• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4291 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۴ بهمن

يادي از دو حزب نيرومند

سيم حزب را قطع کرده‌ايم

خسرو شاهاني

 

 

«صفر هشت» را گرفتم و شماره‌تلفن حزب مليون را خواستم. دخترخانمي يا خانمي گوشي را برداشت و گفت:

- اطلاعات تلفن، بفرماييد.

- لطفا شماره‌تلفن حزب مليون رو لطف کنين.

- چي؟

- عرض کردم حزب مليون!

دخترک از پشت تلفن زهرخندي زد و پرسيد:

- عضوي؟

- خدا نکند خانم‌جان!

دخترخانم باز پرسيد:

- خبري شده؟

- نه! چه خبري؟

- فکر کردم شايد انتخاباتي در پيش است و تو به فکر حزب افتادي؟

گفتم:

- نه، مسئله انتخابات نيست.

گفت:

- حتما مالک ساختمان حزب هستي و مال‌الاجاره عقب‌افتاده‌ات را مي‌خواهي وصول کني؟

... براي اين‌که قال قضيه را کنده باشم گفتم:

- بله.

گفت:

- پس بي‌زحمت پول آبونمان تلفن ما را هم وصول کن تا سرسيم را به حزب وصل کنيم، چون چندماه است که پول آبونمان تلفن ما را بالا کشيده‌اند و ما هم سيم حزب را قطع کرده‌ايم.

گفتم:

- دختر! اين حرف‌ها را نزن و اهانت به خانه ملت نکن! اگر آن صفوف درهم‌فشرده و قشرهاي متراکم بفهمند که به آن‌ها اهانت کرده‌اي، مي‌داني چه به روزگارت مي‌آورند؟

گفت:

- اگر آن‌ها راست مي‌گويند و مرد هستند، آبونمان تلفن‌شان را بپردازند؛ ما خدمت ديگري از اين حزب مترقي و فشرده نخواستيم!

گفتم: آخر پول ندارند.

گفت: چرا ندارند؟

گفتم: املاک‌شان را گرفتند.

پرسيد: مگر اين حزب، حزب پابرهنه‌ها و گرسنه‌ها و پاپتي‌ها نبود؟

گفتم: چرا، بود!

گفت: گرسنه و پاپتي املاکش کجا بود که بگيرند؟

گفتم: دختر، خيلي حرف مي‌زني! اگر بيشتر از اين پا در کفش ميهن‌پرستان و آزادي‌خواهان بکني، شکايتت را به حزب مردم خواهم کرد.

گفت: تلفني؟

- پس چي؟

- اگر دستت رسيد تلفن کن!

- منظور؟

- سه‌ماه قبل از اين‌که سيم تلفن حزب مليون را قطع کنيم، سيم تلفن حزب مردم را قطع کرديم.

- مگر آن‌ها هم پول آبونمان تلفن را نداده بودند؟

... با خنده گفت:

- از کجا بدهند؟ اگر ملکي داشتند که به قول تو گرفتند، اگر مجلسي بود که منحل کردند، و اگر بودجه‌اي در دولت آقاي دکتر اقبال به آن‌ها مي‌دادند که دکتر اميني قطع کرد. با اين ترتيب از کجا بدهند؟ مگر سکه هم مي‌زنند؟

پرسيدم:

- مگر در حزب مردم هم مالكين عضو بودند؟

گفت:

- خودت را دست انداخته‌اي يا مرا؟

گفتم:

بالاخره اين شماره‌تلفن حزب مليون چطور شد؟

- صبر کن.

- تا کي؟

- تا وقت گل ني...

و گوشي تلفن را گذاشت.

(اين مطلب، با عنوان «يادي از دو حزب نيرومند»، در شماره 37 مجله «خواندنيها» و در صفحه مرحوم شاهاني با نام «در کارگاه نمدمالي»، به تاريخ ششم بهمن‌ماه ۱۳۴۱ منتشر شده است.)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون