درباره احمد آرام و آثارش
نويسندهاي كه ازتجربه كردن نميترسد
حسين آتشپرور
تا آنجايي كه من ميدانم آقاي احمد آرام در اغلب كارهايش به دنبال تجربهاندوزيهاي داستانياست و سعي ميكند حال و هواهاي خاص را در كارهايش بگنجاند. من مجموعه «غريبهها در بخار نمك» را خواندهام و طبق حال و هواي همين مجموعه ميتوانم بگويم با نويسندهاي طرف هستيم كه از تجربه كردن نميترسد و مسير خاص خودش را در حوزه داستاننويسي دارد. احمد آرام نويسندهاي است كه درفضايي سوررئاليستي مينويسد و عناصر بومي را به شكلي استادانه دركارهايش لحاظ ميكند. اگر بخواهيم آرام را در كليت ادبيات نويسندگان استان بوشهر مورد ارزيابي قرار دهيم بايد بگوييم كه او ضمن حفظ مسير ادبيات اين خطه، مانند هيچ كدام از نويسندگان پيشكسوت نيست.
نوع نگاه احمد آرام در داستاننويسي تا حدي قابل ملاحظه و مخصوص به خود اوست. نويسندهاي كه از همان ابتدا گام در مسيري پرزحمت گذاشته. آرام نويسندهاي حرفهاي است و به گمان من از نويسندگان پيشرو به حساب ميآيد اما هيچگاه از مخاطب عام هم غافل نيست. نويسندهاي كه سعي ميكند همراه با رشد ادبيات داستاني حركت كند و شالوده كارهايش را بر اساس طيفهاي مختلف از خوانندگان ادبيات بنا كند. دوستاني كه كارهاي اين نويسنده را دنبال كردهاند به خوبي ميدانند كه هيچكدام ازداستانهاي اين نويسنده نه ازحيث مضمون و نه ازحيث محتوا شبيه به كارهاي ديگرش نيست و همين امر نشان ميدهد كه تجربه كردن فضاهاي جديد آن چيزي است كه بايد درلابهلاي آثارش دنبال كنيم. نكته ديگري كه بايد پيرامون شخصيت و آثار اين نويسنده مورد توجه قرار دهيم اين است كه آرام نويسندهاي پيشرونده است. نويسندهاي كه مسير خاص خودش را انتخاب كرده و به شكلي كاملا طبيعي درحال رشد است. احمد آرام برخلاف نويسندگان ديگر جنوبي مانند صادق چوبك و منيرو روانيپور و...بر يك فرم داستاني تمركز نكرده و با خواندن هر كدام ازداستانهاي او متوجه ميشويم كه توصيف و اضافهگويي و به قول معروف شيرفهمكردن خواننده، جايش را به نوعي دانش مدرن ازجنس روايت داده است. دانشي كه همراه با روند رشد ادبيات داستاني در سطح جهان به تحولي بزرگ در داخل منجر شده است. من آثار بيشتر نويسندگان جنوب را دنبال كردهام و بايد بگويم كه هر كدام از آنها داراي «آني» از نوشتن هستند كه منحصر به خودشان است و احمد آرام هم دراين قافله هميشه درحركت جاي ميگيرد. بسياري از دوستان اعتقاد دارند كه نويسنده بايد خط سيري مشخص داشته باشد و تكليف خودش را با خواننده مشخص كند در حالي كه چنين تصوري درعالم داستاننويسي مدرن ديگر جايگاهي ندارد و نويسنده به خود اجازه نميدهد در اين دنياي پرتلاطم و هر لحظه در حال تغيير، درجا بزند و مدام به تكرار خودش بپردازد. جهان امروز جهان شگفتيها و اتفاقهاي بزرگاست و ادبيات داستاني بايد سهمي در نشان دادن اين شگفتيها داشته باشد.