• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4309 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۹ بهمن

ارشاد ساختمان نيست ، يك جنبش است

در ارشاد ببستند، خدا يا مپسند

محسن آزموده

 

 

ديروز مراسم تشييع پيكر پوران شريعت‌رضوي، از مقابل حسينيه ارشاد، در خيابان دكتر علي شريعتي برگزار شد. اول قرار بود كه مراسم در داخل حسينيه برگزار شود. گويا هماهنگي‎ها با نهادهاي مربوط مثل شوراي تامين نيز صورت گرفته بود، اما در نهايت مشخص نشد كه چرا درهاي حياط و مسجد براي اداي نماز باز نشد. حدود ساعت 8:45 دقيقه به سه راه ضرابخانه رسيدم. سربالايي خيابان شريعتي را كه بالا رفتم، حميدرضا جلايي‌پور را ديدم كه از خودرويش پياده مي‌شود. سلام و عليك مي‌كنم. با هم به جماعتي مي‌پيونديم كه روي پله‌ها و پياده‌روي حسينيه تجمع كرده‌اند، حول پلاكاردي كه بر آن تصويري از علي شريعتي و همسرش نقش بسته است. در دستان جمعيت نيز عكس‌هايي از پوران شريعت‌رضوي به تنهايي يا با همسرش به چشم مي‌خورد. چهره‌هاي آشنا كم نيستند، از سن و سال‌دارها مي‌توان محمد توسلي و محمدرضا شفيعي‌كدكني و محمد ملكي و رضا شريعت‌رضوي و پرويز خرسند، حبيب‌الله پيمان و هاشم صباغيان را تشخيص داد. جامعه‌شناسان يك گوشه ايستاده‌اند: مقصود فراستخواه، تقي آزادارمكي، هادي خانيكي، حسين سراج‌زاده، حسين ميرزايي، سميه توحيدلو، آرمان ذاكري و ... براي اداي دين به همسر مردي كه اگرچه جامعه‌شناسي نخوانده بود، اما از چهره‌هاي موثر بر علوم اجتماعي در ايران بود. شريعتي بيش از يك جامعه‌شناس اما روشنفكر بود، پس روشنفكراني چون بابك احمدي نيز در جمع حضور دارند، از روحانيون محمدتقي فاضل‌ميبدي، حسين انصاري‌راد، محمدعلي ابطحي و ... در مراسم حاضرند، بيش از همه چهره‌هاي سياسي به چشم مي‌خورند، پير و جوان با گرايش‌هاي مختلف: علي شكوري‌راد، آذر منصوري، محسن ميردامادي، سيدمصطفي تاج‌زاده، فيض‌الله عرب‌سرخي، الهه مجردي، محمد كيانوش‌راد، سيدمحمود حسيني، حسين نوراني‌نژاد، عليرضا علوي‌تبار، محمد نوري‌زاد، معصومه ابتكار، فاطمه راكعي، محمد سلامتي، ابوالفضل بازرگان، مهدي شيرزاد، علي باقري، محمدحسين نعيمي‌پور، عماد بهاور، غلامعلي رجايي، مصطفي سليمي، قربان بهزاديان‌نژاد، مينو مرتاضي، احمدزيدآبادي، محمدجواد مظفر، فريد طاهري، عمادالدين باقي، عليزاده طباطبايي و مصطفي بادكوبه‌اي. روي پله‌ها، جمعيت گرد احسان شريعتي جمع شده‌اند، فرزند ارشد پوران خانم كه با متانت و استواري ايستاده و به اداي تسليت‌هاي جمع پاسخ مي‌گويد. سوسن و سارا و مونا هم در ميان جمع به ابراز احساسات حاضران جواب مي‌دهند. جمعيت به تدريج زياد مي‌شود و عبور و مرور ماشين‌ها از خيابان دشوار. معلوم نيست چه اشكالي دارد اين جمعيت مي‌توانست لااقل به حياط حسينيه راه يابد. يك بلندگوي دستي به احسان شريعتي مي‌دهند. صدايش گرفته و به وضوح هنگام اداي نخستين كلمات مي‌لرزد: «امروز در چهلمين سالگرد انقلاب در اين مكان نمادين جمع شديم تا پيكر مادرمان پوران شريعت‌رضوي همسر دكتر علي شريعتي معلم انقلاب مردم را تشييع كنيم. اينجا پايگاه آن جهان‌بيني بود كه امروز بيش از ايران در ساير كشورها گوش شنوا دارد و اينجا و اين ساختمان براي ما يك نماد است والا ساختمان هيچ ارزشي براي تفكر شريعتي ندارد. علي شريعتي مي‌گويد ارشاد ساختمان نيست و يك جنبش است. اگر اينجا را انتخاب كرديم و امروز مي‌گويند حق ورود نداريد شرم بر ما. ما امروز اينجا آمده‌ايم تا نيمه ديگر شريعتي را تشييع كنيم. پيكر او خواهد آمد و ما همين جا در خيابان شريعتي براي او نماز خواهيم خواند.»احسان سپس به نقش مادرش در بازگشت شريعتي از اروپا به ايران و انتخاب طريق مبارزه اشاره كرد و گفت: «او (پوران شريعت‌رضوي) هنگامي كه به اروپا رفت مدرك دكترايش را در ادبيات تطبيقي گرفت و در سخت‌ترين شرايط مادي زندگي كرد و علي شريعتي را متقاعد كرد كه به ايران برگردد چون در آن زمان دكتر شك داشت كه آيا بايد در خارج به فعاليت‌هايش ادامه دهد يا ايران؟ ولي مادر او را متقاعد كرد كه به ايران برگردد. اين از نظر تاريخي در تاريخ معاصر ايران مهم بود چون شريعتي وقتي به ايران برگشت، استراتژي و خط‌مشي ديگري را انتخاب كرد. بنابراين او پدرم را متقاعد كرد كه به ايران برگردد و زندان را به جان بخرد.»احسان در ادامه گفت: « بعد هم دكتر شريعتي به حسينيه ارشاد دعوت شد و وقتي به زندان رفت هميشه خيالش راحت بود كه پوران هست كه خانواده را سرپرستي كند. او از اين نظر زني شجاع و نمونه بود. وقتي دكتر شريعتي از زندان آزاد مي‌شود، در خانه‌نشيني و حصر و ممنوع‌القلم است حوادثي به هجرت او مي‌انجامد و وقتي از كشور خارج مي‌شود در شرايط مشكوكي به شهادت مي‌رسد و پوران ممنوع‌الخروج مي‌شود بعد در آن شرايط سخت يادمان هست، پوران چگونه مقاومت كرد.»

