روايتي از سه گالري و سه هنرمند در افتتاحيههاي 26/11/97
درد، درهايش را باز كرده است
فاروق مظلومي
تهران پر از گالري و كافه است و عصر جمعههايش پر از هنر و چاي و قهوه. از شهرري تا شميران ميتوان هنر معاصر ايران را مرور كرد. معلوم نيست چرا گروههاي دانشجويي را به همراه معلمهايشان براي بررسي ميداني در اين افتتاحيهها نميبينيم. اما گروههاي كوچك گالريگرد در يك عصر جمعه از چندين گالري بازديد كرده و نقد خودشان را هم دارند. در نقد زيباشناسانه چيزي به نام اثر خوب يا بد، اثر زشت يا زيبا، بالا يا پايين نداريم اين نقد متكي است به درگيري احساسي مخاطب با اثر و كنش و واكنش بين مخاطب و اثر هنري. در هنر فرامدرن زشت هم زيباست و گاهي براي هنرمند كنش بيشتر در تصوير زشت مهمتر از خمودگي زيبايي است. جكسون پالاك نقاش كنشي مكتب نيويورك را ميتوان از اين نوع زشتپردازها به حساب آورد.
گالري هما؛ مجموعه «مخفيگاه، معبد است» هنرمند: پونه اشيدري
چاپ دستي، نقاشي و عكس ابژههاي متفاوتي هستند اما چاپ دستي و نقاشي روي عكس، ابژهاي در حوزه Newmedia محسوب ميشود كه اشيدري از اين ابژه جديد براي ارايه مفهوم «فراموشي، رنج، پوشاندن» استفاده كرده است. او با عكاسي از فضاي زندگي افرادي كه سوگوار كسي هستند و چاپ دستي فرمهايي انبوه، تودهاي و متكثر روي آنها، براي مردمان رنجور داخل عكس پناهگاهي براي دورافتادن از همه چيز ساخته است. از رنجهايشان؛ از سوالهاي مكرر مردم. از همدرديهايي كه خودشان درد هستند. پونه اشيدري هميشه متفاوت و غافلگير كننده بوده است. در اين نمايشگاه هم با چاپ و نقاشي فرمهاي غيرقابل كنترل روي عكسِ مردماني كه دردهايشان غيرقابل كنترل هستند غافلگيرمان كرد. اما غلبه فرم عيان به محتواي پنهان آثار با رويكرد مفهومي نمايشگاه سازگار نبود و با خواندن استيتمنت يا توضيحات هنرمند بين فرم و محتوا موازنه ايجاد ميشد. محتواي اين آثار نوعي نگاه متفاوت به درد ديگران در عصر ما است. در عصر جراحت و جراحي كه تبسم روي صورتهاي جراحي شده ميماسد. در زمانه خشونتطلب كه به يمن ناميمون فضاي مجازي و لطف دوستان بي ملاحظه از ديدن عكسها و ويديوهاي اندوهناك، وحشتزا – مثلا بريدن سر انسان – گريزي نداريم تا به خودمان ميآييم و با استيصال ميخواهيم ويديو را متوقف كنيم انساني در مقابل چشمانمان سلاخي شده است و عكسهاي خشن به ما شبيخون ميزنند. آنها به محض بازشدن ديده ميشوند و ما راه فراري براي نديدنشان نداريم. به همين دليل از بازكردن عكسهاي ارسالي بعضي از دوستان بايد بيشتر از ديدن ويديوهايشان ترسيد. در وضعيت دردآلود، در عكسهاي پونه اشيدري انسانهاي دردمند آرام به زندگي مشغولند آنها دردشان را با ما به اشتراك نميگذارند. آيين اندوه انسانهاي اين عكسها مخفي شدن در معبدي است كه درد درهايش را باز كرده است. نمايشگاه «مخفيگاه معبد است» تا هفت اسفند جاي خوبي براي اختفا و عبادت است.
گالري ايوان؛ مجموعه «خط و ربط» هنرمند: محمد هراتي
اگرچه به گفته خود هنرمند آثارش خط و ربطي با مهاجرت و زندگي در ايران و كانادا دارد اما من حضور آثار را روي ديوارهاي گالري ايوان بسيار مستقل از هرگونه كانسپت دريافتم. اين نقطه قوت فرم اين آثار است كه در مقابل هرگونه تفسير و وابستگي به نشانهها مقاومت ميكنند. انگار بسياري از آثار اين نمايشگاه از كنترل هنرمند خارج شدهاند و حرف خودشان را ميزنند كه به زبان ما قابلفهم و انتقال نيست. اين هم از نقاط قوت اين نقاشيها يا گاهي فلزنگاريها است. چرا كه امر تصويري به شكل مستقيم با تصوير بيان ميشود و ارزش استتيكي آثار ناب هنري با متن قابل انتقال نيست. هراتي بهشدت به تكنيك و متريال مسلط است اما اين تسلط مانع از آن نشده است كه روح آرت در آثارش كنترل و محدود شود. انبوه كلمات و استفاده از خط ايراني در اين تابلوها به فرمي مستقل از خوشنويسي تبديل شده و در عين حال جريان سيالي از هنر ايراني را وارد كار كرده است. ميشود در مورد اجراي ديواري يا زميني و ابعاد اين آثار گفتوگوهاي مفصلي با هنرمند داشت. كارهاي محمد هراتي را بايد بارها ديد و بارها در موردشان نوشت و نبايد به كلماتي مانند موثر، محرك، فعال و سيال در مورد اين كارها بسنده كرد. گالري ايوان و تابلوهاي محمد هراتي، هنرمندي باتجربه در مديومهاي مختلف تا سه اسفند منتظر مخاطبان جدي هنر است.
گالري آريانا؛ مجموعه «ديوار نگاره» هنرمند: آذرخش فراهاني
حتما لغت «كيست» را شنيدهايد؛ كيست تخمدان، كيست رحم. اما شايد با كيست فكري يا ذهني آشنايي نداريد. از داشتن كيست فكري يا ذهني نبايد نگران بود. دغدغههاي ساليان ما تبديل به كيستهاي فكري ميشوند و گاهي در قالب آثار هنري روي بوم يا پرده سينما يا حتي صفحه نت متلاشي ميشوند. ژان دبووفه اين نوع هنر را كه مربوط به آدمهاي ناراحت و گاهي روان پريشان است جمعآوري و در موزهاي در سوييس نگهداري كرد. اين هنر كه به هنر خام و فانتاسم - ART BRUT – معروف و مربوط است با هنر ابتدايي و كودكوار - Naive Art – تفاوت دارد هنرخام تحت كنترل هنرمند نيست ولي هنر كودكوار با كنترل و هدايت هنرمند شكل ميگيرد. نقاشيهاي ماژيك روي مقواي آذرخش فراهاني تركيبي غافلگيركننده از هنرخام و كودكوار هستند. موضوعاتي جديد در گرافيكي كلاسيك و نوستالژيك در اين كارها ديده ميشود. اين كارها دوستداشتني، بازيگوش، روان، كنترلشده، دعوتكننده، متواضع و خالص هستند. آذرخش فراهاني هنرمندي با بيان مستقل و راه جداست. آثار اين هنرمند تا هفتم اسفند در آرت هاب آريانا نمايش داده ميشوند.