اين روزها به ساختماني شباهت دارد كه هر دم بيش از قبل زهوارش در ميرود، مسوولان فرهنگ هم در حد فاصل اين پوسيدگي و تخريب مدام، سرگرم جنگهاي زرگري بيحاصلند. ساختمان تئاتر به چيزي شبيه خانه روي آب ميماند كه هر كس از راه ميرسد روزني به باقي روزنههايش ميافزايد. تا همين چند هفته قبل كه سرپرست شوراي نظارت و ارزشيابي با اعمال سليقه شخص شخيص خويش از داخل ساختمان اداره كل هنرهاي نمايشي به ديگران پاس گل ميفرستاد، حالا هم چند هفتهاي است سخنگوي كميسيون فرهنگي كمر به تخريب ديوار كوتاه نمايشهاي بيجيره ومواجب روي صحنه بسته و سوداي طرح پرسش از وزير ارشاد در سر دارد. فقط مساله اينجا است كه جنابشان چندي پيش در پاسخ به خبرنگار گفته بود به دليل مشغله زياد مدتي است به تماشاي تئاتر نرفته ولي تريبون انتقاد به دولت كه آزاد شود همه حاضرند. در گفتوگوي اين نماينده دلسوز حتي يك اصطلاح جديد به دايره واژگاني هنرهاي نمايشي نيز اضافه شد و آن «تئاترگران» بود، شايد چيزي معادل هنرمندان يا كارگردانان تئاتر. ميگويد: شيوه سئوال و تذكر نمايندگان مجلس به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از نوع فني و تكنيكي نبود. آنچه ما تذكر داديم بازخورد اجتماعي «عمليات» تئاتر است نه سياستگذاري.
قرار شد تلخ نباشيم، از ياد نبريم. پس با لبخند بخوانيد، نماينده محترم در دو سال گذشته كه بودجه هنرهاي نمايشي آب رفت يك بار هم هشدار نداد «آي مسوول! اگر بودجه فرهنگ و هنر تامين نشود تئاترگران! به ناچار بايد تن به خواست مخاطب دهند و هزينه توليد نمايش خود را از طريق فروش گيشه تامين كنند.» اگر چنين نكنند پس چه كنند؟
حالا هم مديرعامل خانه تئاتر كه در ماجراي مشهور «تئاترشهر» سكوت صنفي! پيشه كرد به كارزار وارد شده و اظهارات اين عزيز دلسوز را «احساسي» و «غيركارشناسي» خوانده است. اما پاسخ آمد چه پاسخي: تقاضاي من از آقاي گيلآبادي به عنوان يكي از «عناصر اصلي»! تئاتر مقدس ايران اسلامي و مديرعامل خانه تئاتر اين است كه قدري بررسي بهتري كنند.
كريم جان! اين اواسط هم تئاتر ايران شد مادر بسياري از رشتههاي هنري و در برگيرنده خرده فرهنگهاي اجتماعي، اما معلوم نيست چرا اين مادر بيپول و بدون بودجه همينكه قصد ميكند اوضاع زندگي خرده فرهنگهاي اجتماعي را به تصوير بكشيد با هزار مساله مواجه ميشود. آقاي نماينده از تئاتري كه از فرداي خودش بيخبر است انتظار ايجاد «اميد به زندگي» و «نشاط» دارد. آن هم با حفظ مراقبتهاي لازم و كافي است يكي دو نفر به ايشان نظر كارشناسي بدهند كه آقا رفتيم يك نمايش تماشا كرديم، اصلا آموزنده نبود! پر از حرفهاي زشت! تا فردا صبح زود امضاها براي سوال از وزير ارشاد جمع شود.
يكي نيست بگويد در بين اين ماهانه 100 نمايش روي صحنه كه اگر در 12 ماه سال ضرب كنيم به 1200 ميرسيم، چطور امكان دارد كسي با تماشاي سالي 2 عدد تئاتر به توان درك و دريافت درست رسيده باشد؟ آن هم بدون تحصيلات مرتبط و اطلاعات از چيستي تئاتر! راستي يك سوال ساده از سخنگوي محترم: مردم براي تماشاي هر نمايش چه رقمي ميپردازند؟