احسان شريعتي در پايان گفت: «انقلاب ايران از تشييع شريعتي در لندن آغاز شد، آرمان انقلاب استقلال، آزادي و توسعه بود. الان بعد از ٤٠ سال مستقل هستيم اما مي‌دانيم با آزادي و عدالت چه فاصله‌اي داريم با اين حال در همين كشور ايستاديم و پوران آثار دكتر شريعتي را جمع‌آوري كرد. مجموعه مقالات و مدارسي كه پوران شريعت‌رضوي ساخته، باقيات‌صالحات است. او از نظر مادي مستقل ماند. نشان اين استقلال اين است كه امروز نمي‌توانيم وارد حسينيه شويم و در كنار ساختمان نهضت را نگه داشته‌ايم.»

بعد از سخنان گلايه‌آميز و اندوهبار پسر پوران شريعت‌رضوي، برادرش رضا به نقش خواهرش پوران در گردآوري آثار علي شريعتي اشاره كرد و سپس جمعيت در پياده‌رو و خيابان، روبه‌روي مسجدي كه درهايش بسته بود، پشت سر احمد منتظري، فرزند آيت‌الله منتظري، بر پيكر متوفي نماز خواندند و آنگاه پوران خانم را حدود 300 متر پايين‌تر از حسينيه تشييع كردند تا براي آخرين بار در هواي خيابان شريعتي و حسينيه ارشاد گام بردارد، در حالي كه مونا شريعتي، كوچك‌ترين فرزند شريعتي در تمام طول مسير پيكر مادر را همراهي مي‌كرد و هر چند ده قدم، جمعيت را وا مي‌داشت تا جنازه را براي خواندن حمد و سوره بر زمين بگذارند. در نهايت هم پيكر پوران شريعت‌رضوي به امامزاده عبدالله شهرري منتقل شد تا در جوار مادر و برادرش آذر (مهدي) بيارامد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون