سينما حقيقت؟
فرهاد گوران
در يكي از صحنههاي پاياني فيلم «محاكمه ژان دارك »، دوربين با عبور از ميان جمعيت روي يك سگ مكث ميكند؛ سگي كه به دنبال ژان ميگردد. روبر برسون گفته است حضور اين سگ در آن صحنه به اين موضوع دلالت دارد كه حيوان ميداند خطايي (متافيزيكي) رخ داده است. حضور سگ در آن صحنه، انتخاب بصري به جايي بوده كه حالت دوگانهاي در فيلم به وجود آورده است. ما از نظرگاه يك سگ، كه خود در كتاب مقدس، شأنيت دارد شاهد تصليب ژان هستيم. اين چرخش در نظرگاه دوربين و سوژه، مفهوم خطا را با شدت بيشتري به بيننده منتقل ميكند.در اين روزهايي كه جشنواره « سينما حقيقت » برگزار شده چند بار خواستم روانه پرديس سينمايي چهارسو در خيابان جمهوري شوم. حتي قرار بود بروم فيلمي را كه يكي از دوستانم درباره زلزله كرمانشاه ساخته و به اين جشنواره راه يافته، ببينم. نه حس رفتن به آنجا را داشتم و نه مجالش پيش آمد. در فرصت ديگر خواهم ديدش.نميدانم چند فيلم درباره آن زلزله ويرانگر ساخته شده؛ اميدوارم هر چه ساخته شده باشد قرين حقيقت باشد، نه فرصتي براي ساختن و عرضه در جشنواره. اصلا بعيد ميدانم فيلمي كه حقيقت فاجعه و وضعيت واقعي درماندگان را نشانگري كرده باشد به آن جشنواره راه يابد؛ كما اينكه فيلم «بيدار شو آرزو » به كارگرداني و نويسندگي كيانوش عياري سال ۱۳۸۳ ساخته شد و پارسال پس از سال ۱۳ سال تعليق اجازه نمايش گرفت. در واقع ميتوان با استناد به همان فيلم هولناك عياري، دريافت كه «حقيقت » با بيش از يك دهه تاخير پيش چشم مخاطب آشكار شده است. با اين حال گويا 9 فيلم مرتبط با زلزله كرمانشاه در جشنواره امسال سينما حقيقت پذيرفته شدهاند. نقد و نظر چند منتقد جدي را شنيدم و كمابيش متوجه فقدان حقيقت يا فقدان نگاه خلاقانه به آن تراژدي انساني شدم.من خودم با كمترين امكانات يك مستند ساختم؛ با عنوان «نقاشي اهورا». از آنجا كه هيچ باوري به جشنواره در هيچ كجاي جهان ندارم و آنها را چرخه فريبكارانه سرمايه / نمايش ميدانم، آن مستند را فقط در همايش «واكاوي زلزله كرمانشاه» در خانه انديشمندان علوم انساني نشان دادم كه مناسبت تام و تمام داشت با آن همايش. در يكي از سكانسهاي اين فيلم سگي ميان ويرانهها ميچرخد و بو ميكشد؛ سگي كه او را از زاويه ديد اهوراي سه ساله و جان به در برده از شب زلزله ميبينيم؛ اما اهورا وقتي به چادر امدادگران ميرود و در جمع ديگر كودكان روستاي «ناوفره» قرار ميگيرد، نه آن سگ، كه با مداد شمعي خطوطي يكسره انتزاعي را روي ورق طراحي ميكند.هنگامي كه مشغول تدوين آن مستند بودم پيوسته به آن گفته برسون ميانديشيدم، به مفهوم و شدت خطا.