كتابي ديگر از نويسنده«راز داوينچي»
دن براون، نويسنده امريكايي كه اثري پرفروش چون رمان«راز داوينچي» را در پرونده كاري خود دارد، اكنون با رمان «پيدايش»، يكبار ديگر مهمان كتابخوانهاي ايرانياست. رمان پيدايش نيز چون اثر پيشين نويسنده، با محوريت شخصيت پرطرفدار «رابرت لينگدان» نوشته شده است.
دن براون با آثاري چون«راز داوينچي» و«فرشتگان و شياطين» توانست جايگاهي منحصر به فرد در عالم ادبيات پيدا كند و بر همين اساس ميتوان رمان«پيدايش» را در ادامه همان خطسير فكري- ادبي او مورد بررسي قرار داد. دن براون در كارهايي كه منتشر كرده، نوعي نمادپردازي را دنبال ميكند كه مخصوص به خود اوست و شخصيت و شخصيتهاي ساخته ذهن او هم رگههايي از ماجراجويي دارند و هم داراي رگههايي از نشانهشناسي علمي- فلسفي هستند. رابرت لينگدان كه نقش اصلي را در همه آثار براون بازي ميكند، گرچه شخصيتي صد در صد دوستداشتني نيست اما نوع زيست و تفكر او، خواننده را به دنبال فهم بيشتري از ماجرا ميكشاند. براون در جايي گفته است كه براي نوشتن «پيدايش»، حدود چهار سال پياپي به تحقيق و تفحص پرداخته و عمده توانش را به كار گرفته تا سايه آثار پيشينش بالاي سر اين كتاب نباشد. «پيدايش» آخرين اثر دن براون است كه در سال 2017 روانه بازار كتاب شد و مانند ديگر كارهاي نويسنده، خيلي زود از سوي خوانندگان مورد توجه قرار گرفت. براون در اثر تازهاش هم به خوبي توانسته تعليقي ذاتي را بر كليت كار حاكم كند و همين تعليق باعث ميشود كه مخاطب، اين كتاب نسبتا قطور را به راحتي و با لذت تمام مطالعه كند.
لنگدان در اين كار هم مانند راز داوينچي، در پي پيدا كردن سرنخ كلافي سردرگم از معناهاي فلسفي است و بر همين اساس با رمزگشايي نوعي علامت حك شده روي كلاه بيسبال در يك موزه، تحقيقات خود را آغاز ميكند و خواننده را هم به دنبال فهم بيشتر از اين رمزگشايي به درون ماجرا ميكشاند: «لنگدان نگاهش را به سمت آسانسورها برگرداند. به طرف گروهي از مهمانان كه گپ زنان ايستاده و متشكل بودند از دو موسس مشهور شركتهاي اينترنت جهاني، يك بازيگر هندي و افراد سرشناس خوشپوش ديگري كه احساس كرد احتمالا بايد بشناسدشان اما نميشناخت. او كه براي گفتوگوي منحصر درباره موضوعهاي رسانههاي اجتماعي و باليوود تمايل داشت و نه آمادگي،به همين دليل به سمت مخالف رفت، سراغ نمونه بزرگي از هنر مدرن كه مقابل ديوار ديگر قرار داشت. آن وسيله در دالان تاريكي جاي گرفته و از 9 تسمه نقاله باريك تشكيل شده بود كه از شكافهاي درون زمين بيرون ميآمدند و بالا ميرفتند و در شكافهايي در سقف ناپديد ميشدند. آن قطعه شبيه نه راهگذر متحرك بود كه در سطح قائم بالا ميرفتند و هر نقاله حاوي نوشتهاي درخشان بود كه به آسمان ميرفت...»
رمان «پيدايش» با ترجمه مهرداد وثوقي را نشر ققنوس منتشر كرده است.