تبديل تهديد به فرصت
ديگر مرزهاي جغرافيايي، اعم از زميني، دريايي و هوايي متاثر از مرزهاي سايبري هستند. الان مرز واقعي بين ملتها، مرز ديجيتال و فضاي مجازي است كه نوعي تداخل فرهنگي در جوامع ايجاد كرده است چرا كه از طريق دسترسي به اين فناوري و با استفاده از پيامرسانها و اينترنت، مكاتب، تمدنها، فرهنگها، ارزشها و هنجارها و سبكهاي زندگي مختلفي در معرض آگاهي و تبادل ملتهاي مختلف قرار گرفته است. اين موضوع، تداخل فرهنگي و به عبارتي بحران فرهنگي براي جوامع مختلف ايجاد كرده و تا حدودي به بحران هويت دامن زده است. به هرحال اين پديدهاي است كه ما بايد با دقت و حوصله و در عين حال با سرعت با آن رو به رو شويم. يكي از مسائلي كه به تعامل ما با اين پديده ارتباط پيدا ميكند، مربوط به كنار آمدن ما با آن است؛ يعني ما بايد بپذيريم كه در فضايي زندگي ميكنيم كه حقيقيترين فضا، فضاي مجازي است و ما فضا و واقعيت ديگري نداريم. هر آنچه هست در اين فضا تعريف ميشود و ما بايد خودمان را با اين فضا و دانش آن تطبيق دهيم. طبعا ممكن است در مواردي احساس كنيم كه بايد در ميزان دسترسي مردم به اين فضا محدوديتهايي ايجاد كنيم اما اين محدوديتها موقتا ميتواند جواب دهد و قطعا در ميانمدت و دراز مدت به ضد خودش تبديل ميشود؛ كما اينكه فيلترينگ تلگرام باعث شده كه جامعه ما را از چاله ارتباط با تلگرامي كه با سيستمهاي داخلي ميتوانستند به آن وارد شوند بيرون بياورد اما، به چاه استفاده از فيلترشكنهايي كه مال دشمن است، بيندازد و در نتيجه نوجوانان ما با فضاهايي آشنا شدند كه قبلا با آنها آشنا نبودند. اين برخورد حذفي و سلبي با اين فناوري ما را دچار مشكل كرده است. من از همان ابتدا گفتم كه هرگونه تصميمي در ارتباط با فضاي مجازي از جمله تلگرام نتيجهاي كه در بر خواهد داشت، شبيه برخورد با ماهواره و ويديو است و ما نبايد نسنجيده وارد آن شويم. مشخص است كه فيلترينگ شكست خورد و جواب نداد. جنبه ديگر اين مساله توليد محتوا است. تا جايي كه من به عنوان عضو شوراي عالي فضاي مجازي با شخصيتهاي حقيقي و حقوقي اين حوزه ارتباط و تعامل دارم، مطلع هستم كه متاسفانه ما جزو كشورهايي هستيم كه كمترين توليد محتوا را داريم. يعني همه كساني كه در مورد مشكلات و مفاسد پيامرسانها و فضاي مجازي فرياد ميزنند، قدمي براي توليد محتوا برنداشتهاند و تمام فكرشان متمركز اين شده است كه چه كسي مرز فضاي مجازي را كنترل كند و در اختيار داشته باشد تا بتواند اهداف سازماني خودش را دنبال كند يا چگونه ميتواند فيلتر كرد تا مردم دسترسي نداشته باشند يا چطور ميتوان براي كساني كه تخلف ميكنند، مجازات تعريف كرد. اينها متاسفانه ضعفهايي است كه وجود دارد ولي ما در مسير توليد محتوا كمتر تلاش كردهايم. آنچه من از رهنمودهاي مقام معظم رهبري استنباط ميكنم اين است كه مثل هميشه مقام معظم رهبري فضاي مجازي را يك فرصت تلقي ميكنند نه تهديد و حتي اگر تهديد باشد، ايشان اين رهنمود را ميدهند كه اين تهديد را تبديل به فرصت كنيم. يعني به همان اندازه كه دشمنان ما از هر ابزاري از جمله ابزار فضاي مجازي براي جنگ رواني عليه ما استفاده ميكنند، ما براي مقابله با اين جنگ رواني از اين ابزار بايد استفاده كنيم؛ كما اينكه اگر دشمن جنگ نظامي را بر ما تحميل كرده، ما هم با ابزار و سلاح نظامي در مقابل دشمن ايستاديم. اينجا هم همينطور است يعني اگر دشمنان ما در فضاي مجازي با روح و روان جامعه و با باورهاي ما سر و كار دارند، ما بايد براي پاسخگويي به شبهات از اين فضا استفاده كنيم. يا حتي بالاتر از آن ما بايد خودمان طرح سوال و شبهه كنيم و توضيح دهيم و جوانانمان را در مسير صيانت اخلاقي و اجتماعي هدايت كنيم و اينها را آواره يك برهوت فضايي كه هيچچيزي از آن در اختيار ما نيست، قرار ندهيم. ما ميتوانيم با مديريت و توليد محتواي صحيح با همان تعبيري كه حضرت آقا داشتند، اين فضا را تبديل به مشتي كنيم به دهان آنهايي كه ميخواهند سربلندي ايران و عزت مردم ايران را هدف قرار دهند. ما ميتوانيم در مقابل آنها مقاومت كنيم . اين ظرفيت و امكان وجود دارد و شرطش اين است كه همه كساني كه دل در گروي ايران، اسلام و جمهوري اسلامي دارند و براي مردم ايران دل ميسوزانند، براي استفاده از اين ظرفيت از مسير گفتوگو و تعامل وارد شوند نه از مسير رقابتهاي سياسي و جناحي يا رقابتهاي سازماني كه سم مهلكي براي مديريت اين فضا شده است.