ادامه از صفحه اول
دريغ و درد
مثل انجمنهاي همسان در ديگر كشورها، حكومت يا شهرداري تسهيلات جا و مكان به آن بدهد تنهاي تنهاست و تمامي تلاشهاي هيات مديره انجمن كه من يكي از آنانم به در بسته خورده است. حتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم ديگر احوالي از ما نميپرسد.آقايان، دوستان، تكنوكراتان انجمن حداقل در اوقاتي اينچنين ميتواند ياور راستين احمدرضا دالوند و احمدرضاهاي ديگري باشد كه به راه او ميروند. چرا دريغ ميكنيد؟
سينماي اصيل و قدرتمند
اين سينما قدرت طرح و ثبت خلاقانه همه احوالات و مطالبات و نيازهاي جامعه را دارد و اگر ميدان و فضا براي بروز و ظهور اين سينما آماده باشد و سليقهها و محدوديتها و نگرانيهاي بيمورد از آن كنار برود بسياري از مشكلات و گرفتاريها جاي خود را به پويايي و بالندگي و نشاط فرهنگي جامعه ميدهد.
در همه دنيا جذابترين بخش جشنوارههاي فيلم مستند، بخش سينماي اجتماعي آن است، سينماي اجتماعي است كه اين سينما و جشنوارهها را زنده ميكند، ممكن است اين سينما براي بعضيها تلخ و ناگوار باشد اما تلخي سينماي مستند اجتماعي، شيريني آگاهي و روشنايي حقيقت را براي مخاطب به ارمغان ميآورد. در شرايط اقتصادي فعلي كه شرايط سختي هست مسوولان بايد بيشتر به اين سينماي اصيل و قدرتمند بپردازند. سينماگران اين عرصه حقيقتا با گمنامي شناسنامه و هويت اين سرزمين را به تصوير ميكشند و فارغ از قيل و قال سينماي بزك كرده مرسوم، سربازهاي فرهنگي اين سرزمين هستند.
چند پرسش ازحاجي بابايي
پس زمينه ادعاهاي درست ايشان را با اما و اگرهايي همراه ميكند كه بوي برخورد سياسي با نهاد آموزش را ميدهد! بگذريم از تغييرِ 70 درصدي در سند تحول بنيادين با فشارهاي نامتعارف او بر نهادهاي سياستگذار، اجراي سند به شكل كاملا سليقهاي و بدون توجه به اولويتهاي آن، جايگزيني نظام 6-3-3 بدون زمينههاي نرم افزاري و سختافزاري ضروري و ...
پرسش از وزير پيشين اين است كه در اوج درآمدهاي سرشار نفتي دوره احمدينژاد كه پيامد تعامل سازنده دولت اصلاحات با جهان بود، چه گرهي از گرفتاريهاي پر شمار و تاريخي آموزش و پرورش و فرهنگيان، گشوده شد؟ فروش 140 دلاري بشكههاي نفت در دولت اصولگرا و وزارت او، چه گلي بر سر آموزش و پرورش و فرهنگيان زد؟ بي گمان يكي از فرصتهاي طلايي براي از ميان برداشتن تفاوت آشكار و آزاردهنده ميان دريافتي فرهنگيان با ديگر حقوق بگيران دولت، زمان دولت اصولگرا و وزارت ايشان بود كه شوربختانه از دست رفت! چرا در سالهاي پاياني آن دولت كه كشور تورم 50 درصدي را تجربه ميكرد، بيشينه افزايش حقوق فرهنگيان زير 20 درصد بود!؟ با يك حساب سرانگشتي ميتوان نشان داد كه در يكي- دو سال پاياني وزارت حاجي بابايي، با وجود چندين برابر شدن درآمدهاي دولت، توان اقتصادي فرهنگيان بيش از 50 درصد كاهش يافت؛ شوربختانه تجربه نشان ميدهد كه برخوردِ دولتهاي اصلاحطلب، اصولگرا و ميانه رو با آموزش و پرورش يكسان بوده و براي هيچ كدام، آموزش در اولويت نبوده و نيست! گرچه اگر از حق نگذريم بيمه طلايي، بزرگترين دستاورد دوره وزارت حاجي بابايي براي فرهنگيان بود كه آن نيز با توجه به عدم ريلگذاري درست و بنيادين، به ويژه تامين منابع مالي، از گزند جانشينان حاجي بابايي در امان نماند.
در همه دوراني كه فاني بهشدت تعديل نيرو را پيگيري ميكرد، حاجي بابايي نماينده پرنفوذ مجلس بود و البته هست. پرسش اينجاست كه چرا در آن دوران در برابر حجم گسترده تعديل نيرو و خصوصيسازي در نهاد آموزش سكوت كرده بود؟ چرا در شش سال گذشته كه شكاف ميان دستمزد فرهنگيان و خط فقر بيشتر و بيشتر شد، حاجي بابايي پرچمدار جنگندهاي براي دفاع از حقوق فرهنگيان نبود؟ چرا به عنوان يكي از اثرگذارترين نمايندگان در زمان تصويب بودجه 97، در برابر كاهش غيرقانوني حقوق فرهنگيان در لايحه بودجه امسال، از ميانگين 15 درصد به 10 درصد، هيچ صداي بلندي از او شنيده نشد؟ شايد اين استدلال بيراه باشد! پس ميتوان انتطار داشت در هفتههاي آينده كه لايحه بودجه 98 براي بررسي و تصويب به مجلس فرستاده ميشود رييس فراكسيون فرهنگيان مجلس، بيشترين تلاش را براي افزايش بودجه آموزش و پرورش و حقوق فرهنگيان داشته باشد. بيگمان زمان بررسي بودجه بهترين فرصت براي وزير پيشين آموزش و پرورش است تا نشان دهد كه سخنان بالا از سر دلسوزي براي نهاد آموزش است، نه روياروييهاي سياسي ميان رقباي حاكم.