برخيز و اول بكش (122)
فصل دوازدهم
غرور- نشت اطلاعاتي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
اسحاق رابين به دليل فقدان آلترناتيو قابل اعتماد، چارهاي نداشت جز آنكه با تقاضاي ربايندگان هواپيما موافقت كند. با آنكه او از اين ايده متنفر بود اما راه ديگري براي نجات جان بيش از
100 مسافر بيگناه نميديد. اما اين كار هم ناقض قانون آهنيني بود كه توسط گلدا مئير ريخته شده بود، يعني: مذاكره با تروريستها ممنوع. آبراهام آهيتوف، مدير شين بت تقاضا كرد كه اگر حقيقتا راه ديگري نداريد پس حداقل آن زندانياني را كه «دستشان به خون آلوده است» -جملهاي كه از آن زمان به بعد بهطور مكرر در موقعيتهاي مشابه مورد استفاده قرار ميگيرد- را در مقابل گروگانها آزاد نكنيد. به بيان ديگر، فقط عاملان كوچك ساف كه بهطور مستقيم در ريختن خون اسراييليها دست ندارند را ميتوان براي آزادي بررسي كرد. آهيتوف گفته بود، «هر كسي كه يك يهودي را كشته باشد بعد از آنكه به حبس ابد محكوم شد بايد در يكي از زندانهاي اسراييل يا حذف شود يا بميرد.»
براي مدت چهار روز بحثها ادامه داشت. بستگان گروگانها در خارج از خروجي «كي ريا» كه زير گوش دفتر رابين بود تظاهرات ميكردند. دختر مدير اصلي راكتور اسراييل يكي از گروگانها بود. او به رابين دسترسي داست و براي رسيدن به مصالحه با تروريستها فشار سنگيني را روي او اعمال ميكرد.
اما اين تمام ماجرا نبود چون رابين يك گزارش محرمانه از دفتر سانسور نظامي دريافت كرد كه منع انتشار داشت اما در يك روزنامه اسراييلي گزارشي منتشر شده بود كه شامل جزييات كامل از عمليات «هارت برن» بود. آهيتوف رابين را مطلع كرد كه او دستور داده تا تلفن گزارشگر شنود شود اما هنوز به منبع آن دست نيافته است. رابين خيلي عصباني بود: «من واقعا شوكه هستم... آيا در اين كشور غيرممكن است كه يك خبرنگار در امور دفاعي را بگيريد و در را روي او قفل كنيد تا از او دربياوريد كه منبع اطلاعاتي او كه براي ما دارد بدبختي ميآورد كي بوده است؟»
رابين فهميده بود كه خلف وعده به كنياتا (رييسجمهور كنيا) مبني بر محرمانه بودن كامل آن پنج نايروبي ميتواند منجر به بحران در روابط با كنيا شود. مهمتر از آن افشاي امور ميتواند اسراييل را كه حالا بهدنبال حمايت جهاني عليه ربايندگان است به عنوان يك دولت دزد كه همان روشهاي تروريستي را بهكار ميگيرد، نشان دهد. از طرف ديگر، حالا اسراييل چكونه ميتواند با تروريستهايي كه هم آنها و هم كنيا داشتن آنها و محل نگهداري آنها را انكار ميكنند، مذاكره كند؟
آخر سر، قيصريه با راهحلي آمد كه نيازمند معاوضه گروگانها در مقابل زندانيها نبود. پنج سال قبل از آن، حراري تصميم گرفته بود كه او نيازمند يك ماموري است كه بتواند در نقش خلبان باشد. واقعا، چرا؟ «چون شايد يك روز نياز داشته باشيم» جواب مرسوم او به هر سوالي بود كه درباره آمادگيهايي كه او بدون هيچ دليلي مطرح ميكرد، بود. او زامير را ترغيب كرده بود كه سرمايهگذاري مالي را انجام دهد و نام رمز ديويد به ماموري داده شد كه براي مدت طولاني در اسراييل و اروپا آموزش ميديد. حالا اين سرمايهگذاري را بايد بهرهبرداري كرد، زمان مناسب آن اكنون است.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.