• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4261 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۹ آذر

مجال نقد را از دست ندهيد

سيدعلي ميرفتاح

آيا نمي‌توان و نبايد از حوزه علميه انتقاد كرد؟ آيا حوزه انتقادپذير است اما انتقاد رحيم‌پور ازغدي را برنمي‌تابد؟ اگر رحيم‌پور ازغدي ملبس به لباس روحانيت بود و در حوزه علميه قم يا نجف بار آمده بود آيا باز هم انتقادات او مسموع واقع نمي‌شد و علما در برابرش موضع مي‌گرفتند؟ انتقاد از حوزه سابقه طولاني دارد. بسياري از علما، از سر دردمندي، از پيش از انقلاب اسلامي منتقد بعضي از مناسبات حوزه بوده‌اند. بعد از انقلاب، با توجه به ميانداري روحانيون، توقع مي‌رفت كه اساتيد و طلاب علوم ديني انضمامي‌تر بينديشند و در حل و فصل معضلات عقيدتي و معرفتي فعالانه‌تر عمل كنند. مسووليت‌هاي اجرايي اما بزرگان حوزه را چنان به خود مشغول كرد كه اكثر روحانيون انقلابي، عملا فرصت درس و بحث را از دست دادند و طوعا و كرها آستين بالا زدند و مسووليت پذيرفتند. اين مسووليت‌پذيري حتي در دهه پنجم انقلاب نيز ادامه دارد و اخيرا رييس‌جمهور طي حكمي مسووليت كارگزيني را روي دوش يكي از خطباي نامدار گذاشته است. نگاهي اجمالي به مسووليت‌هاي اجرايي كشور به ما مي‌فهماند كه حوزه ناچار است علاوه بر تربيت مدرس و مجتهد و پيش‌نماز و مروج‌الاحكام، وزير و وكيل و مدير و رييس هم تربيت كند. در امور قضايي نياز كشور به فارغ‌التحصيلان حوزه در قانون اساسي نيز تصريح شده و بسياري از سمت‌هاي حقوقي به كسي جز مجتهد عادل نمي‌رسد. در مقام بحث و نظر، جمهوري اسلامي حكومت روحانيون نيست اما در عمل، حضور علما پررنگ‌تر از ديگر اقشار است و به نوعي همه كارها به «قم» ختم مي‌شود و مردم متوقعند، بلكه به حق متوقعند كه معضلات فكري و معنوي و عملي جامعه را علما از سر راه مردم و نظام بردارند. بعضي از امور ما نيازمند گره‌گشايي فقهاست. مقلدين از مراجع خود انتظار دارند راه‌حل‌هايي عملي جلوي پاي‌شان بگذارند تا دين و دنياي‌شان حفظ شود. در فرهنگ ما بدترين بلايي كه مي‌تواند سر انسان بيايد خسارت دنيا و آخرت است. از ديد عمومي بدبخت كسي است كه نه دنيا به كامش باشد نه آخرت. يكي از دواعي جمهوري اسلامي هم اين بود، در سرود رسمي‌اش هم آمد كه «هم دين دهد هم دنيا به ما».

به خصوص در دنياي مدرن كه بسياري از امور ساده به موانع شرعي برخورد كرده‌اند و از آن‌طرف بسياري از اعمال ديني نيز ناسازگار با اقتضائات دنياي مدرن جلوه كرده‌اند، توقع مي‌رود كه علما پيشقدم شوند و موانع را از سر راه بردارند و دينداري را در اين روزگار بازتعريف كنند. اولين مثالي كه به ذهن مي‌رسد مناسبات بانكي است. در چهل سال گذشته عملا كسي تكليف شهروندان را در برابر رباي بانك‌ها مشخص نكرده است. از اقتصاد اسلامي حرف زياد زده مي‌شود، اما كسي نتوانسته معناي امروزي پول و ربا و درآمدزايي را با موازين شرعي تطبيق دهد و نتيجه عملي آن را به دينداران بفهماند. علاوه بر اقتصاد در حوزه فرهنگ هم تكليف مقلدين روشن نيست و حتي موقع ديدن تلويزيون خيال خيلي‌ از متشرعين مشوش است كه نكند مرتكب گناه مي‌شوند. تا قبل از دنياي مدرن عموم مردم زندگي ساده‌اي داشتند و سوالات‌شان هم ساده بود. تا صد سال قبل احيانا اگر جواني دچار اشكال و ابهام مي‌شد به سراغ پيش‌نماز محل مي‌رفت و از او مي‌خواست تا راه جلوي پايش بگذارد و جواب سوالاتش را بدهد. جواب سوالاتش را هم مي‌گرفت. در دنياي مدرن اما زندگي و كار و بار آنقدر پيچيده شده كه در بسياري از امور، آن جواب‌هاي قديمي توان حل مشكلات را ندارند. در شبكه‌هاي ماهواه‌اي صدها كانال راه‌اندازي شده كه اعتقادات مردم را نشانه رفته‌اند. بسياري از قضايايي كه بديهي مي‌پنداشتيم حالا به اسم علوم تجربي يا انساني يا به اسم بازخواني تاريخ به چالش‌شان مي‌كشند و در ذهن پير و جوان ايجاد شك و شبهه مي‌كنند. اين شك و شبهه‌ها را نمي‌توان با همان جواب‌هاي سنتي برطرف كرد. بگذاريد يك مثال عيني بزنم. چند سال پيش استيفن هاوكينگ فرضيه‌اي مطرح كرد كه دل خيلي از موحدين را لرزاند. اگر هم نلرزاند باعث شد تا خداشناسي سنتي به چالش كشيده شود. خاطرم هست كه همان ايام يكي از علماي جليل‌القدر به نيت جواب وارد بحث شد اما به جاي جواب مستدل، شكل ظاهري هاوكينگ را طعنه زد و گفت چون او وضعيت رقت‌باري دارد؛ لذا با غرض و مرض درباره خدا سخن مي‌گويد. اين جواب جوابي نبود و نيست كه دنياي امروز توقع داشت و دارد از عالمان دين بشنود. يك مثال عيني‌تر بزنم. در سال‌هاي اخير بسياري از مخالفان اسلام، بلندگوي پرقدرتي چون اينترنت و ماهواره پيدا كرده‌اند و با روخواني بخش‌هايي از تاريخ اسلام دل مومنين را مي‌لرزانند و آنها را به شك و شبهه مي‌اندازند. جا داشت كه علما، تاريخ اسلام را با رويكردي منتقدانه از نو بنويسند و براي چنين سوالاتي جواب عالمانه و عقل‌پسند ارايه دهند.

در زمان‌هاي قديم هم مشركين و كفار زبان‌شان براي ايجاد اشكال و ابهام كوتاه نبود، اما ائمه (ع) و علما با آنها مناظره مي‌كردند و با تكيه بر عقل متعارف آن روزگار و با استفاده از براهيني كه مورد پذيرش عمومي بود جواب‌شان را مي‌دادند. نمونه اين پاسخگويي‌ها توحيد مفضل است كه امام در جواب منكرين بيان فرموده‌اند. اما آيا در قرن بيست و يكم و متناسب با عقل متعارف امروز علما توانسته‌اند در تبيين توحيد، حريفان حراف خود را از ميدان به در كنند؟ موضوع فقط از ميدان به در كردن حريفان و رقيبان نيست. حكومت اسلامي اقتضائاتي دارد و ما مجبوريم با ادبيات امروز و مبتني بر عقل امروز سخن بگوييم. نمي‌شود كماكان با يادآوري فرمايش علماي سلف دهان مخالفان را بست. البته همه مي‌دانيم كه حوزه علميه تا حدودي رويكرد مدرن پيدا كرده و طلاب ضمن يادگيري زبان انگليسي با فرهنگ و فلسفه غربي نيز آشنا مي‌شوند. آنقدري كه امروز علما درباره سينما و فلسفه و ادبيات غرب سخنراني مي‌كنند استادان دانشگاه نمي‌كنند. اما سوال اينجاست كه آيا اين رويكرد مدرن و استفاده از ابزار روز توانسته است حوزه را در انجام ماموريت تاريخي‌اش كمك كند؟ ما معضلات و مشكلاتي داريم كه بايد براي‌شان راه‌حل جديد بينديشيم. كيست كه نداند زور جواب‌هاي قديمي به مسائل امروزي نمي‌رسد؟ اما آيا حوزه آن گونه كه شايسته است اولا توانسته مسائل امروز را كما هو حقه دريابد؟ ثانيا توانسته جواب‌هايي درخور براي‌شان بيابد؟ اين جواب‌ها سازي نيستند كه بعدا صداي‌شان دربيايد. ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه براي اجراي احكام اسلامي با مشكل روبه‌روييم. چهل سال است كه ما از پس اعتياد و بي‌عفتي و فساد مالي و از اين قبيل برنيامده‌ايم. صريح بگويم كه حتي بحث موسيقي را نيز نتوانسته‌ايم حل و فصل كنيم. آيا آن انديشه وحدت حوزه و دانشگاه را توانسته‌ايم جامه عمل بپوشانيم؟ بحث‌هاي كلامي ما، بحث‌هاي تفسيري ما، بحث‌هاي مديريتي ما و بسياري از ديگر مباحث ما متعلق به امروز نيستند و ذهن جوان امروزي را قانع نمي‌كنند. حتي در ادبيات هم هر روز چيزي گفته مي‌شود كه بر آشفتگي ذهن جوان مي‌افزايد. به خصوص حالا كه ابزار تكنولوژيك همه اظهارنظرها را منتشر مي‌كنند و هر خبري را به اطلاع عموم مي‌رسانند، آشفتگي ذهن جوانان بيشتر هم مي‌شود. اگر مجال داشتم نمونه‌هايي ذكر مي‌كردم و بعضي از مشهورات را به يادتان مي‌آوردم تا ببينيد در اين سال‌ها چطور به آشفتگي ذهني دانش‌آموزان و دانشجويان دامن زده‌ايم... سر درد دلم باز شود، از سر دردمندي مي‌توانم كل روزنامه را با حرف‌هايم سياه كنم و به خواننده بگويم كه در جمهوري اسلامي توقعي كه از حوزه مي‌رفت با چيزي كه عملا محقق شد زمين تا آسمان توفير داشت و دارد. اما به جاي بازگويي دردمندانه حرف‌هايي كه هم من مي‌دانم و هم شما، تنها به گفتن اين حرف بديهي بسنده مي‌كند كه از نقد پروا نيست و حوزه از نقد ضرر نمي‌كند. اينكه رحيم‌پور اصولگرا نقد كند يا فلان فيلسوفي كه در خارج از كشور زندگي مي‌كند، خيلي فرقي ندارد. اينجا اتفاقا از همان جاهايي است كه نبايد به «من‌قال» توجه كنيم بلكه بايد «ماقال» را بچسبيم و درباره‌اش بينديشيم. حالا كه مجال نقد پيش آمده به جاي مقابله با آن بياييد ضعف‌ها و قوت‌هاي خود را بازشناسيد و تا آنجا كه مقدور است در اصلاح امر بكوشيد. انگيزه منتقدين هم خيلي مهم نيست، بلكه انگيخته ايشان مي‌تواند تبديل به قوه محركه‌اي شود كه ما را از اين سكون و درجا زدن نجات دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون